February 27, 2011

رسانه برای همگان در فضای مجازی (نقدی بر نقدِ آقای مهدی جامی)

این مطلب در خودنویس منتشر شده است.

آقای مهدی جامی در سایت وزین «مردمک» مطلبی منتشر کرده‌اند زیر عنوان «رسانه‌ای برای همگان وجود ندارد» که نقدی‌ست بر مطلب «نقد رسانه یا نفی رسانه»ی این‌جانب، منتشر شده در سایت خودنویس. پیش از آغاز بحث می‌خواهم ضمن تشکر از آقای جامی که صَرفِ وقت کرده‌اند این مطلب مفید و مفصل را نوشته‌اند، ابراز تعجب کنم از این‌که ایشان مطلب فوق‌الذکر را نه در خودنویس -که ناشرِ مطلبِ موردِ نقدِ ایشان است- بل‌که در مردمک منتشر کرده‌اند. این کار علی‌الاصول می‌بایست زمانی انجام شود که خودنویس از انتشار نقد ایشان به هر دلیل خودداری کند ولی چون چنین نبوده، این فرض غلط در ذهن خواننده شکل می‌گیرد که خودنویس از انتشار نقد ایشان خودداری ورزیده و این امر باعث شده که آقای جامی نقد خود را در سایت دیگری منتشر کنند. نکته‌ی قابل ذکر دیگر این است ‌که آن‌چه اکنون می‌نویسم نه ردّیه‌ای بر نقد آقای جامی، که نقدی بر نقد آقای جامی‌ست و طبیعتاً این بحث که تبویبی برای تعیین چهارچوب‌ها و محورهای رسانه‌های اینترنتی‌ست می‌تواند توسط صاحب‌نظران ادامه یابد و موجب تعدیل و تغییر در بینش نویسنده و خواننده گردد. و نکته‌ی آخر این که آن‌چه در این زمینه نوشته‌ام و می‌نویسم دیدگاهِ یک مُراجع به رسانه‌های اینترنتی‌ست نه نظر تخصصی یک کارشناس، که نیستم و کم‌ترین معلومات نظری یا تجربی در این زمینه ندارم.

بحث را از یک سوءتفاهم و فرض غلط آغاز می‌کنم که آقای جامی نقد خود را حولِ محورِ آن شکل داده‌اند. ایشان نوشته‌اند: «رسانه‌ای که می‌خواهد همگان را پوشش دهد بر اندیشه‌ای ایده‌آلیستی و بازمانده از عصر چپگرایی بنیان دارد و ناچار واقعگرایان را از دست می‌دهد... از نگاه کسانی که می‌خواهند همه را زیر یک چتر جمع کنند و از این طریق بر کثرت واقعی غلبه کنند و نوعی وحدت ایجاد کنند جمع آمدن همگان در یک حزب در یک دولت در یک نوع زندگی و در ردیفی از یک‌ها و یکان‌های دیگر یک آرزوست که ارزش پی گرفتن نسل‌اندرنسل دارد. این اندیشه اساساً ضد دموکراسی است...». جملات دیگری که این سوء‌تفاهم و فرض غلط را پُر رنگ می‌کند در جای‌جای نقد آقای جامی قابل مشاهده است. برای این‌که نشان دهیم این فرضْ غلط است نکاتی را که آقای جامی در نقد خود ذکر کرده‌اند و این‌جانب با آن‌ها توافق کامل دارم در این‌جا می‌آورم:
-«»نشریه باید گرایش خود را داشته باشد و با همان گرایش است که نویسنده و پدیدآورنده جلب می‌کند و به همان هویت می‌یابد و شناخته می‌شود...
-«جهان رسانه، جهان تمایزهاست و درست هم همین است و چنین هم باید باشد...»
-«مردم تنها و تنها در صورت گروه وجود دارند...»
-«تاثیرگذاری با تیراژ شناخته نمی‌شود...»
-«رسانه باید سیاست و خط مشی خود را داشته باشد که در اصول سردبیری‌اش منعکس می‌شود و جهتگیری‌های خود را و وجوه تمایز خود را...»
-«نگاهی که گروه را مذموم بشناسد اصلاً نه از سیاست چیزی می‌داند و نه از سازوکار جامعه سر در می‌آورد...»
-«روزنامه‌نگاری‌ شهروندی بی‌بند-و-باری رسانه‌ای نیست...»
-«درک از آزادی به معنای برداشتن مرزها و نفی قراردادها و عرف رسانه‌ای درکی ناموزون و ابتدایی از آزادی است و تکراری دیگر از آن استنباط که آزادی را بی-بند-و بار می‌فهمد. آزادی محصول گفتگوست و گفتگو ادب و آداب و قواعد ریز و درشت دارد. چیدن همه آدمها در کنار هم نه ممکن است نه مطلوب وگرنه به التقاطی ختم می‌شود که در گروههای سیاسی آغاز انقلاب شاهد آن بودیم...».

مشاهده می‌کنید که نکات مورد توافق میان من و آقای جامی بسیار زیاد است که خود نشان‌گر سوءتفاهمی‌ست که در ذهن ایشان به هر دلیل شکل گرفته است. برای رفع این سوءتفاهم و بسط نگاه خود، از این نقطه آغاز می‌کنم که در جامعه‌ای با امکانات محدود، مردم از هر وسیله‌ی مناسب و نامناسبی برای پیش‌بُردِ کارهای خود استفاده می‌کنند. نمونه‌اش را در خیابان‌های تهران به وفور می‌بینیم. برای ما عجیب نیست اگر موتورسیکلتی را ببینیم که بر روی آن یک خانواده‌ی کامل شش نفره نشسته‌اند و در حال ترددند. عجیب نیست اگر وانت‌باری را ببینیم که تیرآهن حمل می‌کند و قس‌علی‌هذا. در اولی، موتورسیکلت کار اتومبیل و در دومی وانت‌بار کار تریلی را می‌کند. این موضوع صرفاً قانون‌شکنی و ضدِّ قاعده عمل کردن نیست، چرا که در چشم جامعه، این به‌کارگیریِ ابزارِ نامناسب امری طبیعی‌ست (در حالی که این موارد اگر در یک کشور غربی مشاهده شود، صرف نظر از توجه به قانون‌شکن، اصل کار باعث تعجب و شگفتی خواهد شد).

به بیان دیگر ما در کشور خود به خاطر محدودیت‌های موجود اولاً به شکلی «مبتکرانه» از وسایل و ابزاری که برای انجام کاری خاص ساخته شده‌اند، برای انجام کارهایی که برای آن ساخته نشده‌اند استفاده می‌کنیم؛ ثانیاً، همواره بر حامل، بیش از توانایی و قدرت حمل، بار سوار می‌کنیم.

این حکایت فضای مجازی ماست. در عالم واقع چون محدودیت‌های بی‌شمار سیاسی و فنی و مالی، به گروه‌ها و رسانه‌هایشان اجازه‌ی فعالیت نمی‌دهد، ما بار بسیار سنگین خبر و نظر را در فضای مجازی بر دوش وب‌سایت‌ها و وب‌لاگ‌ها می‌نهیم تا آن‌ها این بار را به جای رسانه‌های کاغذی و سمعی بصری حمل کنند.

اما ما به غیر از سنگینیِ بار و متناسب نبودنِ وسیله‌ی حملِ بار با بار، با مشکلات عدیده‌ی دیگری نیز روبه‌رو هستیم. به دلیل فرهنگ استبدادی که در تک‌تکِ ما مخالفانِ استبداد ریشه دوانده، عمل‌کردِ ما در گروه‌ها، حتی گروه‌های مجازی و اینترنتی، مستبدانه و همراه با اِعمال محدودیت‌های بسیار است که اجازه‌ی رشد و تکثیر، حتی در محدوده‌ی داخلی گروه‌ها نمی‌دهد.

به همین خاطر، ضرورت وجود سایت‌هایی که بتوانند افکار و اندیشه‌های گوناگون را منعکس کنند احساس می‌شود. این کار شاید خلاف روال مرسوم باشد اما به دلیل محدودیت‌های موجود گریزی از آن نیست.

به این موضوع می‌توان از زاویه‌ی دیگری نیز نگریست. در دهه‌ی ۸۰ میلادی زمانی که اولین رایانه‌های شخصی به بازار آمدند، هیچ‌کس نمی‌توانست تصور کند که این دستگاه کوچک، چه کاربُردهای شگفت‌انگیزی خواهد داشت و چه فرهنگ و زندگی نویی را در سطح جوامع بشری بنا خواهد کرد. این دستگاه در آن زمان بیش‌تر شبیه اسباب‌بازی بود با یک سری امکانات محاسباتی محدود. امروز نه تنها عمل‌کردهای این دستگاه قابل احصا نیست بل‌که عمق فرهنگ جدیدی که به جوامع بشری عرضه کرده و تغییراتی که در روح و روان و روابط میان انسان‌ها پدید آورده قابل تخمین نیست. این دستگاه، همراه با ارتباط اینترنتی و فضاهای مجازی که می‌توان به اَشکال مختلف به‌وجود آورد، فرهنگ رسانه‌ای را به شکلی ماهُوی تغییر داده است.

مثلاً هرگز نمی‌شد رسانه‌ای را تصور کرد که مکمل نوشته‌اش، فیلم و صدا باشد. این امر امروز با این ابزار جدید محقَّق شده و به همراه خود فرهنگ جدیدی نیز آورده است. پس، خارج از مرزبندی‌ها و تقسیم‌بندی‌های رایج، چه بسا بتوان انتظار رسانه‌هایی را داشت که بر خلاف نظر آقای جامی رسانه‌ای برای همگان باشد و همگان بتوانند در آن بنویسند.

خط چنین رسانه‌ی همگانی -به دو مفهوم رسانه برای همگان و رسانه‌ای که همگان می‌توانند در آن نوشته‌ها و آثارشان را منتشر کنند- می‌تواند مثلاً خط گسترده و فراگیر حقوق بشر باشد؛ خط گسترده و فراگیر اقتصاد آزاد باشد؛ خط گسترده و فراگیر آزادی بیان باشد؛ خط گسترده و فراگیر حقوق اقلیت در ایران باشد، و امثال این‌ها. وقتی خط هست، پس قاعده و قانون هست و بی‌بندوباری نیست.

ضمناً، وجود چنین رسانه‌ی همگانی‌یی به معنای همه را زیر یک چتر جمع کردن و مانع تشکیل و کار گروه‌ها شدن نیست. در چنین رسانه‌ای گفت‌وگو حرف اول را می‌زند و گفت‌وگو همان‌طور که آقای جامی به درستی به آن اشاره کرده‌اند ادب و آداب و قواعد ریز و درشت خود را دارد که همگان ملزم به رعایت آن هستند.

این تجربه را از سال‌ها پیش به شکلی موفقیت‌آمیز در خبرنامه گویا مشاهده کرده‌ایم و خودنویس امروز به شکلی جوان‌پسند با به میدان آوردنِ شهروندروزنامه‌نگاران، آنان را به جمع‌آوری اخبار و نوشتن دیدگاه‌ها و نظرهای‌شان تشویق می‌کند. اخبار، دیدگاه‌ها، و نظرهایی که در رسانه‌های «گروهی»، و به بیان دقیق‌تر رسانه‌های مُبَلِّغ دیدگاه‌های گروهی، امکان و اجازه‌ی نشر نمی‌یابند.

چنین رسانه‌ی «همگانی»یی که رسانه‌های دیگر را نفی نمی‌کند و آرزومند رشد و گسترش آن‌ها نیز هست، خود می‌تواند زمینه‌ی تشکل جوانان در گروه‌های جدید فکری را فراهم آورد. نگاه آینده‌نگرانه به چنین تجاربی می‌تواند ما را به نتایج هیجان‌انگیزی برساند.

به هر حال چنین رسانه‌ای، رسانه‌ای پویا و در حال تغییر مداوم است. عده‌ای را به سمت خود می‌کشد، عده‌ای را از خود دور می‌کند، عده‌ای را حول محورهای فکری مشترک جمع می‌کند. چنین رسانه‌ای نه تنها خواهان وحدت کلمه نیست، بل‌که خواهان نمایاندن اختلاف کلمه است؛ اختلافی که بر خلاف نظر عامه نه تنها مخرب نیست، سازنده است و پایه و اساس جامعه‌ی دمکراتیک است. آن‌چه مخرب است، برخورد نادرست با این اختلاف کلمه و تبدیل آن به دشمنی میان انسان‌هاست. چنین نگاهی خود نشان‌دهنده‌ی مسئولیت رسانه و مخالفت آن با بی‌بندوباری‌ست.

نمی‌دانم از خلال نوشته‌های من پیداست یا نه، که من شخصاً انسان محافظه‌کاری هستم و با احتیاط بسیار به پدیده‌های نو نگاه می‌کنم. آشنایی با دنیای مجازی و دیدن وب‌نویسانی که روز و شب در این فضا به کار و تلاش مشغول‌اند باعث نگاه مثبت من به این مجموعه‌ی پر تلاطم و تغییر شده است. بهترین نمونه هم رادیو زمانه‌ای‌ست که آقای مهدی جامی بنیان‌گذار آن بود و همه نوع نگاهی را در زیر سقف خود گرد آورده بود. در ابتدا شاید برای من جالب نبود که موسیقی سنتی در کنار موسیقی مدرن از این رادیو پخش شود یا فلان نگاه راست در کنار فلان نگاه چپ قرار گیرد ولی دیدیم که این‌ها می‌توانند در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیز و سازنده‌ای داشته باشند و فرهنگ جدیدی را به وجود آورند.

این مطلب بیش از حد طولانی شد و قطعاً حوصله‌ی خوانندگان جوان خودنویس را سر خواهد بُرد. امیدواریم روزی را ببینیم که امکانات و آزادی رسانه‌ای به حدی برسد که همه چیز در سر جای خود قرار بگیرد و بارِ اطلاع‌رسانی بر دوش چند سایت محدود نیفتد.

خوشحال خواهم شد اگر این مطلب در سایت مردمک که نقد آقای جامی را منتشر کرده است نیز منتشر شود تا خوانندگان مردمک از پاسخ این‌جانب به نقد ایشان مطلع شوند.

sokhan February 27, 2011 04:03 PM
نظرات
ارسال نظرات









اطلاعات شخصي شما يادآوری شود؟