October 17, 2007

احسان طبری در آينه نوشته هايش (۱)

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan October 17, 2007 09:41 PM
نظرات

kheyli moteshaker az in ke safheii baraye darje fohsh wa naseza baz gozashtehid. mikhastam bedanam shoma tude-i-ha aslan khejalat saretan mishawad. Shoma hanuz az in khaenha hemajyt mikonid.khub ke ma in aghayan ra hengame shearkhori dar television moshahedeh kardehim.
ba ehteram Mahtab

Mahtab Kamalkhani December 3, 2007 12:01 AM

آقای سخن عزیز، سلام
این هم منبع من برای شعر طبری درباره‌ی ارانی (نامه مردم، شماره 159 ص 7):
http://www.iran-archive.com/hezbe_t
oode/nameye_mardom/saale_1/159.pdf
مطالب دیگر در این آرشیو گرانبها را هم از دست ندهید:
http://www.iran-archive.com/index.html

ف. شیوا November 8, 2007 11:53 AM

دوستان
لطفا از بحثهای سطهی بپرهیزید .

آرش نظرگو November 8, 2007 09:05 AM

http://www.tabari.blogsky.com/?PostID=26

October 22, 2007 10:17 AM

آقای سخن، سلام
برایتان ای میل زدم، ولی بگذارید اینجا هم بنویسم:
شعر طبری درباره ی ارانی بنا بر آنچه در حافظه دارم چنین است:

اگر پرسان شود از من جوانی
که در راه شگرف زندگانی
که را از بهر خود سرمشق سازم
بدون مکث می گویم ارانی

***

جناب شيوا
با سلام و تشکر به خاطر ای میل و نظر ارسالی.
جنابعالی خود مطلع هستید که اشعار زنده یاد طبری، در دوره های مختلف زندگی ايشان دچار تغییرهای مکرر شده است. برخی از این تغییرها بنا بر ضرورت های ادبی بوده، برخی بنا بر ضرورت های سياسي و برخی بنا بر ضرورت های اجتماعی.

مثلا در شعر "اميد"، ايشان در جايي می نويسند:
نيکوتر از جهان اميد اي دوست
در عالم وجود جهاني نيست
هر جای را خزان و بهاری هست
در کشور اميد خزاني نيست

که در جای ديگر، کشور اميد، تبديل مي شود به عرصه ی اميد.

يا در شعر "چه اشباحي ست در گردش..." ايشان در سال های پيش از انقلاب مي نويسند:
مجو ای هموطن از ايزد تقدير بخت خود
طلب کن بخت را از جنبش بازوی سخت خود
جهان ميدان پيکار است بي رحم اند بد خواهان
طريق رزم ناهموار و غدارند همراهان
نه آيد زآسمان ها هديه ای نی قدرتی غيبي
برايت سفره ای گسترده اندر خانه در چيند
به خواب است آن که راه و رسم هستی را نمی بیند
کليد گنج عالم رنج انساني ست آگه شو
دو ره در پيش
یا تسليم يا پيکار جانفرسا
از آن راه خطا برگرد و با همت بر این ره شو...

که بعد از انقلاب هر آن چه که به ايزد و نيروی آسماني مربوط مي شود حذف شده تا احيانا احساسات مذهبی جامعه جریحه دار نشود.

در مورد شعر ارانی هم، آن چه من نقل کردم، هر چند هنوز به نسخه ی اوليه ی آن دسترسی پيدا نکرده ام، اما قطعا به شکلی بوده که در مطلب ام نوشتم و آن چه جنابعالی ذکر کرده ايد احتمالا صورت تصحیح شده ی آن است. در صورتي که به منبع آن دسترسی پيدا کرديد سپاسگزار خواهم شد که مرا نيز در جريان بگذاريد.
با احترام
سخن

ف. شیوا October 19, 2007 06:02 PM

آقای سخن ارجمند.اگر بناباشد اساس را بر مارکسیم لنیسیم بگذاریم و ارزیابی کنیم که کدام فرد یا جریان مارکسیسم لنینیسم را درست فهمید یا عمل کرد خیلی ها کارنامه ی قبولی خواهند داشت.اول باید دید کدام برداشتهای مارکسیستی صحیح بوده و مثلا اگر مارکسیسم لنینیسم قبول شد آنوقت میتوان آمد جلو و راجع به استالین و الی آخر بررسی نمود.امروز روشن ست که تمام کسانی که براساس پیروزی انقلاب اکتبر روسیه تز لنین را پذیرفتند از مارکسیسم دور شدند. بنا بر مانفیبست کمونیستی اصلا بنا نبود جامعه ی سوسیالیستی از دل کج وکوله ترین سرمایه داری زائیده شود و بنا نبود هم جامعه سوسیالیستی از جواممع سرمایه داری درب و داغون تر باشد و دیدیم که روسیه چگونه دورخودش را با کشورهای ماقبل سرمایه داری سرگرم کرد و بعد هم در آتش جنگ دوم جهانی تمام زحمات مردم توسط فاشیسم هیتلری نابود شد. تمام کمونیستهای کشورهای سرمایه داری پیشرفته تر از روسیه که از جامعه ی سوسیالیستی مدل روسی لنین انتقاد میکردند با انگ "کمونیسم اروپائی" از سر راه کنار زده میشدند.با تمام احترام برای مردان و زنانی که تمام انرژی خود را برای رهائی مردم خود ار جور استعمار و استثمار مصروف نمودند. همیشه افسوس خوردم که چرا رهبران چپ ما که هم در اروپا بودند و هم جامعه ی سوسیالیستی واقعا موجود را دیدند و لی به نحوی تعلیمات اساسی مارکسیم را آنطور که باید نشناختندو دنبال روی کردند تصادفی نبود که بخشی به مسکو و بخشی به چین یا یوگسلاویو آلبانی و کوبا گرایش پیدا کردند ( این پدیده در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاد و در سوئد هم همه جور چپ وجودداشت و دارد)اصلا چرا آنطور که باید با کمونیست های اروپائی به بحث و مجادله نپرداختند.خلاصه در ایران ما به جای تاکید بر ادامه ی مشروطه و بسط جامعه سرمایه داری حداقل تا کودتای 28 مرداد کاملا سکتاریستی عمل کرد وبعدا هم تا 57 جدا از توده تا انقلاب عملا حضور تائثیر گذاری نداشت و از عقب مانده ترین نیروی اجتماعی برآمده از انقلاب تا نابودی خویش دفاع کرد. نه ! آموزش های مارکسیسم واقعا آموخته نشد و باید دید تاریخ درباره ی لنین چگونه قضاوت خواهد کرد.از این زاویه با شادرئان احسان طبری باید برخورد کرد.

محسن کوشا October 18, 2007 10:42 PM