September 27, 2005

اصلاح طلبان حکومتي و آقاي خاتمي مسئول رويدادهاي امروز ايران هستند

برای خواندن اين مقاله در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan September 27, 2005 07:58 PM
نظرات

حضرت ختمی مرتبت ف م سخن,

وقتی که فرمودید "رایمان (به هاشمی) را به مردم فروختیم" من 20 دقیقه از خنده روده بر شدم. نمیدانم قصد شوخی داشتید و یا این قدر ساده تشریف دارید !


از اینکه میگویید عبرت گرفتید خیلی خوشحالم و مطئمن هستم دفعه بعد به فتوی ها اینجانب بیشتر توجه میکنید.

ولی در تعجبم از نتیجه گیری شما که "باید دنبال آنکه 50 هزار تومان ممیداد باید رفت" !! آخه عزیز دل برادر ! دِ مشکل ما همینه که هی دنبال این و اون باید بریم. بابا مگر صندلیتون میخ داره ؟! وقتی که انتصابات آزاد نیست و همه نامزدها باید قبلش از زیر حکم حکومتی رد شوند و ارادتشون رو به دیکتاتوری نشون بدن, رای دادنه چی ؟! این اسمش رای دادن نیست. اسمش "تائید نظام دیکتاتوری" است. اگر فرق کمی هم بین احمقی نژاد صادق و هاشمی مارمولک است در سایه "تایید نظام" از بین میره. اینجاست که دوزاری آدم باید سریع بیفته. اگر از دیکتاتوری ناراحتید خیلی ساده بهش رای ندید. به کسی رای بدید که مخالف دیکتاتوریه. نه اینکه خودش علنا میگه "من به ولایت وقیح گوسفندم". شما یک کاندید پیدا کنید که با ولایت وقیح مخالفه من خودم با کله بهش رای میدم.

موفق باشید

آرمان September 29, 2005 10:38 PM

کاشکی دوزاریتان زودتر افتاده بود و رایتان را بهشان نمیفروختید. از اینکه تازه ارزش تحریمیون را فهمیده اید بهتان امیدوار شدم ولی از اونجایی که ایرانی جماعت از گذشته عبرت نمیگیره میدونم که دفعه بعد هم دوباره بهشون رای میدید. ترک عادت موجب مرض است ! شما ها به بردگی معتادید.

یک تحریمی

***

جناب آقای آرمان ِ تحريمي با سلام
دلم نمي آيد بگويم بنشينيد دوباره تمام نوشته های مرا در باره ی انتخابات بخوانيد چون حيف وقت شماست ولي به طور خلاصه عرض مي کنم که ما در دور اول به هیچکس رای نداديم (که اگر مي دانستیم برادر احمدي نژاد انتخاب مي شود حتما ِ حتما بدو می رفتیم و رای مي داديم) و در دور دوم از ترس اين برادر رفتيم به حضرت هاشمی رای دادیم، آن هم با چه رضایتي! گفتيم رای مان را به مردم فروختيم، شما رفتيد همه جا جار زديد که رای مان را به هاشمي فروختيم. شد آش نخورده و دهان سوخته و احمدي نژاد ِ انتخاب شده و هاشمي انتخاب نشده. یعني گل بود، به سبزه و چمن و پروانه و بلبل هم آراسته شد. راست مي گوييد: امان از دوزاری کج! حالا هم که در آستانه ی جنگ ايستاده ايم - که آخرش با دادن امتياز های عجيب غريب در سطح قرار داد "گلستان چای" انشاءالله ختم به خیر خواهد شد-. عبرت هم گرفتيم که دفعه ی بعد برويم دنبال کسي که پنجاه هزار تومان به ما مي دهد و حرف دکتر سروش را گوش کنيم. اينها را گفتيم ولي مي دانيم که شما باز حرف خودتان را خواهيد زد - که اگر کوتاه باشد ما هم باز با علاقه و اشتياق به آن گوش خواهيم کرد.
موفق باشيد
سخن

آرمان September 27, 2005 10:23 PM

درود! کاملا موافقم حضرت!

***

نيک آهنگ عزيز
ممنون از نظرت
قربانت سخن

نیک آهنگ September 27, 2005 09:03 PM