April 13, 2011

ف.م.سخن بی وطن می شود!

این مطلب در گویای من منتشر شده است.

images-FMSnoCountry_170846521.jpg

آقایان حکومت اسلامی دم تان گرم! کاری با ما کردید که هیچ کسِ دیگر نمی توانست بکند. تعصبی را در ما از میان بردید که هیچ کسِ دیگر نمی توانست از میان ببرد. من هرگز تصور نمی کردم بخواهم با اَعرابی هم‌زبان شوم که خیلی صریح و روشن می گویند "لا ایران"! البته ایرانی که این بیچاره ها می گویند، ایران حکومت اسلامی ست، والّا با ایران بدون پسوند که کاری ندارند. ایرانی که مدّ نظر این هاست، ایرانی ست که اسلحه و لباس شخصی به کشورشان می فرستد تا آن ها را بکشد؛ تا آن ها را سرکوب کند. والّا با ایران بی آزار که کاری ندارند. ایران این ها، مثل غزه و لبنانی ست که ما در شعارِ نه غزه، نه لبنان به کار می بریم، والّا ما را چه کار با غزه و لبنانی که دارند زندگی شان را می کنند و آقایانِ ما ثروت مملکت را به پای آن ها نمی ریزند. بگذار یکی شان بزند و یکی شان برقصد و کاری به کار ما نداشته باشد، مگر دیوانه ایم بگوییم "نه لبنان":

آن ها هم اگر ما به زدن و رقصیدن خودمان مشغول باشیم مگر دیوانه اند بگویند "لا ایران".

عجب با حال شده ایم! نه تنها خون مان به جوش نمی آید، خیلی هم احساس همبستگی می کنیم! خیلی هم احساس همدردی می کنیم! فکر کنم اثر باتون بسیجی ها باشد که مغزمان را تکان داده است. اثر تیراندازی های از بالای پشت بام باشد که به ما شوک وارد کرده است. شاید هم اثر این که مرتب گفته اند شما بی وطن هستید باشد.

تازه این که چیزی نیست. وقتی امریکایی ها با صد و ده تا کروز لیبی را زدند، ته دل مان گفتیم کاش یکی دو تایش را هم به طرف ما می فرستادند. عجب بی وطنی شده ایم! حتی تصویر جنایت یکی دو سرباز امریکایی در افغانستان هیچ تاثیر سوئی بر ما نگذاشت. فکر کنم خیلی های دیگر ته دل شان این حرف را زده باشند ولی روی شان نمی شود بر زبان بیاورند چرا که هیچ کس، حتی یک نفر، در کل فیس بوک و وب لاگ ها به حمله ی غربی ها به لیبی اعتراض نکرد و چیزی نگفت و انگار نه انگار که تا دیروز همه مخالف تهاجم خارجی بودند و اظهار نظر می کردند که خود ملت ها خدمت حکومت های دیکتاتوری می رسند و نیازی به دخالت خارجی نیست. حالا لابد دو به شک شده اند و از خودشان می پرسند: واقعاً نیازی نیست؟!

ای بابا! اصلا به ما چه. ایام عید است و همه در حال دید و بازدید و مهمانی رفتن و گفتن و خندیدن. من در این صبح بهاری نشسته ام به چه چیزهایی فکر می کنم. ببخشید خُلق تان را با این حرف های نسنجیده تنگ کردم. یک ویدئو کلیپ شاد از بچه های آباده و یک ویدئو کلیپ با حال از بچه های لس آنجلس برای تان می گذارم که فضاتان عوض شود:

sokhan April 13, 2011 10:13 PM
نظرات
ارسال نظرات









اطلاعات شخصي شما يادآوری شود؟