January 09, 2005

اعتراض!(نامه سرگشاده به مرتضوی)

يک عده نويسنده و متفکر، در مقابل دستگاه جور و استبداد چه مي توانند بکنند؟ جز نوشتن، جز هشدار دادن، جز بر حذر داشتن، جز حقوق ابتدايي ِ مردم و جوانان را يادآور شدن، جز تاريخ و سرنوشت جباران را تعريف و تکرار کردن، جز ظلم و جنايت را نماياندن، جز اعتراض، آيا کار ديگري هم هست که بتوانند بکنند؟

خوب يا بد، زمان اسلحه دست گرفتن و پيشتاز خلق شدن گذشته است. از آن همه، جز ياد و خاطره اي حماسي چيزي باقي نمانده است. ديگر نمي توان به دل کوه زد. نمي توان به دل جنگل زد. نمي توان سياهکل آفريد. نمي توان شيرآهن کوه مرد شد. از نسل حماسه سازان کسي باقي نمانده است. زمانه عوض شده و ما مانده ايم و يک قلم. به خاطر همين قلم، و آنچه با آن بر روي کاغذ نقش مي بندد، همه در خطريم. اسلحه کشيدن که سهل است، حاکمان امروز حرف زدن را هم طاقت نمي آورند. ببينيد بر سر بچه هاي نويسنده ي ما چه آوردند. بر سر حنيف و روزبه و اميد و فرشته چه آوردند. اين بلايي است که ممکن است بر سر تک تک ما بيايد.

جرم ما گفتن و نوشتن است. جرم ما نشان دادن حقيقت است. جرم ما بيدار کردن مردم است. جرم ما آزادي خواستن است. اينها از نظر قاضي مرتضوي، که عصاره ي حکومت استبدادي امروز ِ ايران است کم جرمي نيست. هر گامي که در راه آزادي بر مي داريم، آتش خشم و کينه او شعله ور تر مي شود. شايد مي داند که فردا چه در انتظارش است و اين واکنش طبيعي ِ انسان در خطر است.

ما بايد به هر طريق ممکن اعتراض خودمان را به ظلم و جنايت قاضي مرتضوي نشان دهيم. ما بايد به هر طريق ممکن صداي اعتراض خودمان را به گوش مجامع بين المللي برسانيم. تنها جايي که براي بازتاب اين اعتراض داريم صفحات اينترنت است.

متن زير، نمونه اي از اين اعتراض است که در اينترنت انتشار مي يابد؛ اعتراض جمعي از وب لاگ نويسان ايراني. چند خط که امروز هشدار است و فردا سند؛ سندي که راه بر انکار امثال مرتضوي ها در محکمه تاريخ خواهد بست. با اين نامه، مرتضوي برکنار و يا حکومت جمهوري اسلامي سرنگون نخواهد شد، ولي ما تنها کاري را که مي توانيم بکنيم خواهيم کرد: اعتراض! و زندان ها و شکنجه ها نشان مي دهد که اين تنها کار، کم کاري نيست.

از شما خواننده ي عزيز به نوبه ی خود تقاضا دارم اگر با اين نوشته موافق هستيد در توزيع و تکثير آن بکوشيد. در وب لاگ يا وب سايت تان آن را منتشر کنيد. اگر زبان مي دانيد آن را ترجمه کنيد و در مجامع خارجي مطرح کنيد. صداي اين اعتراض هر چه بلندتر باشد، خواب قاضي مرتضوي و دستگاه جور آشفته تر خواهد شد. در بلند تر کردن صداي اين اعتراض بکوشيم.

اين هم متني که به همت جمعي از وب لاگ نويسان ِ ايراني تهيه و تنظيم شده است:

آقای مرتضوی دادستان تهران

اقارير اخير آقايان روزبه مير ابراهيمی و اميد معماريان در جلسه هيات
نظارت بر قانون اساسی که تنها بخشی از آن و آن هم به شکل سربسته از طريق
مشاور محترم رئيس جمهور جناب آقای ابطحی منتشر شد نشاندهنده تخلف آشکار
شما و ارگان زيرمجموعه شما در برخورد با متهمين بود. از آنجايی که
اينگونه برخورد ها در زير فشار گذاشتن متهمين و شکنجه آنها به قصد گرفتن
اعترافات دروغين در مجموعه دادستانی سابقه ديرين دارد و اين کار مخالف
اصول مصرح در قانون اساسی و اعلاميه جهانی حقوق بشر هست لذا ازديدگاه
ما شما در دادگاه افکار عمومی متهم به جنايت عليه بشريت هستيد.

آقای مرتضوی! شما بارها تبحر خود را در تهديد افراد به بازداشت و شکنجه
واعدام به قصد اعتراف گيری از آنها يا وادار نمودنشان به سکوت اثبات کرده
ايد. با کمال تاسف شواهد حاکی از احتمال تکرار اين رويه در مورد
روزبه مير ابراهيمی، اميد معماريان،فرشته قاضی و سيد محمدعلی ابطحی است.

آقای مرتضوی! ما نويسندگان اين نامه هر چند که در بسياری از اصول دارای
عقايد و آرای متفاوتی هستيم ولی در جايی که بحث دفاع از شرافت و حرمت
انسان هاست همه هم رای و هم صدا بپا می خيزيم و سکوت نخواهيم کرد.

آقای مرتضوی! می دانيم که از قدرت و گستردگی نفوذ اينترنت در بين جوانان
به خوبی آگاهيد که اگر جز اين بود اکنون شاهد فيلترينگ گسترده و بی سابقه
آن نبوديم. پس به شما هشدار می دهيم که در صورت هر گونه تعرض به
روزبه مير ابراهيمی، اميد معماريان، فرشته قاضی، سيد محمدعلی ابطحی و يا
خانواده های شان، در يک اقدام هماهنگ وگسترده اعمال کاملا غيرقانونى
و مستبدانه شما را با روش های مختلف به گوش جهانيان خواهيم رساند.

sokhan January 9, 2005 12:00 PM
نظرات

جناب ف م سخن عزیز,

حجم بی سابقه اسپام و پارازیت (تبلیغات اسلامی !) در بلاگ شما نشانه مقدار تاثر بسیار زیاد مطالب شما و نظرات میباشد. حداقل میدانیم که با این کار ماتحت مزدوران و رهبر آنها بشدت میسوزد. من این موفقیت را به شما و سایر ایرانیان شریف تبریک میگویم.

یا زهرا کاظمی (س)

آرمان January 14, 2005 10:24 PM

baa pouzesh az khaanandegaane aziz, be dalile afzaayeshe bi saabegheye hajme Spam haa, va ehtemaale paak shodane nazare khaanandegaan - moghe'e paak kardane Spam haa -, naachaar be do marhaleyi kardane nazar gozaari shodam.

F.M.Sokhan January 14, 2005 06:51 PM

جناب «د ش»,

استلال شما مبنی بر «بی فایده بودن انقلاب ظاهری بدون انقلاب باطنی» کاملاً صحیح است. اما با اتکا بر منطق و انصاف باید اعتراف کرد که اگر عامه مردم ایران از درون متحول شوند, با توجه به شرایط موجود, انقلاب فیزیکی غیر قابل اجتناب است. خیانت خاتمی و شکست اصلاحات احمقانه اش فرضیه فوق (اصلاح ناپذیری دژخیم مذهبی جاری) را ثابت کرده است.

هیچ آدم عاقلی از خونریزی و قیام خوشش نمیاید. اما همانطور که جناب بینام فرمودند گاهی اوقات در مقابله با استبداد, خشونت اجتناب ناپذیر است و با دیکتاتور بی منطق با منطق حرف زدن حماقت است. تاریخ گواه است. آیا میشد فردی مثل صدام را با سلام و صلوات از خر شیطان پایین آورد ؟

بنده خشونت را خوشایند ندانسته و تجویز نمیکنم ولی اگر کسی مثل خاتمی بخواهد این ملت را 8 سال دیگر سر کار بگذارد و سپر بلای رژیم شود با او مخالفت کرده و برای دفاع از ناموس و شرافت خود و هموطنانم ممکن است که خشونت را پیشه کنم (هرچند خوشایندم نباشد).

هیچ کس جلوی راه های مسلامت آمیز, علمی, تدریجی, ریشه ای و ..... (شعار سرایی) را نگرفته است. این گوی و این میدان. بنده هر گونه روشی را که مرگ خرافات مذهبی و فرصت طلبان آن را باعث شود تایید میکنم و جلوی روش مخالفت کسی را نمیگیرم مادامی که روشش موثر باشد. اما اگر کسی جلوی اعتراض این ملت را با فریب بخواهد بگیرد باید هشیار ماند و گولش را نخورد.

اعتراض با لبخند, صلوات و تفکر (بدون عمل !) ممکن است که خوشایند به نظر بیاید (حداقل در شعار) ولی اگر کسی جلوی اعتراض من به مرتضوی را بگیرد و با منفی گرایی و شعار سرایی خواهان نفی «اعتراض رسا» و قیام واقعی (انقلاب) باشد, در عمل همدست رژیم محسوب میشود. (دور از جون شما)

مبارزه با علت بر مبارزه با معلول ارجحیت دارد ولی بنا بر این اصل نمیتوان معلول را مشروع دانست و قیام و اعتراض مردم را منحرف کرد.

موفق باشید.

آرمان January 14, 2005 02:58 AM

جناب د.ش:
باید دیدشما چه برداشتی از کلمه (انقلاب) دارید. از قرارمعلوم شما انقلاب را باهرج و مرج و خونریزی یکی میدانید. همان معنی که ضدانقلاب، یعنی دولتمردان کنونی، دولتمردان رژیم سابق و اصلاح طلبان میخواهند به این واژه بدهند و فعلا موفق هم شده اند.در اینجا جای بیان دلیل این امرنیست اما همه آنها اشتباه میکنند و دود آن به چشمان خودشان دیر یازود خواهدرفت.
انقلاب یعنی دگرگونی در هرچیزی. این دگرگونی و تحول در سطح جامعه سیاسی در ایران امروز یعنی برگردان استبداد به مردمسالاری. در سطح شخص هم یعنی تحول از اعتقاد به زور وقدرت به مثابه راه حلها، به اعتقاد به ازادی برای رشد و راه حل جستنها. انقلاب به خودی خود یک عملی است بدون صفت(خشن یا مسالمت آمیز). چنانچه استبداد در برابر این تحول مقاومت کند، بسته به اندازه مقاومت و خواست مردم شکل میگیرد. اگر استبداد در این تحول دست به خشونت بزند(که معمولا میزند)خشونت را نباید به انقلاب نسبت داد. این غربی که اکنون شمامی بینید تحولات را درآرامش انجام میدهد، به این علت است که نسلهای پیش براثر فداکاریهای خود و درطول قرنها مقاومت مردم دربرابر استبداد این زمینه را آماده کرده اند. پس انقلاب با آگاهی انجام میگیرد و یک حرکت کور نیست. شما نباید به تبلیغات خائنانه هموطنان نوکر صفت خود توجه کنید که میخواهند بن بست همچنان برقرار باشد تا بتوانند به مقاصد شخصی و کثیف خود برسند. اگر شما در تاریخ مستبدی که دستش به خود انسانهای بی گناه آلوده است سراغ دارید که بامنطق و خواهش و تمنا از قدرت کنار رفته باشد بگوئید تا امیدی دردل خود بکاریم. شادباشید.

بینام January 13, 2005 10:28 PM

به نظر بنده قیام و انقلابی مجدد در حال حاضر هیچ کمکی به نجات ما از دست استبداد نخواهد کرد، چرا که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که در صد قابل توجهی از مردمان ان حاضرند در قبال دریافت چند هزار تومان پول و یک وعده ناهار یا شام سرنوشت چهار سالشان را بفروشند. بالفرض که انقلابی مجدد کردیم و دوباره کار به رفراندوم کشید. چه تضمینی وجود دارد که چنین طیفی یک شب نتیجه قیام را به باد ندهند و حکومت دست مستبدی دیگر نیفتد.
به نظر بنده وظیفه هر ایرانی معتقد به آزادی در وهله اول افزایش درک و فهم خود از مسائل اساسی زندگی و در وهله دوم آگاهی دادن به اطرافیان خود می باشد. چنانچه همین شبکه اینترنت بستر مناسبی برای این امر فراهم نموده است. به این ترتیب با افزایش فهم و شعور عمومی جامعه شاید اصلا نیاز به انقلابی خونین نباشد.
چنانچه شاهدیم، امروز تمام تلاش رژیم حاکم متمرکز بر جلوگیری از افزایش آگاهی عمومی می باشد.

به امید ایرانی آزاد. د.ش. دانشجوی برق

January 13, 2005 02:19 PM

جناب بی اسم,

با سیستم غلط نمیتوان مبارزه مگر آنکه با اصحاب آن. مرتضوی یکی از نمایندگان (مزدوران) این سیستم غلط است و باید با این گوشکوب برخورد کرد.

آرمان January 12, 2005 11:46 PM

اتفاقان اشتباه شما در همين جاست.
تا سر دشمنت را نشکني ميبيني که سر دارد و سر ميشکنت. ان ور صورت را براي
سيلي زدن نمايان کردن مهان قدر حماقت است که رژيم را با سر خواستن

shohre January 12, 2005 11:42 PM

مرتضوي كيلو چنده ؟ مهم سيستم غلط حاكم بر جامعه است . و الا مگه يه شخص چه كاره است تو اين مملكت؟

January 12, 2005 01:33 PM

مهنم با شاهین موافقم. باید کُنفِ یَکون کرد ! ولی اگر نتوانستید, به همین خطابه فعلاً قناعت کنید که لااقل مرتضوی بی آبروتر شود. کاچی بهتر از هیچی.

آرمان January 12, 2005 03:05 AM

rasti jenabe sokhan
ghesmate sevome majaraye pesari ke refrandom mikhast chi shod? majara taze dasht jaleb mishod ke shoma nimekare rahash kardin

faranak January 11, 2005 11:47 PM

in ab dar hovan kobidan ast.
mgar na shanideist ke "al maeamor maeazo"l
mortazavi yek maeamor ast.
bayed kare asasi kard.
drest bar khlaf goofte shuma,
bayed be pa khast va as cheng in regiem darnade khu beroon amad.
chon ta sar darad sar mishekaned

shaheen January 11, 2005 04:30 AM

« نامه سرگشاده به سرگشاده نويسان! » را در تارنوشت و يا فانوس بخوانيد:http://sameddinziaee.persianblog.com/#2978252

.... به عنوان راه حلی عاقلانه و بی خطر تر برای دوستان داخل ايران ، نامه نگاری به سازمان های بين المللی که ييش از اين نيز مرسوم بوده و برخی دوستان نيز خواستار آن شده اند ، قابليت بيشتری خواهد داشت و تاثير گذار تر خواهد بود و کم خطر تر اگر عمومی شود.

سام الدين ضيائی January 10, 2005 09:17 PM

من هم با آرمان هم عقيده ام. بايد لحن نامه طوري باشد كه او بفهمد و مواظب رفتارش باشد زيرا ما در اولين فرصت سراغ او و همدستان مزدورش و بالاخره رييس دزدا سيد علي گدا خواهيم آمد.

البته اگر نامه سرگشاده اي از طرف شخصي كه در ايران زندگي مي كند ارسال شود حتما محتوي نرمي خواهد داشت.

بايد به آنها فهماند كه اگر مردم در ايران فعلا بصورت تماشاچي به جناياتهاي آنها مي نگرند و چندان عكس العملي نشان نمي دهند دليل نمي شود كه اعمال آنها مورد تصديق مردم است بلكه مردم وقتي مي خوابند خواب مي بينند كه از هر درختي يك در ميان يك مرتضوي و يك خامنه اي آويزان است.

حميد January 10, 2005 12:51 PM

pishnahade name neveshtan besiar alist, vali man ham mesle nazi az doostan ba neveshtan baraye mortazavi mokhalefam balke bayad name be gomaeandegane an va dar rase hame be rahbarie nezam neveshte shavad, va ella mortazavi ba inkar bozorg mishavad va asle masale az masirash monharef

faranak January 10, 2005 02:11 AM

جلاد آن گوشه ايستاده است.عكسي كه آن بالا دراتاق كار خاتمي آويزان است؛ دارد به من و شما مي خندد.ابله مردي يزدي كه مرتضوي ناميده مي شود دلقكي بيش نيست عزيز!جلاد را درياب!

hamidreza January 10, 2005 01:02 AM

با نامه نوشتن به مرتضوی موافقم ولی لحن نامه باید طوری باشد که او به ما نخندد ! همان طور که جناب بینام گفت توقع منطق و انسانیت از کسی که بیضه اسلام (خامنه ای) را پرده داری میکند خیلی بچگانه است. متن نامه باید طوری باشد که به او بفهمانیم که:

1- مخالفانش متحدند.
2- عواقب جنایتش دامن گیر او و خامنه ای کثیف خواهد شد.
3- ما هستیم و ساکت نخواهیم ماند. (از همه مهمتر)
4- جنایت امثال او در سکوت فراموش نخواهد شد.

بنابراین نامه به صورتی نباشد که مثلاً:

"جناب مرتضوی آیا خدا را خوش میاید که با این جوانان چنین کنید ؟! مگر چه گناهی اینها کرده اند ؟! چرا به دستور خدا و پیغمبرش گوش نمیدهید !!؟؟"....

که این آب در هونگ کوبیدن و حماقت محض است.
با تشکر از جناب ف م سخن برای این پیشنهاد عالی.

آرمان January 10, 2005 12:59 AM

من این مطلب را در جایی دیگر هم نوشتم که عینا در اینجا تکرار میکنم:

اولا نامه به مرتضوی نوشتن معنایش این است که ما او را مسئول شکنجه وبلاگ نویسان میدانیم و سانسور وبلاگها را بدستور او میدانیم. خیر اصلا اینطور نیست تمام این جنایات مستقیما بدستور خامنه ای ملعون صورت گرفته و مسئول این کارها اوست نه یک بچه مزلف بنام مرتضوی.
راه حل من این استکه به اتحادیه اروپا سازمان ملل و دیگر جاهایی که بنحوی میتوانند به اینها فشار وارد کنند نامه بنویسیم.

ملا حسني در كانادا January 10, 2005 12:00 AM

اگر یاد بگیریم متحد باشیم ! کاری خواهیم کرد کارستان ! ما بی شماریم در هر دیاریم عادی مردمان افواج کاریم ! ما تنها قلم به دست نداریم . شیر های نفت - کلید های برق - چرخ های صنعت - شریان های حیات بدست ماست . ما با اتحاد خویش می توانیم ستمگران را از تخت خویش به زیر کشیم !

zistan January 9, 2005 07:20 PM

ayaa vaghean yenafar be esme mortazavi mitooneh har kaari delesh bekhad bekone va hazaraate gondeh tar az oon khabar nadashte bashand????????????masale ine ke jooje haa hamishe donbaale roye maadareshoon hastand va age jooje ra gerftim morghe dobaareh mishine roo ye tokhme dige,,,,,,,,,, key mishe khode morgh ra tartibesho daad ke hameye sazman va nezaam hast????

baba January 9, 2005 03:40 PM

باسلام:
جناب سخن، گفتن و نوشتن و افشای ظلم و فساد کاری خوب است ووظیفه ای برای هر آزادیخواه.اما تهدید به متهم کردن آقای مرتضوی به جنایت علیه بشریت و خلاف قانون اساسی عمل کردن و قبول نداشتن اعلامیه حقوق بشر جز بروز تبسمی برلبان ایشان نتیجه دیگری نخواهدداشت. چرا که ایشان خود می دانند که جنایت علیه بشریت در جائیکه (اسلام عزیز)درخطر است نه تنها عیبی ندارد بلکه واجب (شرعی) هم هست.همچنین است در مورد قانون اساسی که رهبر عزیزمافوق آن قراردارند و حقوق بشر (امریکائی) هم جای خود رادارد. پس ارزشهای شما با ارزشهای ایشان تفاوت اساسی دارند.هرکسی از ظن خود شد یار من - وزدرون من نجست احوال من.
مرقوم فرموده اید دوران....گذشته است. درد همینجاست.آیا ازخود پرسیده اید چرااین دوران برای آزادیخواهان گذشته است وبرای مستبدین همچنان برجاست و با قوت بیشتری ادامه دارد؟ چرا استبدادامروز از 50-60 سال پیش قوی تر عمل میکند و دامنه عملش را دردستگاههای دولتی بزرگترکرده است؟ شاید دلیل آن را باید در این یافت که نویسندگان و ازادیخواهان مادلاوری به دل جنگل رفتن را ازدست داده باشند؟
جناب سخن، امید به اصلاح مرتضویهاامید کاذبی است. اگر ایران جامعه آزادی بود، قریب به اتفاق دولتمردان کنونی اکنون به جرم تجاوز، دزدی، کلاهبرداری، خیانت، جاسوسی، قتل، آدم ربائی و... در گوشه زندانها بودند. هم اکنون کثیف ترین هموطنان ما دردستگاههای دولتی مسئولیتهای اساسی رادردست دارند. کشور توسط بزه کاران اداره میشود. وهمه اینها به دلیل اینکه آن دوران به سررسیده است. به امیدروزی که نسلی نو تصمیم به دردست گرفتن سرنوشت خویش را بگیرد و خود و آزادیخواهان بازنشسته را نجات دهد. شادباشید

بینام January 9, 2005 03:24 PM

مرتضوي فردي فاسد است و بنده نيز در نامه سرگشاده به مرتضوي شركت مي كنم

حسين خداداد January 9, 2005 03:11 PM