September 26, 2008

اکبر گنجی و حکايت تجاوز به دختران لوط

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan September 26, 2008 02:06 AM
نظرات

خیلی خنده دار است که می بینیم عده ای همچون آقای گنجی و ف.م.سخن گرد و خاکهای های کهنه را به باد می دهند! شما در این دنیای بی سر و ته و در زمانه ای که آدمها همدیگر را می خورند، به دنبال چه هستید؟ به دنبال کیفیت حرف لوط در نوشته ای خرافاتی و فلان سخن مولوی در باب خر و کافر؟! انصافاً که هر دوی شما از پیشروان قرن بیست و یک هیستید! پس بر خودتان ببالید و چشم بر حقایق امروزی ببندید. اکبر گنجی به خاطر ستمهای مضاعفی که دیده، از حول حلیم درون دیگ افتاده و جنابعالی نیز به خاطر عافیتی که همیشه از آن بهره مند بوده اید، در گوشه امنیتی دنجی نشسته اید و او را مسخره می کنید اما کهنه تر و کنه تر از او ظاهر می شوید. این در حالی است که بیشتر باید دل برای شما سوزاند که نه گنجی را درک می کنید و نه خودتان میدانید که چه می خواهید! گنجی از ستم مذهبیون در حال فرار از مذهب و زدن پنبه آن است و جنابعالی نیز به خاطر فروافتادن در چاه خرافه پرستی اسیر خزعبلاتی شده اید که یک سکه نمی ارزد و درد زمانه ما نیست. درد زمانه ما، حامله شدن یک دختر توسط برادرش در یک شهر مذهبی کوچک و بسیار کم جمعیت در این ام القرای اسلامی و در لابلای همین ادبیات عرفانی مورد افتخار ف.م.سخن است ، نه واکاوی سخنان شخصی موهوم همچون لوط و دختران وی و اخلاف بر سر اینکه قصد لوط تعارف دخترانش به همجنس بازان بوده یا فلان و بهمان... یا اینکه یک به دو کردن با گنجی بر سر خر مولانا و نگرانی از اینکه «افراد بی اطلاع» از فردا برای مولوی خاکستر شده نیز شناسنامه تروریستی صادر کنند! خدا به داد اکبر گنجی و ف.م.سخن برسد!

سمیرا November 19, 2008 09:59 PM

آقای ف م سخن سلام
من حدود یک سال است که از نوشته های هفتگی شما در سایت گویا استفاده میکنم و همچنین به نوشته هایی که هر از چند گاهی از شما منتشر میگردد، توجه مینمایم.
باید بگویم که اکثر نوشته های شما بسیار نغز و ارزشمند است ،لذا ضمن آرزوی سلامت برای شما ،امیدوارم در طی این مسیر که قصدتان "آگاهی دادن به نسل جدید ایران" میباشد موفق و سربلند باشید.
و اما آنچه که میخواهم بشما یادآور شوم اینستکه: شما در چند نوشته خود به آقای گنجی،نصیحتهای دوستانه کردید و گفتید که قصدتان خیر است و دلتان میخواهد ایشان دچار انحراف و کجروی نشوند و همچنان الگوی مناسبی برای نسل جدید باشند.و در همین راستا در مورد نظرات وی در زمینه "همجنسگرایی" و "تفسیر قران" ، مطلب نوشتید.
اخیرا گنجی در پاسخ به آقای مهاجرانی،به نقد نظریه شما پرداخته و ضمن رد بعضی از دیدگاههای شما در مقاله مربوط به قوم لوط،از نحوه نگارش و برخوردتان،سخت گلایه مند گردیده بود.
بنظر من اگر واقعا نیت شما همانی است که قبلا گفتید و منهم یاآور گردیدم،بهتر است یا از ادامه این بحث صرفنظر کنید و یا اینکه دیدگاهتان را بصورت خصوصی(از طریق ایمیل)برای ایشان بفرستید و یا اینکه با لحن دیگری این نکات را به ایشان برسانید.
آنچه که مسلم است اینستکه ادامه این بحثها نتیجه ای جز تفرقه دوستان و سر در گمی مردم ،ندارد.البته در مورد اینکه آیا اساسا لازم است که آقای گنجی در اینموارد صحبت بکنند و نظریه بدهند یا نه؟ من خود نیز دیدگاهی دارم که فعلا نیازی به طرح آن نیست و اگر لازم باشد در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت!!
با تشکر و آرزوی "اتفاق" و "همدلی" همه کسانیکه دلشان برای مردم و آزادی آنان میتپد.

خلیل شهابی October 10, 2008 10:48 AM

مگر لوط چند دختر داشته که کفاف آن گروه را بدهد؟ وآیا آن گروه شهوت زده طاقت داشتند که تشریفات ازدواج را به جا آورند؟
البته با اینکه نباید متن کتاب مقدس را ملاک تفسیر قرآن قرار دهیم، موافقم، چون در قرآن نیامده است که آنان شوهر داشته اند.
در کل، مواظب باشید به شیوه های پاسخ دادن آقای خرمشاهی به منتقدان دین کشیده نشوید.

October 5, 2008 07:14 PM

ف .م .جان پس لوط دخترانش را براي چه به مردم عرضه كرد. يعني مردم ببينيد چه پاكيزه‌اند شما هم برويد گرمابه پاكيزه شويد.نه جانم آنها آمده بودند براي حال لوط هم گفت بياييد با دختران من حال كنيد. تازه بعدش هم كه دختران با خود باباجان حال كردند بعيد مي دانم كه شما كتاب مقدس را نخوانده باشيدۀيادش بخير ساكو مي فروخت 14 تومان ببين اون تو چه خبره شبهاي بوكاچيو . در ضمن نه مسيحي نه كليمي تورات و انجيل را كتاب آسماني نمي دانند . شرح تكامل اين دو كتاب را خوتان بهتر مي دانيد . دليل نوشتن اين مقاله را نفهميدم اينها افسانه است نه تاريخ .

sam September 28, 2008 03:17 PM

آقای سخن با درود
من مقالات شما در سایت گویا را دنبال میکنم ولی با کمال تاسف باید بگویم شما با همه مطالعات خودتان هنوز دچار جزمیت دینی هستید و فراموش کردهاید که اساس این حکومت بر مبنای اسلام بوده و بنا براین فهم این مبنا برای همگان واجب است و هیچ نیازی به مفسران دروغگو نیست. آیا به نظر شما واقعا آن حالتی که قوم لوط داشته اند مناسب شان ازدواج و عروسی بوده؟ مگر شما تورات را نخوانده اید که همین دختران لوط از پدرشان حامله میشوند؟ راستی چرا چند میلیارد مسیحی جهان غیرتی نمی شوند؟تا روشنفکران ما امثال شریعتی و سروش و شما باشند وضعمان از این بهتر نمی شود.

بهرام September 28, 2008 02:34 AM

ف.م.سخن
نظرات در بارهء کشکول خبری هفته (۳۴) از چند نکته به بهانه درگذشت فريدون آدميت تا فاطمه طباطبايی در اشعار آيت الله خمينی


آقای دکتر سروش سلام مقاله شیر و شکر شما خیلی شیرین بود و لذت بردم از خواندنش . جسارتاً برداشت خودم را بیان میکنم و در صورتی که دچار سو ء تفاهم شده ام ، تقاضا می کنم مرحمتاً مرا تصحیح بفرمائید :

شما از یک طرف برای مثال های منتقدان روشنفکری دینی ارزشی قائل نیستید به خصوص وقتی برای نتیجه گیری های خودشان از پیش فرض های ثابت نشده (بی اساس) بهره میگیرند ـــ نوعی بد فهمی از صورت مسئله . و خودتان مثال شیرین مخلوط شیر وشکر را اختراع میکنید ، در شروع فقط برای اینکه نشان دهید که چه راحت می شود مثالی را با مثال دیگر سرنگون کرد ، ولی در ادامه و تقریباً در تمام طول نوشتارتان از این مثال شیرین ، برای شیرین کردن بحث خود برخوردارید !

در حالی که در این مثال شما از یک پیش فرض نادرست سود جسته اید ( ذائقه نمی تواند به درستی مخلوط دو و یا چند چیز حکم کند . امروزه علم نشان می دهد که مصرف شکر به تنهائی و یا همراه موادی دیگر برای سلامتی خوب نیست ، حالا هرچند هم به ذائقه شما خوش بیاید )

برای معتادین شیرین ترین چیز مواد مخدّر است . برای نژادپرستان سفید پوست تبعیض علیه سیاهان شیرین ترین چیزهاست ، برای هیتلر سوزاندن کلیمی ها لذت بخش ترین کار بود ، و برای مثلاً گروه حجّتیه در ایران والا ترین صواب ها و افتخارات اذیت و شکنجه و قتل عام بهائیان است . راستی آقای سروش عزیز ، هیچ کشف کرده اید آن حضراتی که سی سال پیش شروع کردند و دانشجویان بهائی را از دانشگاهها اخراج کردند ، از کدام پیش فرض های ثابت شده و منطقی (فلسفی) بهره گرفتند تا به چنین نتیجه گیری علمی درخشانی برسند که ذائقه شان را شیرین کرده و دانشجویان بهائی را اخراج کنند ؟ شاید آنها هم مثل فیلسوفان آبغوره ای (به قول شما) وجود دانشجویان بهائی را در کنار دانشجویان مسلمان به عنوان جمع اضداد نمی توانستند بپذیرند . غافل از اینکه بدانند که هم جواری و هم نشینی مسالمت آمیز دانشجویان بهائی و مسلمان باعث نخواهد شد که آنها ماهیت شان را عوض کنند (؟) تنها این همجواری بیانگر رشد و تکثرگرئی و رواداری دانشجویان ایرانی خواهد بود ، و آنگاه دانشگاه ما تبدیل می شد به گلستانی با گلهای رنگارنگ ، به همان دلپذیری مخلوط شیر و شکر شما .

( پرسش مطرح شده برای آقای دکتر سروش در یاداشت من خدمت ایشان که متاسفانه در قسمت نظرات هفته 34 کشکول ، سانسور شده بود .البته می دانم سانسور کننده نظر بدی نداشته ، ختما می دانسته که فیلسوف ما دکتر سروش قلب نازکی دارد و نخواسته خاطر مبارک ایشان را آزرده کند ! قلب شکسته جوانان بهائی که حدود سی سال است از ورود به دانشگاه محروم هستند چه اهمیتی دارد ؟ آخر "خودی" گفتند، "غیر خودی" گفتند !! ) :

««آقای سروش در آن ماجرای انقلاب فرهنگی شما در چه جایگاهی بودید ؟ آیا با اخراج دانشجویان بهائی از دانشگاهها موافق بودید ؟ اگر موافق بودید ، کدام منطق "فلسفی؟ " و یا "علمی؟" شما را به چنین باوری رسانده بود ؟ و اگر مخالف بودید ، چه ملاحظاتی شما را به سکوت وا داشت ؟ آیا از نقش خود در این ماجرا مفتخر و یا حداقل راضی هستید ؟»»

آنهائی که از امتزاج و همنشینی " اضداد ؟" وحشت دارند بی خبرند که از تصادم اندیشه های متضاد (به ظاهر) است که بارقه حقیقت ساطع می شود .

مطلب دیگر اینکه منطقاً آنهائی که امکان هم نشینی و همراهی روشنفکری و دین را تبلیغ می کنند باید به آوردن دلایل منطقی اقدام کنند ، و نه آنان که این امکان را رد می کنند .

من فکر می کنم ، همانطور که فلسفه ، یونانی/مسلمانی(ایرانی) ندارد ، روشنفکری هم مذهبی/غیرمذهبی ندارد . یعنی روشنفکر می تواند مذهبی باشد و یا نباشد . آن چنانکه مسخره است ، اگر بگوئیم هندسه یونانی ست و جبر و مثلثات ایرانی .

مطلب آخر اینکه به نظر من اگر روشنفکران مذهبی فکر می کنند می توانند از طریق تجدید نظر(ریفورم) در دین ، خواهند توانست به مذهب و روشنفکری خدمتی کنند سخت در اشتباهند . کافیست به کلیساهای پروتستان در جهان به خصوص آمریکای لاتین سری بزنید و بعد خواب "ریفورم" را برای دیانت اسلام ببینید . اگر خاخام های یهودی میتوانستند کمبودها را با " ریفورم " بر طرف کنند و دیانت رفته و پوسیده را بزک کنند ، چه نقشی دیگر برای حضرت مسیح باقی می ماند ؟ هم چنین اگر کسانی چون لوتر و کالوین مامور بودند که به نوسازی دین خدا بپردازند ، چه نیازی به ظهور حضرت محمد بود ؟ ریفورمیست ها ی مذهبی هیچ مشکلی را حل نکرده اند و پیام آور هیچ مطلب جدیدی نبوده اند ، فقط تلاش کرده اند ترک های عمیق و غیر قابل پر کردن را در دینی فرسوده و بی رمق ، با رنگامیزی بپوشانند .

با تقدیم احترام عمیق و ارادات قلبی

مهرداد وجدانی

مقاله شیر و شکر آقای سروش :

http://www.drsoroush.com/Persian/By_DrSoroush/P-NWS-ShirVaShekar.html

|+| نوشته شده در 9 Apr 2008ساعت 2 قبل از ظهر توسط مهرداد | نظر بدهید


mehrdad April 20, 2008 08:57 AM

مهرداد وجدانی September 27, 2008 09:08 PM

Mamnoonam ke be nazar-e bandeh tavajoh kardid ! in shod yek barkhord-e kamelan herfehei ! baz ham mamnoon.... MAHFOOZ

mahfooz September 26, 2008 10:31 PM

Dear Mr. F. M. Sokhan,
I apologize for writing this letter in English, and I would have preferred to have written it in Persian, however, I do not have the means to type in Persian at the time of writing this note. I can only hope that I can convey the bulk of my argument in this way as clearly as I could.
I read your criticism of Mr. Ganji, and though I can assure you that I have no affiliation with him, I very much enjoy both the style of his writing and the logical integrity of his arguments. I have always paid close scrutiny to his arguments and tried to find flaws in his logic, but I have to say so far I haven’t found any major points. That of course does not exclude that there aren’t any, it might very well mean that I am not good enough to find them. However, assuming that I am not good enough to find flaws in Ganji’s, I should learn from those critics who demonstrate his weak points. I am afraid to say that at least in your case this is not so:
1- I am an engineer by trade. When an engineer samples a concrete what—a slump test is what I think you’re referring to, he/she takes a sample from a large amount of homogenous material. Unless you would like to dispute this (?) a research paper is not a homogenous medium, it can have strong and weak arguments, and unless they depend on each other, weak arguments do not weaken strong arguments. So your sampling is biased, and if you have more points to criticize in his work please do so, I can tell you that without admitting that what you think you have found is a flaw, sampling concrete and sampling a research paper are not the same procedures. (Fallacy of Biased Sample)
2- You have resorted to another fallacy in your argument of appeal to belief and common practice. Whether or not you pray, or read Qoran, or whether you pay attention to the meaning of it when you do or that you repeat as a matter or routing, or whether it as much aesthetic meaning, does not make what you repeat logically correct or morally acceptable. Further, whether millions of people whose first language is Arabic, repeat it every day also does not make a verse morally acceptable. This part of your argument if anything, is exactly what you criticize Ganji for (and I do agree with you criticism of his argument on this point) that it is premature conclusion before stating the facts and arguments. If you have any arguments against his, state them outright! Stop resorting to Red Herring. In a logical argument I do not care if reading Qoran makes you a good person. I similarly do not care if saying prayers prevents you from sleeping with the neighbor’s wife, or if it doesn’t. In a logical argument what one cares about is to find out whether there are any flaws in an argument such as: “If sleeping with a married woman is a sin, then can you offer your married daughters to homosexual intruders so as to protect your male guests from being sexually abused by them?” You, me and a million Arabs can read the verse and never think about its moral content. It might even prevent someone from committing sins. The question is not whether reading it makes you a better person or not. The question is: “Whether what you are reading is morally acceptable within the same set of rules that you are given?” That is what Ganji is trying to do (I think). To show whether there is such a thing as divine flawless, or that we are all humans, and have always been humans, and the rules and laws and the Gods and the holly books are also those of humans and are so prone to flaws. Thus making logical errors is part of us and has always been part of us. And there will always be those who look for them, and those who do should not be punished or abolished because they have questioned the unquestionable. As far as I know it is not Ganji’s intension to show that Islam or Qoran are immoral or wicked because they have flaws. Or that it should not make you (Mr. F.M. Sokhan) a better person when you read it because it happens to have a few flaws, but that what you read is not logically flawless. You might not care about that. That’s the choice you make.

A.M. September 26, 2008 09:13 PM

1- آقای احمدی نژاد گفته بود "در کشور ما آزادی مطلق است هر کس حرفش را به راحتی می زند" و دروغ هم نگفته دارم اما آقای احمدی نزاد مصرع دومش را نگفت و آن اینکه " البته وقتی حرفش را زد باید پای بقیه اش هم بایستد و ممکن است پدری ازش در آوریم که بند 209 اوین و آچارکشی و ... را آرزو کند "

باز هم در مورد نوشته قبلی:

2- این پیام سال نوی شما البته بازگوی حقایقی بود (رد و بدل شدن سی دی های غیر اخلاقی حقیقتا زیاد بود(در یکی از دبیرستان های دولتی اصفهان)و البته الان که می توانید در یک کافی نت پرسرعت به راحتی سی دی پر کنید و محتوایش را هم encrypt کنید که هیچ کس نتواند بدون رمز بازش کند ... تا به کجا خواهیم رسید) اما گفتنش چه سود؟ کدام پدر و مادر می تواند بچه اش را صد در صد کنترل کند؟ خود من الان که مجردم غصه این رو می خورم که بچه ی آینده ام چه جوری باید بزرگ بشه تو این جامعه؟!

3-البته شاید شما عکسی که روزنامه اعتماد از سربازان زن کره ای چاپ کرده و با فتوشاپ برایشان دامن و جوراب خلق کرده ندیده اید. خوب اونها هم چاره ای ندارند.من واقعا وقتی اصل بعضی فیلم های سینمایی که در تلویزیون پخش میشه رو می بینم دهنم دو متر باز می شه و الحق که باید یه بخش جدا در جشنواره کن و ... برای جرح و تعدیل و سرهم های حرفه ای در نظر بگیرند.

4- اصلا نکنه یکی دیگه داره به جای آقای گنجی مقاله می نویسه تا اونو خراب کنه؟
من کم سواد هم قبلا آیه در مورد قوم لوط و معنیش رو از آقای الهی قمشه ای خونده بودم و این طور فهمیدم که پیامبر پیشنهاد کرده که آنان با دخنرانش ازدواج کنند و معنیش هم واضحه!
آقای گنجی من با خواندن "تاریک خانه اشباح" و "عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری" و ... چشمم به دنیای سیاست باز شد و شما را با جان و دل دوست دارم اما شنیدن چنین سخنانی از سوی شما واقعا مرا متعجب کرد.
ایا این واقعا حود شما هستید که این مقالات را نوشته اید؟ الله اعلم.

ببخشید زیاد رئده درازی کردم اما واقعا این بخش کامنت های سایت یه جوری بی رنگ و مرده است برای همین کسی توش چیزی نمی نویسه ...

mohammad September 26, 2008 02:44 PM

در مورد نوشته قبلی :
سردار نقدی در گیر و دار پرونده قتل های زنجیره ای گفته بود: "ما این ها را می بردیم جنوب شهر این خانواده های شهدا و جانبازان و ... را می دیدند و چنان تلنگور روحی (به قول حسین شریعتمداری) می خوردند که خودشان همه چیز را رو می کردند.

محمد September 26, 2008 01:50 PM

سلام. تا آنجا كه من فهميدم آن عده براى تعرض به مهمانان لوط آمده بودند و نه براى خواستگارى از دختران لوط٠ پس پيشنهاد لوط چيزى به غير از اهداى دختران خود براى تعرض معنى نمى دهد. آن ترجمه اى هم كه در پرانتز مسئله ازدواج را مطرح مى كند كارش در حد ترجمه فيلمهاى خارجى صدا و سيما است كه بدون توجه به اصل مطلب همه را با هم محرم مى كند. به هر حال دفاع از عصمت لوط و دخترانش نمى دانم كجاى مشكل ما را حل مى كند ٠

September 26, 2008 03:29 AM