November 25, 2005

وب نوشت آقاي ابطحي به سال سوم رسيد!

اين هم از عجايب روزگار است! "وب نوشت" و صاحبش بتوانند دو سال تمام با مردم ارتباط داشته باشند و از دست نيروهاي موازي و غير موازي جان سالم به در برند! من به عنوان خواننده ي هميشگي آقاي ابطحي از اين رويداد جداً خوشحالم. دلايل زيادي هم براي اين خوشحالي دارم، مثلا
- يک ايراني منضبط و با ديسيپلين مي بينم که دو سال تمام بدون وقفه مي نويسد و به خواننده اش در عمل احترام مي گذارد
- يک روحاني روشنفکر مي بينم که همه چيز را در انديشه هاي خود خلاصه نمي کند و جهان را همان طور که هست مي پذيرد و با آن رو به رو مي شود
- يک انسان اهل فکر مي بينم که قدر کلمه را مي داند و از آن براي روشنگري استفاده مي کند
- يک انسان اهل عمل مي بينم که تا جايي که بتواند به داد مظلوم مي رسد و اگر بتواند صداي او را به گوش مردم و صاحب منصبان مي رساند
- يک مسلمان و مبلغ اسلام مي بينم که مسلمانان غير از خودش و غيرمسلمانان را حيوان تصور نمي کند و جهان را چراگاه ميلياردها انسان نمي پندارد

يادم مي آيد براي آقاي ابطحي خاطره اي از احترام دشمنان به هم در جنگ دوم جهاني نوشتم. امروز آن حرف را پس مي گيرم و با آرزوي رسيدن ايشان و وب لاگ شان به سال چهارم دستشان را صميمانه مي فشارم.

sokhan November 25, 2005 06:48 PM
نظرات

بنام خرد,

امیدوارم که جناب قران-خوان ف.م.س. تحمل شنیدن سخن این جانب را داشته باشد و اینبار از تیغ سانسور خود استفاده نکند. البته اگر نظر بنده باز هم شهید (سانسور) شد, یک پیروزی برای جناح خردگرا خواهد بود (من کپی آنرا در بلاگهای دمکرات تر مثل حسن آقا خواهم گذاشت).

در مورد آخوند ابطحی, من بر عکس جناب ف.م.س. که از الگوریتم "سفید و سیاه" (یا بقول ملا حسنی باینری) استفاده کرده و کمی هم سنت گرایی (دستمال یزدی) قاطی آن کرده است از مفهوم بسیار ساده نسبیت استفاده میکنم و تکلیف آخوند ابطحی و مشابه او را برای همیشه روشن میکنم !

قبل از اظهار نظر در مورد ایشان (ابطحی) میخواستم از خود ایشان پیشاپیش عذرخواهی کنم که از صفات ناشایسته ای که مناسب آخوندهاست برایشان استفاده میکنم ولی از آنجا که خداوند به انسان *خرد و اختیار* عطا فرموده و ایشان بنا بر عقل و اختیار عمامه (لباس رسمی قوم طالبان) برتن خود کرده, پس مقصر خود ایشان است چرا که هرگاه که اراده کند میتواند از این جامه ننگین خلاصی یابد.

آخوند ابطحی از سایر آخوندهای دیگر روشنفکر "تر" است. اگر ایشان را در کنار یک گله آخوند بگذاریم و به هر راس از یک تا 100 نمره روشنفکری بدهیم, آخوندی مثل جنتی که غیر مسلمانان را "حیوان های فاسد !" میداند, نمره 0 و آخوند ابطحی نمره 85 خواهد گرفت.

بنابراین اگر ما قرار است در یک حکومت آخوندی بردگی کنیم قطعاً آخوند ابطحی از بزرگان تاریخ آخوندی ایران خواهد بود (همان جور که جناب ف.م.س. تبلیغ نمودند). اما اگر قرار باشد ایشان را از در قالب یک انسان و در کنار سایر آدمیان ارزیابی کنیم, مشخصه های دیگر از جمله اصلیت, تحصیلات, شغل, سابقه کاری و از همه مهمتر طرز فکر باید مد نظر قرار گیرد.

من بررسی سایر مشخصه ها (تحصیلات سوم سیکل) را به عهده دیگران میگذارم ولی در مورد *طرز فکر* ایشان کمی به جزئیات میپردازم:

طرز تفکر آخوند ابطحی:

- به چرندیات مذهبی (مثل نحوه استبراء, حق داشتن 4 زن و ...) اعتقاد دارد.
- به حکومت اسلامی (دشمن دمکراسی) اعتقاد دارد.
- به خمینی بنیانگذار تروریست معاصر اسلامی معتقد است.
- به نظام فاسد و برزخی خامنه ای وفادار است.
- کلا به ولایت وقیح (دیکتاتوری مطلق اسلامی) پایبند است.
- مزدور رژیم بوده است و هیچگاه هم توبه و یا اظهار ندامت نکرده.
- رایش را "با لذت" به مافیای هاشمی فروخته و خواهد فروخت.
- هیچگاه "راس" و اساس نظام فاسد و مافیایی جاری را نقد نکرده (تیشه به ریشه خودش نزده !)
- هفته ای 3 روز به مسجد (بت خانه) میرود.
- ماهی یکبار به شابدولعظیم و [....] امام خمینی (....) جهت زیارت مشرف میشود.
و ....

(اگر بخواهم همه را بنویسم رمان میشود !)

------------

نتیجه گیری: برای رسیدن به ایرانی پیشرفته تر, سکولار و دمکرات (دروازه های تمدن) نباید به آخوند متکی شد. این اوج حماقت است. زیرا کسی که آخوند است اگر خدا هم باشد با مفاهیم تمدن, آزادگی, دمکراسی و ... مغایر است.

نتیجه گیری از نتیجه گیری:
کسی که برای آخوندان تبلیغ میکند دشمن آزادی, پیشرفت و خرد است.

آرمان November 27, 2005 12:45 AM

با پوزش از ف.م.سخن گه مجبورست [....] فرانک خانم یا خان!!!را چاپ بزند٬این مدعی دانش دهر
که از نمد مالی پف نم زدن را یاد گرفته و فقط بانبان [....] در مورد لباس نظامیگری و لباس روحانیت و هر لباس مخصوصی
اگر باشد برای [...] دقت بفرمایید!!!!لباس روحانیت نقل چوپان و گوسفند است اما لباس نظامی حامل و عامل یک سری وظایفست....اخه ارسطوی زمانه
هر دو این لباس و صد ها دیگر بدست بشر بعقل بشر و برای بشر ساخته شده و وظایف هم نوشته شده بدست ادمیزاد
بوده حالا خودشو پیامبر گفت و خیلی ها هم باور کردند اگر شما باور نکردید عیبی ندارد اما هجو گوییت چبست؟؟؟پس فرق تو مصباح
در چیست؟؟اگر تو بجای مصباح بودی و در ان مقام ایا بشری غیر از خودت زنده میماند؟؟؟

***
دوستان لطف کنند در باره ی موضوع بنويسند. در غير اين صورت نظر غير مرتبط حذف خواهد شد. با تشکر

Karim November 27, 2005 12:04 AM

سيد کريم
اگر اينها که نوشتی از جوکهای جديدت بود که ازت ممنونم که لااقل برای دقايقی من را خنداندی، ولی اگر جدی بود که نشاندهنده افکار فسيلی ات ميباشد که از فهم اين مساله ساده (که در حد اکابر است) عاجزی که لباس ارتش را که بواسطه شغل نظاميگری در تمام دنيا به اجبار موقع انجام وظيفه به تن ميکنند با لباس ملاها که فقط يک خط کشی و مرز بين چويان و گله است مقايسه ميکنی. طالقانی اگرچه از نظر ويژگيهای شخصی انسان مثبتی بود ولی بواسطه اين لباس کذايی به خودش درجه معنوی اجباری اعطا کرده بود و خودش را از يک فرد معمولی!!! جدا کرده بود. که همين يک نکته با ابتدايی ترين معيارهای يک روشنفکر همخوانی ندارد. از تفسير يرتوی در قرآن و نگاهش به زن در سوره نسا که ديگه نگو! در واقع طالقانی خودش از مروجان خرافه يرستی بوده.
البته خودم ميدانم که تو حتی از عهده فهم نکات به اين سادگی هم برنمی آيی!

و اما شيخ سخن!
بيخود نيست که ميگن هر کس را بايد از طرفدارانش شناخت. روشنفکر ما که تو باشی از برده های فکری مثل اين سيد کريم بیش از اين نميتوان انتظار داشت!
ميدانم اگر بجای مقايسه روحانی روشنفکر با الاغ باهوش، تمام مطالب را در جهت تاج و تخت ميگفتم ته تنها بر آشفته نميشدی بلکه درود هم برايم ميفرستادی.
بيخود خودت را غرق در کتاب و مطالعه نکن، مشکل تو تحليل است. نتيجه اين همه کتابخوانی و با بزرگان نشستنت اين بود که از فهم يک کاريکاتور ساده عاجز بودی و خودت را تابلوی عام و خاص کردی. بهت ييشنهاد ميکنم که دريای بيکران اطلاعاتت را از اين به بعد صرف جدول حل کردن کن!

faranak November 26, 2005 08:51 PM

ف.م.سخن عزیز٬ شما اگر تا قیامت استدلال کنی نرود میخ اهنین در سنگ!!!فرانک که در پس پرده
چند جمله دیکنه کرده بخویش سنگر میگیرد و میتازد باید بداند که در هر یونیفورمی افراد مختلف
و غیر همفکر و گاه ضد یونیفرمشان موضع میگیرند افرا د ارتشی که در دستگاه شاهنشاهی منصب داشتند
اما کاملا خلاف ان لباس موضع گیری سیاسی داشتند کم نیستند البته اگر فرانک در بعد سیاست از کلاس اول
عبور کرده باشد
اسامس سرگرد روزبه یا سروان شربانی عباسی و افسران جبهه ملی که همه بعد از کودتا برکنار شدند
خوب همه در لباس نظامی بودند نه؟؟؟در روحانیت هم همینطور طالقانی که پسرش حسن از کمونیست های
دو اتشه بود را باندازه مجتبی و دیگر دختر مذهبی اش بیک اندازه احترام میگذاشت
و این روحانی با ان روحانی که دو پسر کمونیستش را اعدام میکند فرق بسیار دارد البته
نه برای فرانک بلکه از نظر مردم ایران

Karim November 26, 2005 07:01 PM

البته من نميدانم منظور اين شيخ سخن از الاغ با هوش چيست؟ اگر دوستان جوابی دارند با کمال امتنان قبول ميکنم!
اين در وحله اول سطح فهم و شعور ايشان را ميرساند!
تا آنجا که من سراغ دارم در تمام دنيا خر مظهر بی شعوری و نادانی است. اگر برای جناب ايشان مفهوم نهايت هوش را دارد بايد در خود ايشان و دوستان گراميش(آنطور که خود قبلا معرفی کرده اند ) جستجو کرد!!!

faranak November 26, 2005 01:49 AM

آقاي سخن و سایر دوستان عزیز... فاجعه ای به مراتب فاجعه تر از بحران هسته ای برای زجرکش کردن دانش و دانشگاه و بازگشت به عصر حجر در کشور اتفاق افتاد: سر انجام با انتصاب يک روحانی به رياست دانشگاه تهران، شبيخون حوزه برای فتح دانشگاه پيروز شد. شبيخونی که يک ربع قرن پيش با شعار مکارانه وحدت حوزه و دانشگاه طراحی شده بود! هدف ،متد، و محصول دانشگاه کاملا با آن چه در حوزه می گذرد، فرق دارد. بنابرين هيچ روحانی صلاحيت رياست بر هيچ دانشگاهی را ندارد گر چه از خوبی و پاکی از امام جعفر صادق هم جلو زده باشد و يا چند سالی در دانشگاه درس داده باشد. اين فاجعه دردناک زجر کش کردن دانشگاه را به دانشگاهيان ايران، پويندگان راه رهايی بشر، و جهان متمدن تسيلت می گويم. رئيس جمهور روانی آری، رئيس دانشگاه روحانی نه!!

آرش November 25, 2005 11:07 PM

ملا سخن
فبلا جوابت را دادم ولا نميدانم بنا به چه دلايلی ياک شد!
گفتم که:
۱. هر آدم با شعوری با خواندن جوابيه جنابالی به من ميفهمه که چه کسی با کينه و از روی عصبانيت حرف ميزنه. تا آدم با شعور چه تعريفی داشته باشه!
۲. من بايد قسم حضرت عباس و دم خروس را باور کنم يا تو؟ نو در جواب به نيکان اعتراف کردی که يک خواننده عامی و غير متخصص هستی، يس اينکه به من نوصيه ميکنی که کمی کتاب بخوانم و با بزرگان بنشينم چه معنی ميدهد؟!
۳. اصلا همين که به من ييشنهاد ميکنی که با بزرگان بنشينم دال بر از خود راضی بودن و بزرگنمايی خودت نيست؟
۴. اصلا بزرگان از نظر جنابعالی چه کسانی هستند؟ نکنه امثال ابطحی، بهنود و نبوی هستند ، که در اينصورت به حالت تاسف ميخورم!
۵. تا آنجا که من تو مدرسه خوندم از دايرة المعارف دهخدا نام برده ميشود. گيرم که من فرق آنرا با لغتنامه نميدانم ولی آيا اين تغييری در اصل منظورم ميدهد؟! مگر میخواهی بازی با کلمات راه بياندازی؟
۶. در خاتمه به عرضت برسانم که هويت خودت را لو دادی! همينکه اسم از آخوند اومد ترش کردی و به گفتن اراجيف يناه بردی. وافعا که واژه ای مثل شيخ سخن برازنده امثال تست. خواهش ميکنم با اين افکار عصر حجريت ژست آدمهای روشنفکر را به خودت نگيد!!!

faranak November 25, 2005 10:16 PM

من هم تقریبا هر روز نوشته های آقای ابطحی را میخوانم.
حقیقت این است که اینقدر مردم ما از جماعت عمامه بسر بدی دیده که تحسین چند نفر از بین روحانیون مثل آقای ابطحی و در مراتب بالاتر مثل آیت الله منتظری کاری بس سخت و مشکل است.
اما صرف نظر از همه این مسائل باید به آقای ابطحی بخاطر این همه پشتکار تبریک گفت. کسانی این حرف مرا خوب درک میکنند که لااقل شناخت مختصری از بی نظمی و شل و ول بودن قاطبه روحانیت داشته باشند.
بقیه روحانیونی که تا بحال من دیده ام اینقدر فراخ تشریف دارند که اگر به آنها بگویی دو سال مداوم هرروز یک کار مورد علاقه !! را انجام دهید نمیتوانند اینکار را با نظم و پیوستگی انجام دهند. چی چی گشاد و آب هندوانه شان نزولش در مورد همین قوم است.
بنابر این کار آقای ابطحی صرفه نظر از سلیقه سیاسی و طرز فکرش قابل تحسین است.
واقعا هرروز نوشتن کار ساده ای نیست. ما که خودمون وبلاگ نویس ماهری هستیم و از دانشگاه هاروارد فوق دکترای وبلاگ نویسی و جراحی جیگر داریم نمیتوانیم هرروز وبلاگمون را بروز کنیم وای بحال اینکه بخواهیم علاوه بر وبلاگ نویسی جواب خلق الله را هم بدهیم.
در ضمن همه کارهای وبلاگ نویسی آقای ابطحی یکطرف- اون استعفاش هم یک طرف! واقعا دمش گرم.

ملا حسنی November 25, 2005 10:14 PM

اگر اینهایی که گفتی از صفاتش ه، پس انسان ه و عجب اینکه آخوند انسان هم وجود داره! چه خوب.

شهرزاد November 25, 2005 09:48 PM

ممکنه منظورتان از روحانی روشنفکر را بيان کنيد!
من که هر چه تو دايرة المعارف دهخدا جستجو کردم چنين واژه ای نيافتم. اگر اصطلاحی مثل الاغ باهوش مفهوم داشته باشد، روحانی روشنفکر هم دارای معنا خواهد بود!

***

فرانک خانم
اگر اهانت و کينه ورزی به شما فرصت بدهد برويد کمي کتاب بخوانيد و پای صحبت بزرگان بنشينيد و کمي به دور و برتان و آدم های غير از خودتان نگاه کنيد و به تشابه خودتان و مثلا بازجويان اوين توجه فرمائيد و کمي - فقط کمي - از آن ها از نظر رفتاري و گفتاري فاصله بگيريد. بعد از اين کارها و وقتي فرق دائرةالمعارف را با لغت نامه دانستيد و آن را راست راستي در دستتان گرفتيد و ورق زديد و متوجه شديد که اصولا الاغ حيوان باهوشي است و آن الاغي که شما به قصد اهانت به کار مي بريد با الاغ های واقعي زمين تا آسمان فرق دارد آن وقت مي توانيم با هم راجع به الفبای سياست حرف بزنيم و در کلاس های بالاتر به روحانيت روشنفکر برسيم. اين ها هنوز برای شما زود است و در کلاس اول نمي توان درس دانشگاه را فهميد.
موفق باشيد.
سخن

faranak November 25, 2005 08:01 PM