November 14, 2010

شعر سبز محمد رضا شفيعی کدکنی

shafii kadkani.jpg

به يادداشت های پيشين و بر زمين مانده ام نگاه می کردم. در مسوده ای به شعری از استاد شفيعی کدکنی اشاره کرده بودم که آن را بعداً در يکی از کشکول ها بياورم. اگر چه کمی دير، اين شعر زيبا و پر مفهوم را که "آغاز و پايان" نام دارد برای تان می نويسم:
"ای خزان های خزنده، در عروق سبز باغ!
کاين چنين سرسبزی ما پايکوبان شماست
از تبارِ ديگريم و از بهارِ ديگريم
می شويم آغاز از آنجايی که پايانِ شماست
"
«بخارا، شماره ۷۴، صفحه ی ۳۲»

اين شعر زيبا نياز به تفسير ندارد. اگر آن را چند بار با صدای بلند بخوانيم، تصويرش مثل تابلويی در ذهن مان نقش خواهد بست. بيت آخرش هم که گويای همه چيز است:
می شويم آغاز از آنجايی که پايانِ شماست!

***

این بخش از کشکول را دوست نادیده خانم هدیه زحمت کشیدند در فیس بوک گذاشتند که من آن را عینا در همین جا منتشر می کنم.

sokhan November 14, 2010 07:11 PM
نظرات

سخن گرامی.این پیامْ ربطی بدین نوشته ندارد.اگر منعکسش نکردی که چه بهتر!!.از خلالِ نوشته هایت بو برده ام که با آلمان و مردُمش آشنا هستی.حتمأ در خبرها از فعالیتِ نازیهایِ ایرانی در اینترنت با خبری؛این الاغها نمیدانند که در چشمِ کله طاسانْ ایرانی و ترک و ....همه کله سیاه حساب میشوند .غلط نکنم همهء این اباطیل زیر سرِ محمد علی رامین هست؛چرا که در زمانی که در آلمان زندگی میکرده بخاطرِ سفید بلوری بودنْ هرگز تحقیر نشده.خواستم چیزی بنویسم و برای گویایِ من (My gooya) بفرستم؛اما از منْ با سوادتر بسیارند.خودت زحمتش را بکش.
قربانت: راد

***

اختیار دارید آقای راد. شما لطف کنید بنویسید ما از نظرتان بهره مند شویم. اطلاعات من در حد همان چیزهایی ست که می خوانیم و می بینیم. امیدوارم با نوشته ی خوب شما معلومات مان در این زمینه بیشتر شود. موفق باشید. سخن

راد November 22, 2010 01:06 PM