August 04, 2009

از یک رسانه ملی واقعی چه انتظاری دارید؟

اسد جان مرا به بازی وب لاگی رسانه ی ملی که آلیوسِ فانوس آزاد آغازگر آن بوده دعوت کرده که طبق معمول با کمی تاخیر نظر خودم را می نویسم. البته تا آن جا که دیدم، دوستان اهل رسانه مثل نیک آهنگ و مهدی جامی و دیگر دوستان مطالب بسیار خوبی نوشته اند که با اکثر آن ها موافق ام. نکاتی که به ذهن من به عنوان استفاده کننده از رسانه می رسد از این قرار است:
- وقتی می گوییم رسانه، اولین چیزی که به ذهن متبادر می شود، رسانه ی خبری ست. اما رسانه ی ملی نباید صرفاً رسانه ی خبری باشد. برنامه های رسانه ی ملی باید متنوع باشد. در رسانه ی ملی باید برنامه های ادبی (نه ادبی به معنای اندازه گرفتن ریش و سبیل فلان شاعر و نویسنده بل که ادبی به معنای زنده و موثر در جامعه کنونی)، فلسفی (به همان توضیحی که در باره ی ادبیات داده شد)، اقتصادی، هنری و امثال این ها داشته باشد. باید بخش هایی مختص فیلم، تئاتر، موسیقی، و امثال این ها داشته باشد. همان طور که گفتم تمام این ها نه به شکل صرفا تخصصی که در ارتباط با جامعه ی زنده و پویای کنونی باید باشد. ما در جنبش سیاسی و اجتماعی، نه تنها مشکل فقدان رهبری، بل که مشکل فقدان بینش صحیح و نظام مند نیز داریم. این مشکل بسیار جدی ست و رسانه ملی باید به رفع آن کمک کند.

- پایه گذاران رسانه ملی باید از ابتدا، به دنبال حداکثر باشند (نه این که حداکثر را در همان گامِ اول به دست آورند، بل که به کم و ناقص قانع نباشند. برای رسیدن به حداکثر ممکن باید از حداقل استانداردها آغاز کرد). اگر بودجه برای ایجاد رسانه ای با حداقل استانداردها کافی نباشد بهتر است تا تامین آن صبر کرد و تاسیس رسانه را به تاخیر انداخت. نگاه پایه گذاران باید نگاه کمال گرا باشد والا مثل اکثر و شاید تمامی رسانه ها، همه چیز در همان چارچوب های شروع متوقف خواهد ماند.

- در رسانه ی ملی کارِ اجرا باید به حرفه ای ها یا اشخاصی با توانایی حرفه ای شدن سپرده شود. به هر حال وزن غالب باید با حرفه ای ها باشد و آماتورها در کنار حرفه ای ها رشد کنند. شروع کار با آماتورها –ی حتی با استعداد و خلاق-، که تازه می خواهند تجربه کسب کنند، بخصوص در قسمت اجرا و مقابل میکروفن و دوربین باعث کاهش مخاطب و کشیده شدن آن ها به طرف رسانه های بهره مند از مجریان حرفه ای خواهد شد. رسانه مثل کتاب است؛ هر قدر هم محتوایش عالی باشد، شکل کتاب و نحوه ی عرضه ی آن در جذب و دفع مخاطب موثر است. تکیه ی صرف به محتوا کافی نیست.

- زندگی فقط سیاست نیست. رسانه ی ملی باید تا حد امکان به بخش های دیگر زندگی نیز بپردازد.

- رسانه ی ملی باید 24 ساعته باشد. اگر تولید به اندازه 6 ساعت است باید در طول شبانه روز 4 بار تکرار شود. اگر 8 ساعت است 3 بار تکرار شود. این روزها کم تر کسی می تواند سر ساعت معین، پای برنامه ی دل‌خواه‌ش بنشیند. افراد پر مشغله که معمولا افراد موثر جامعه هستند تنها در صورت تکرار می توانند برنامه ی مورد نظرشان را ببینند.

- در رسانه ملی، و در تحلیل و گفت و گو ها اصل بر بی خشونتی ست. می گویند چرا به حزب اللهی سرکوب گر یا فاشیست انحصار طلب یا فلان گروه مسلحی که اگر بر سر کار بیاید سایر گروه ها را از بین خواهد برد اجازه ی تبلیغ دیدگاه داده نمی شود. آیا این کار با دمکراسی منافات ندارد؟ دلیل این ممانعت بسیار ساده است: این گونه تفکرات به محض حاکم شدن، جلوی آزادی بیان و حتی همین رسانه ی ملی را که از آن تبلیغ می کنند خواهند گرفت. دادن آزادی به افرادی که ضد آزادی هستند، در نهایت موجب از میان رفتن آزادی خواهد شد. آزادی انحصارگر، ضدیت با پلورالیسم است. البته هنگام تعیین مصادیق خشونت طلبی و انحصارگرایی باید نُرم های جوامع دمکراتیک اروپایی و رسانه های جدی و با سابقه غربی ملاک عمل قرار گیرد و شیوه نامه ها بر اساس تجربیات این جوامع و رسانه ها تنظیم شود.

- در رسانه ملی اصل، ضدیت با انحصار است. پس در این رسانه جایی برای انحصار طلبان –از هر مسلک و مکتب- نیست. تفکر شخصی هر چه می خواهد باشد، اما این تفکر –در صورت طرفداری از انحصار یا خشونت- نمی تواند و نباید در سازمانِ رسانه ترویج شود.

- در رسانه ی ملی اصل، حقوق بشر است. هیچ برنامه و گفتار و عمل‌کردی نباید ناقض این حقوق باشد.

- بخش تجاری که بخش بسیار مهمی در رسانه است و بود و نبود رسانه به عمل کرد و میزان موفقیت آن بستگی دارد باید به دست افراد مجرب و کارآزموده اداره شود. مدیریت این بخش باید به طور کامل از مدیریت تولید و مدیریت هنری و غیره جدا باشد.

و اما سوال شده است که برای چنین رسانه ای چه کار می توانیم انجام دهیم؟ برای چنین رسانه ای هر کاری می توان انجام داد. در این خصوص می توان بعداً دقیق تر صحبت کرد.

من از مسعود برجیان که مجددا شروع به نوشتن کرده، محمد سعید حنایی کاشانی نویسنده وب لاگ فل سفه اگر این جا را بخواند، مسعود لقمان سردبیرِ وب لاگ روزنامک، مجتبی سمیع نژاد نویسنده ی وب لاگ قمار عاشقانه که مدیر انتشارات است، محمود فرجامی، طنزپرداز و نویسنده ی صریح اللهجه باران در دهان نیمه باز و ملاحسنی عزیز طنزپرداز ساکن کانادا اگر اصولا خواننده ی این وب لاگ باشند و به این جا سر بزنند دعوت می کنم تا در این بازی شرکت کنند. اسد علیمحمدی کار را با اشاره به بلاگرهای کلاسیک ایرانی راحت کرده که تقریبا تمام دوستان قدیم ما را شامل می شود.

من خواهش می کنم دوستان، حال چه کسانی که قبلا مطلبی در این خصوص نوشته اند چه کسانی که تازه می خواهند چیزی بنویسند، در باره ی موضوع مهم آزادی در رسانه نیز بنویسند. آیا دوستان مثل کانون نویسندگان ایران معتقد به آزادی مطلق در رسانه و نوشتارند یا حد و مرزی برای آزادی برای تبه کار، آزادی برای انحصارگر، آزادی برای مروج خشونت، آزادی برای اشخاص و تفکرات ضدآزادی قائل اند؟ خود من شخصا قائل به محدودیت هایی هستم که در دمکراتیک ترین کشور اروپای غربی اعمال می شود. تا نظر شما چه باشد.

sokhan August 4, 2009 10:41 AM
نظرات