August 07, 2005

گنجي عزيز؛ لطفا زنده بمان!

خانم معصومه گنجی،
تازه‌ترين گفتگوی شما را خواندم، و دلم لرزيد.
دلم لرزيد که گفته بوديد: «دوستان اكبر گنجي او را تحت فشار قرار دهند تا اعتصاب غذاي خود را بشكند.» شايد بيش از همه حق داريد هرگونه با اين چهره‌ی ملی سخن بگوييد، تحمل ۲۱۰۰ روز دوری از همسری که رفته است برای ‌ما آزادی بياورد، پيش از همه، شما را ويران می‌کند، دوری از مردی که نمود مبارزه و نماد آزادی‌ست، تلخ‌ترين لحظه‌های عمر يک‌نوبتی شما را رقم می‌زند. هيچکس تنهايی و دربدری شما و دختران‌تان را درک نمی‌کند، مگر مادر صبور و مهربان آقای گنجی. مگر مادران غمگين هزاران زندانی که رفتند و بازنيامدند.
نه. گرچه طعم رنج را چشيده‌ايم، اما مانند کسانی که در آرزوی آزادی پدر يا مادر سوختند آه نکشيده‌ايم. آنقدر آدم در آن تاريکخانه‌ها پرپر شدند که سينه‌ی گورستان محراب مادران است ايران. هرگز آه منتظران جايی فراز نشد، که ديوار استبداد امروز مه‌آلوده‌ی همين آه‌ است. برای همين سياه است.
سر آن ندارم قلم را بگريانم، اجازه می‌خواهم گفته‌ی شما را لَختی بگردانم؛ بنابراين «ما دوستان اکبر گنجی هستيم، و ما هرگز او را تحت فشار قرار نمی‌دهيم، حتا به مهر.
ما دوستان گنجی از او خواهش می‌کنيم. از او خواهش می‌کنيم که زنده بماند و ما را تنها نگذارد. اين راه بدون او مردی را کم دارد که پرچم مبارزه در دست اوست. به همين خاطر به او نمی‌توان گفت چه کند، نمی‌توان مسيح را با چرمبافی دوستانه زير فشار گذارد که صليب خويش بر تپه‌ای فراز کند، تنها می‌توان از او خواهش کرد که زنده بماند.
لطفاً به او بگوييد: آقای گنجی! ما را تنها نگذاريد.»
با احترام/ عباس معروفی

sokhan August 7, 2005 05:18 PM
نظرات

هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ( تو)
بمان نه به خاطر کودک خودت بلکه به خاطر کودک من
بمان نه به خاطر همسر خودت بلکه به خاطر همه همسران ایرانی
بمان نه به خاطر خودت بلکه به خاطر من وهزاران مثل من بی زبان که تو را فقط مرگ نظاره اند
بمان که با خاموشی تو امید از دلهایمان خواهد رفت
بمان که زینبی نمیبینم در کاخ یزید سر بر محمل بکوبد
بمان که داغ سکینه تو برای منهم کشنده است
بمان که سیه جامه ای نیست که انتقام تو کشد
بمان تا بتوانم بمانم

بیکار August 9, 2005 05:20 AM

خانم گنجی عزیز با اظهار همدردی با شما و کیمیای عزیز باید عمیقا ابراز کنم که متاسفم از اینکه دنیایی این چنین در اطراف شما ساخته اند. سوای مسخ شدگان و خود فروختگان رژیم ، مردم آزاده و رنج دیده و ترور ذهنی شده ایران درد شما به عنوان یک همسر و کیمیا به عنوان یک دختر و گنجی عزیز را عنوان یک آزاده بخوبی میداند. ملتی که سالهاست در زیر سم ستوران رهبری مطلقه و میر غضبان حکومتی غیر مردمی گرفتار شده اند از رنج و تالمی که درون شما شیر زن را میآزارد ، آگاهند.
بانوی عزیز شما تنها نیستید ، قلب میلیونها انسان درون مرزی و برون مرزی به عظمت روح شما وخانواده محترم شما میطپد. پدران و مادران و فرزندانی که در سوگ از دست رفتگان خود در این رژیم دیکتاتوری و نامردمی نشسته اند. داغدارانی که توان سخن نیز ندارند. به آنان نیز برچسب هایی فراوان زده شد ، توهین کردند ولی نتوانستند آنها را بشکنند. غرور و شخصیت آنان شکسته نشد و برای همیشه سرفراز باقی خواهند ماند.
این جنایات بدستور مستقیم رهبری و فقط از جانب اوست و روزی نامه های کثیف او و دژخیمان او انجام میشود. تار و پود وجود ما با شماست.
و گنجی و شعارش همیشه جاوید: " خامنه ای باید برود "

گاو مقدس August 7, 2005 06:09 PM