December 13, 2010

از اعدام گفتیم و نوشتیم و به فکر خانواده ی مقتول هم بودیم...

اعدامی های ما به اندازه گوسفند هم نيستند‏

‏"صبا واصفی - تا حالا با خانواده شاکی برخورد داشتی؟بهنود شجاعی - بله. يک بار در دادگاه يک بار هم سری اول که رفتم پای چوبه. آن جا اتاقکی است که در آن نماز صبح می خوانند. بعد متهم را می برند پای چوبه. بعد از نماز به آن ها التماس کردم من را ببخشند. مادرش چيزی نگفت. فقط گريه می کرد ولی برادرش گفت برادر جوانم را کشتی. من واقعا جانی نيستم يک اتفاق ساده، بدون هيچ قصد قبلی کار من را به اين جا کشيد.- دوستانی داشتی که حکمشان اجرا شود؟- بله. بار اول که پای چوبه رفتيم ۵ نفر بوديم. ۴ نفر را جلوی چشمانم بالا کشيدند. سری دوم ۱۱ نفر بوديم. ۸ نفر را بالا کشيدند. بار آخر ۷ نفر بوديم ۲ نفر را بالا کشيدند." «وب لاگ محمد مصطفايی وکيل بهنود شجاعی»

‏***‏

‏"مسئله ۳۰۸۵: چند چيز در سربريدن حيوانات مستحب است... کاری کنند که حيوان کمتر اذيت شود مثلا کارد را خوب تيز کنند و با ‏‏عجله سر حيوان را ببرند.مسئله ۳۰۸۶: چند چيز در کشتن حيوانات مکروه است... در جايی حيوان را بکشند که حيوان ديگری آن را ببيند..." «احکام شکار و سر بريدن حيوانات از آيت الله العظمی حاج سيد صادق حسينی شيرازی»‏

لابد از اين که انسان را با حيوان مقايسه می کنم رنجيده خاطر می شويد اما چه بايد کرد؟ با کدامين زبان بايد سخن گفت که آقايان بفهمند؟ وقتی از انسان می گوييم که واکنشی نمی بينيم، شايد اگر از حيوان بگوييم گوش شنوايی باشد. در دين و مذهبی که به گفته ی خود آقايان به فکر حيوانات و درختان است، قدر و منزلت انسان اين قدر پايين آمده که او را با جرثقيل بالا می کشند، و جنازه اش را که اکنون به قول آقايان از گناه پاک شده، مانند لاشه ی حيوان داخل آمبولانس می افکنند.

کار به جايی رسيده است که ديگر از حذف حکم اعدام سخن نمی گوييم؛ می گوييم می کُشيد، لااقل انسانی بکشيد. مثل آدم بکشيد. شان شخصی را که قرار است بميرد، دست کم در لحظات آخر عمرش حفظ کنيد. جان را بگيريد، ولی بگذاريد شخصيت انسانی اش باقی بماند. چطور می توان در مورد حيوان حکم کرد که مرگ هم نوعش را نبيند و کم تر رنج ببرد، اما در مورد انسان، بارها او را در کنار اشخاص ديگر پای دار می بريد و بر می گردانيد و او را با رنجی جانکاه رو به رو می کنيد؟ آيا ارزش و شان گوسفند در دين ما از ارزش و شان آدمی بالاتر است يا اين که فعلا رعايت شان آدمی به صلاح نيست و بايد با او بدتر از حيوان رفتار کرد؟

ببينيد بهنود چه می گويد: "برای [خانواده ی مقتول] چندين بار نامه نوشتم از آن ها خواستم به خاطر امام حسين، به خاطر خدا رحم به جوانی ام کنند. قبول دارم اشتباه بزرگی مرتکب شدم اما آن موقع من بچه بودم اصلا فکرش را هم نمی کردم کار به اين جا ‏‏‏‏برسد. از همين جا به آن ها التماس می کنم به خاطر روح احسان به من يه فرصت دوباره، يه زندگی دوباره بدهند..."‏

آقايان. می خواهيد بکشيد، بکشيد اما لااقل اين قانون طرف شدن مجرم با اوليای دم را جمع کنيد. قانون بگذاريد که مجازات قاتل، مرگ است و او با قانون طرف است. شما از يک سو، فرد مجرم را به خفت و خواری می کشيد تا برای حفظِ جان اش به عجز و لابه بيفتد (چه بسا اگر بداند که قانون "بايد" اجرا شود و چاره ای جز پذيرش حکم قانون نيست، لااقل بدون آه و اشک و زاری، مرد و مردانه پای چوبه ی دار برود و حکم اش را بپذيرد). از سوی ديگر اوليای دم را به قاتل تبديل می کنيد. مادری که بايد مادر باشد، زنی که بايد عاطفه داشته باشد، به خاطر قوانين غير انسانی حاکم، تبديل به موجودی سفاک و بی رحم می شود که مرگ يک جوان –هر چند قاتل- باعث سبکی روح او می شود. من حال اين مادر را می فهمم. اين قدر در کريدور های دادگستری او را دوانده ايد و احتمال پايمال شدن خون فرزندش را داده که مرگ بهنود شفای درد بی درمان او شده است. حد وسط برای او وجود ندارد: اگر رضايت بدهد قاتل پسرش آزاد می شود، اگر ندهد اعدام می شود. اگر رضايت بدهد، قاتل پسرش مجازات نمی بيند، اگر ندهد، خود تبديل به قاتل می شود. اگر قانون، قانون باشد، بهنود به حبس ابد محکوم می شود و مادر داغ ديده هم اين مجازات سنگين را می بيند و خيال اش از بابت پايمال شدن خون فرزندش آسوده می شود. بعد از ده پانزده سال هم اگر قاتل خود را تصحيح کرده بود و مجازات زندان بر او اثر مثبت گذاشته بود آزاد می شود و زندگی اش را دنبال می کند؛ کاری که در کشورهای متمدن غربی انجام می شود و ميزان قتل و جنايت هم بيشتر از کشور ما نيست.

ما می گوييم نکشيد. می گوييم مجازاتِ اعدام را از قوانين کشورمان حذف کنيد. ولی اگر اين کار را نمی کنيد، لااقل انسانی بکشيد. در کشورهايی که دار زدن مرسوم بود، ارتفاع طناب دار و سقوط را بر اساس وزن اعدام شونده محاسبه می کردند تا مرگ او با رنج همراه نباشد. دار زدن با جرثقيل يا کشيدن چهارپايه از زير پای محکوم به مرگ، انسانی نيست. بارها و بارها مجرم را پای چوبه ی دار بردن و جلوی چشم او انسان های ديگر را به دار کشيدن انسانی نيست. کشتن مجرم به دست اوليای دم و قاتل کردن آن ها انسانی نيست. نکشيد، ولی اگر می کشيد، دستکم انسانی بکشيد.

«کشکول خبری هفته شماره 100، 27 مهر 1388»

sokhan December 13, 2010 12:22 AM
نظرات