July 21, 2010

موانع انتقاد سیاسی (۱): پول و رفاقت

این مطلب در خودنویس منتشر شده است.

موانع انتقاد سیاسی را می‌توان به شکل‌های گوناگون تقسیم‌بندی کرد. یکی از این شکل‌ها درونی و بیرونی‌ست. مهم‌ترین مانعِ بیرونیِ انتقاد سیاسی، حکومت است و این مانع همواره در گفتارها و نوشتارها به عنوان مانعِ اصلیِ انتقاد معرفی می‌شود. شاید حکومت به عنوان مانعی بزرگ بر سر راه منتقدان قرار گیرد، اما اهمیت مجموعه‌ی عوامل دیگر، کم‌تر از حکومت نیست. در این نوشته به دو مانع مهم درونی، یعنی پول و رفاقت اشاره می‌کنیم. همان‌طور که در یکی از مطالب قبلی اشاره شد، نویسنده‌ی حرفه‌ای از طریق نوشتن امرار معاش می‌کند. نوشتن برای او وسیله‌ی کسب درآمد است. او رئیس دارد و رئیس خواستی، و نویسنده با برآوردن خواستِ رئیس، شغل خود را حفظ می‌کند و دست‌مزد می‌گیرد (این‌جا عوامل را ساده کرده و تقلیل داده‌ایم و مثلا سردبیر و مدیر مسئول و صاحب امتیاز و سرمایه‌گذارانِ روزنامه، یا صاحبان و سردبیرانِ سایت اینترنتی را در کلمه‌ی رئیس خلاصه کرده‌ایم تا از طولانی شدن مطلب جلوگیری شود). اگر خواست رئیس برآورده نشود، نویسنده نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد و شغل‌اش را از دست می‌دهد و از کسب درآمد باز می‌ماند. نویسنده‌ی سیاسی گاه به شرایطی برخورد می‌کند که باید از آن انتقاد شود، ولی نظر رئیس و رسانه چنین نیست و اگر انتقاد صورت بگیرد، آن انتقاد چاپ و منتشر نخواهد شد و در صورت اصرار و پافشاری، به خاطر عدم هماهنگی نویسنده با مرام‌نامه‌ی رسانه، عذر او خواسته خواهد شد. در این‌جا نویسنده دو امکانْ پیش رو دارد: یا سکوت کند و بر مورد انتقاد چشم بربندد و از انتقاد صرف‌نظر نماید، یا بر انتقاد خود به‌رغم خطر از دادن شغل و درآمد پافشاری کند و درصدد اقناع رئیس و رسانه برآید. امکان دوم معمولا برای نویسندگان قدیمی و با سابقه که بیرون کردن آن‌ها از رسانه کار آسانی نیست و باعث سلب اعتماد خوانندگان و نویسندگان می‌شود وجود دارد ولی برای نویسندگان جوان و تازه‌کار امکان اول، -معمولا- تنها امکان موجود است مگر آن که نخواهند آزادگی‌شان را به پولی که حق‌شان است بفروشند. در این‌جا نقش نویسندگان قدیمی و با سابقه که قدرت مانور بیش‌تری در طرح انتقاد دارند برجسته می‌شود چه بسا یک نویسنده‌ی قدیمی و با سابقه بتواند راه را برای طرح انتقادهای جدی در رسانه‌ای که به محافظه‌کاری خو کرده بگشاید و زنجیر از دست و پای نویسندگان جوان بردارد.

مانع مهم دیگری که بر سر راه انتقاد قرار دارد، رفاقت است. این مانع، بخصوص در نشریات سیاسی نمود بارز پیدا می‌کند. نویسنده به موردی برخورد می‌کند که باید مورد انتقاد قرار گیرد ولی چون موضوع، به رفقای او مربوط می‌شود، از انتقاد صرف‌نظر می‌کند. تمام تاریخ احزاب کمونیستی پُر است از اعضای نویسنده و اهل قلمی که در ذهن خود به موارد بسیاری انتقاد داشته‌اند اما به خاطر رفیق‌بازی، از انتقادشان چشم پوشیده‌اند. چه بسا اگر موضوع انتقاد به رفیق یا رفقای آن‌ها مربوط نمی‌شد، با صراحت آن را مطرح می‌کردند. این مانع بخصوص در میان ما ایرانیان که در رفاقت و دشمنی اکسترمیست و افراطی هستیم رواج بسیار دارد. منتقد رفیق‌باز حتی در مواردی، نقد خود را تبدیل به تحسین می‌کند.

جالب این‌جاست که به محض جابه‌جا شدن رفیق، و جای‌گزینی دشمن یا کسی که منتقد علاقه‌ای به او ندارد، دُمَلِ انتقاد سر باز می‌کند و این بار منتقد از آن سوی بام می‌افتد و چنان در انتقاد افراط می‌کند که حقیقت، از سوی دیگر مخدوش می‌شود. بیش‌تر تحسین‌ها یا کینه‌ورزی‌ها که امروز در رسانه‌ها شاهد آن هستیم نه به خاطر انتقاد که به خاطر شخص مورد انتقاد صورت می‌گیرد.

فضای خودنویس فضایی‌ست که منتقد در آن به خاطر مسائل مالی از انتقاد سر باز نمی‌زند و ارائه‌ی متعادل نقدها، انتقاد نکردن به خاطر رفاقت را بی‌اثر می‌سازد.

sokhan July 21, 2010 02:57 AM
نظرات