September 30, 2009

پاسخ بازجوی آقای ابطحی به سوالات ما

این بار صدایی از داخل زندان اوین به گوش می رسد که صدای زندانی نیست؛ صدای بازجوست. همان بازجویی که ما معتقدیم کارش تهی کردن مغز زندانی از افکار سابق و جایگزین کردن افکار جدید است. ما معتقدیم که این کار بدون زور و اجبار صورت نمی پذیرد. زندان انفرادی، آزار و اذیت روحی، آزار و اذیت جسمی، شکنجه به مفهوم واقعی کلمه، تهدید، ارعاب، تهدید اعضای خانواده، و فشارهای دیگری از این قبیل، همان وسیله ای ست که ما معتقدیم فکر قبلی را از سر به در می کند و زمینه ی پذیرش افکار جدید را فراهم می آورد.

اما این بار آقای بازجو برای مان با قلم خودش نوشته است که چنین نیست. نوشته است... بهتر است خودتان مطلب او را که به عنوان مهمان در وب لاگ آقای ابطحی نوشته بخوانید. متن کامل نوشته او و آقای ابطحی را در اینجا می آورم؛ قضاوت با خودتان:

این بار آقای باز جو وبلاگم را نوشته است.

بعد از کلی حرف وحدیثی که شما ها در مورد آقای بازجویی که بارها گفته ام با او دوست هستیم، امروز آقای باز جو واقعا به جای من نوشته است. ممنونم که مهمان سایت من شده است. متن آقای بازجو را میخوانید:

**************

دراینجا ما معمولا" به جای کلمه متهم از مهمان استفاده میکنیم.همان بازجوئی هستم که آقای ابطحی بارها گفته که بامن دوست است و خیلی از شماها هم در کامنت هائی که براي آقاي ابطحي و حتي در ساير سايتها و وبلاگها نوشتید و باور نکرده اید.بعضی ها هم هرچه خواسته اید،گفته اید و به صورت طنز و جد هم در مورد من مطلب نوشته اید. پس از دستگيري آقاي ابطحي وقتی قرارشداز ایشان بازجویی کنم درمورد وی تحقیقات زيادي کردم.دستی در وبلاگنویسی دارم و درسرچ های اینترنتی در مورد آقای ابطحی کلی مطلب خواندم.از روز اول دوکار را همزمان انجام دادم.یکی به عنوان بازجو در برابر متهم یا کارشناس در برابر مهمان ، وظیفه ام در این جایگاه این بود که بدون رودربایستی تمام نقاط ابهام در مورد اتهامات ايشان را پيرامون انتخابات و حوادث بعد از آن را مشخص و پرونده وي را تکمیل کنم و يكي هم رعايت اصول اخلاقي اسلامي در برخورد با همنوعان.خیلی جدی هم این کار ها را دنبال کردم. در آن روزها همزمان خودم را در كنار كسي می دیدم که هردو از یک قبیله بودیم.قبیله انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی .ولی با نظر و سلیقه هاي متفاوت فراوان.چند روز تمام بدون اینکه یک کلمه از او بازجوئی بخواهم وروی کاغذ چیزی بنویسد، باهم حرف زدیم. در باره امکان تقلب، در باره آشوبهای خیابانی، در باره نا امنی ايجاد شده آن موقع ، در باره اين كه چرا شيريني اين انتخابات را به كام مردم عزيز ما تلخ كردند و........اختلاف نظر های فراوانی داشتیم ولی نا امید نشدیم. هردو جدی بحث میکردیم. کم کم نظراتمان به یکدیگر نزدیک شد تا جائی که به قول شماها همدیگر را درک کردیم. کار فوق العاده ای نکردم ولی وظیفه انسانی ام این بود که در تمام مراحل ادب و حرمت انسانی را رعایت کنم.می دانستم زندان برای آقای ابطحی سخت است. بازجوئی از کسی که معاون رئیس جمهور وقت ( آقاي خاتمي ) و از سران جبهه اصلاح طلبی بوده، کار دشواری بود. با اینکه اصل دستگیری تصمیمی فراتر از من بود، اما سعی کردم در کار خودم ادب اسلامي را كه از آموزه هاي حضرت امام (ره) و پس از آن مقام معظم رهبري بود، رعايت كرده، و در ایشان امید را زنده نگهدارم. حس میکردم آقای ابطحی هم مثل خیلی از شماها باور نمی کرد بازجويش چنین رفتاری با وي داشته باشد، آخه چند سال پيش ايشان فقط بر اساس شنيده مطالبي را در مورد نحوه برخورد با زندانيان نوشته بود و فكر ميكرد شايد آن شنيده ها صحت داشته باشد.گمان میكرد این کار من یک تاکتیک است. امابالاخره گفت که نظرش برگشته است. گرچه تا حالا هم باور نکرده است که زندان همیشه این گونه بوده.معتقد است این بار این اتفاق، استثنائی در زندان افتاده است اما من میگویم دفعات قبلی هم همین طوربوده است. در اين مدت آقای ابطحی را يكروز به دادگاه برده بودند. معتقد بود که حرف هایش در دادگاه اعتراف نیست.میگفت این حرف ها را قبل از زندان هم زده ام .اما به نظر من اين حرفها را اگر هم زده بوده در جمع خودشان بوده و اگر براي عموم حتي از طريق همان وبلاگش اطلاع رساني ميكرد كه اينطور نميشد. من معتقدم بسیاری از آنها در اثر گفتگوهای طرفيني بين ايشان و بنده بوده است. قصد ندارم آنچه را که وظیفه نساني و انقلابي ام بوده است و میتوانستم در اختیار ایشان قرار دهم و به او كمكي كرده باشم تا دوران بازداشت به وي سخت نگذرد را به زبان بیاورم.امیدوارم اگر كاري انجام شده مورد رضای حضرت حق باشد. به قول آقاي ابطحي دستگاه قضائی در این میان چند روزي دچار تغییرات به لحاظ انتصابات و....شد و ميگفت آزادي اش به تاخیر افتاده است. از آنجايي كه آقاي ابطحي به من گقته بود كه قبلا" به وي ميگفتند معاون اينترنت باز رئيس جمهور هست و ميدانستم وب سايتي دارد بنا به تقاضاي خودش و مساعدت من قرار شد وبلاگش را را به روز کند. ایشان هم كارش را شروع كرد و این یک امر کاملا" طبیعی بود. برای آقای ابطحی هم قابل قبول بود که بالاخره اينجا مقرراتی دارد. عصرها آقای ابطحی به اطاق من میآید.ایشان وبلاگ خودش را به روز ميكرد و من هم كار خودم را انجام ميدهم.چند تا عکس هم به تقاضاي ايشان از وی و آقایان عطریان فر و سعید شریعتی با هم گرفتیم که مورداستفاده آقای ابطحی قرار گرفت.اما بعضي از دوستان سايبري ايشان تحمل ديدن مطالب وي را نداشتند و دو سه روزه سايت وي را هك و يا با سفارشهاي آنچناني شان با اونوري ها، سایت را مسدود كردند به طوري كه اين وبلاگ نویس مهمان ما را هم دلگير و ناراحت نمودند. گویا مرگ خوب است اما براي همسايه ؟؟!!. شما دوستان ميدانيد كه کشور به شغل های مختلفی احتیاج دارد. یک بخش آن کارهایی مانند كار ما است. مهم این است که هر کسی درکار خودش بر اساس اصول انسانی و آداب اسلامی و انسانیت رفتار کند.ما و شما قبل از هر چیزی در اصل انسانیت مشترک هستیم اگر در کاری که دیگران باور نمیکنند که میشود انسانی رفتار کرد، حرمت انسانی رعایت شود با ارزش تر است.من از اینکه در کشورم در سايه ولايت و محبت مردم عزيزم برای حفظ امنیت آن انجام وظيفه مينمايم بسیار مفتخرم.و از این که وظیفه ملی ام را با رعایت همه اصول انسانی و انقلابي انجام میدهم مفتخرترم. آقای ابطحی که در نوشته ها ي سايتش و گفته هايش با بستگان و دوستان وحتي نوشته هاي ناگفته اش و گفته هاي نانوشته اش به من لطف دارد باورم این است که بعد از زندان هم همین لطف را نسبت به من خواهد داشت.و من هم آقاي ابطحي و ساير هموطنان عزيزم را كه از قبيله انقلاب اسلامي و از پيروان حقيقي راه امام خميني ( ره ) هستند دوست دارم و اميداورم كه همه ما با وحدت و برادري در زير چتر ولي امر مسملين، ايرانياني سرافراز همچنان گذشته در كنار هم باشيم و طمع ورزي دشمنان ديو سيرت را به يأس و نا اميدي مبدل سازيم . انشاء الله. اصراری ندارم که به شما ثابت کنم از زندان بودن آقاي ابطحي خوشحال نيستم، دوست دارم ايشان همانند ساير هموطنان، در كنار خانواده محترمشان باشد .علاقمند بودم حالا که نزدیک به چهار ماه است ايشان مهمان ما هستند، از آقای ابطحی خواستم يكروز من مهمان سایت ايشان باشم و با شما عزيزان صحبتی کرده باشم. خوشبختانه آقای ابطحی هم با کمال میل موافقت کرد .

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد.

حالا قصه من و آقای ابطحی هم قصه گلاب و گل شده است. امیدوارم بعدها هم آقای ابطحی بخواهد برای وبلاگش بنویسم.

sokhan September 30, 2009 09:31 PM
نظرات

ف. م. جان،

هر چیزی که از صدا و سیما صادر شود اول باید مشکوک و دروغ پنداشته گردد. آن فیلم انتقال خون هم مشکوک است. همانطور که میبینید کسی که خون میدهد بدون اکراه باند را در مقابل دوربین برمیدارد. پس به احتمال قوی هیچ دروغی در کار نبوده است. آن آقایان احتمالا پیش یا پس از فیلمبرداری خون داده‌اند و آن قیلم به تقاضای خبرنگار بطور نمایشی برای سیما برداشته شده است. ولی چون ۲۰ و ۳۰ بی شرف است از آن سو استفاده کرده است.

در واقع ۲۰و ۳۰ میخواهد پز آزاد منشی و بدون سانسور بودن بدهد. شاید هم با آن دو مسئول بد بوده‌اند و میخواستند آنها را خراب کنند یا از نخودی هایشان بوده‌اند و بی آبرویی شان برای صدا و سیما مهم نبوده است. سیما به زور و به لطلیف الحیل میخواهد القا کند که رسانه‌ای آزاد است. این کثافت کاریها هم نتیجه‌اش است.

***

با تشکر از شما، من هم در این مورد تردید داشتم، ولی وقتی نفر دوم اجازه ی برداشتن باند را نمی دهد، احتمالی که شما داده اید و من هم آن را در نظر داشتم، به مقدار زیاد کم رنگ می شود. البته از تهیه کنندگان بیست و سی هر عمل زشتی بر می آید و احتمال تخریب افراد دور از ذهن نیست. سخن

یکی October 8, 2009 06:56 PM

غم ودرد براي اسلام عزيز كه توسط چنين افرادي به تاراج ميرود اينها جز فريب و دروغ چيز ديگري نيست براي چه زور مزنيد تا مهر محبت شمارا باور كنيم پس اين همه جرم و جنايت وتجاوز براي چيست

hamid October 5, 2009 03:05 PM

سلام، عجب همهان نوازند این دوستان در مهمانسرای اوین، من 20 کیلو اضافه وزن دارم می شه بگین به این مهمان عزیزتون چه برنامه غذایی اعمال کردین که این قدر لاغر شده؟ راستش من با اینکه بیام اونجا و وزن کم کنم مشکلی ندارم اما طاقت بطری نوشابه و باطوم ندارم اگر جناب مهماندار تضمین کنند که حداکثر چیزی که اعمال می شود [...] من حاضرم بیام مهمونی و وزن کم کنم!

October 4, 2009 04:13 PM

با سلام به دوستان عزیزی که نظر داده اند
بنده به عنوان کسی که 6 سال در زندانهای جمهوری اسلامی بوده ام و الان هم مخالف این سیستم هستم فکر میکنم درست ترین قضاوت ما این است که باید صبر کنیم تا آقای ابطحی از زندان بیاید و بعد قضاوت کنیم ما هیچ عجله ای و اجباری برای حکم صادر کردن در اموری که اطلاعات کافی از آن نداریم نباید داشته باشیم حتی اگر واقعا آقای ابطحی نظرش تغییر کرده باشد که خیلی بعید است باز هم چیزی را ثابت نمیکند اما ما بهتر است یاد بگیریم که راحت حکم صادر نکنیم
موفق باشید
ضمنا ف.م.سخن عزیز
خیلی دلم میخواهد به وبلاگم سری بزنید و نظر شما در موردش داشته باشیم بنده از مشتریان پروپاقرص مطالب شما هستم می بوسمت

حامد صابری October 4, 2009 02:34 PM

این ماجراها در تاریخ ما بی سابقه نیست. ببینید 50 سال پیش شادروان پروین اعتصامی پاسخ این عزیز را اینطور داده است:
دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عجب عیب خود مپوش
میزدی خود پشت پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیده‌های عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند

محمد October 3, 2009 01:32 PM

salam ..faghat misha ino moshakas konid shoma ka dam az barkhord aslami mizanid [...]

raza October 3, 2009 12:43 PM

با این طرز تعریف و تشریح آقا بازجو، خوانند فکر می کنه [...]. آقا بازجو از رفتن ابطحی ناراحت نشو، بالاخره خدا کریمه ، بگرد تو همون بند مندای بقلی یکی دیگه مثل ابطحی میتونی پیدا کنی. بالاخره به لطف الهی و فضل سید علی، چیزی که الان راحت پیدا می شه زندانی سیاسیه.

October 3, 2009 12:06 PM

به یکی گفتن چرازیرچشمت کبوده گفت:اجان من دردم میکنه؟به این بازجوی مهربان بگین اینقدردست وپای الکی نزن باورمون شده مهرورزیتان آخه زنده یادان سهراب ومحسن ودیگران هم این راتاییدکرده اند.

صبا October 3, 2009 05:34 AM

نبوی جان بزن گاراژ که یکی بهتر از تو پیدا شده که واقعا طنز پردازه ... گرچه نوشته آقای بازجو بعضی مواقع از مرز طنز به مرزهای هجو و هزل و یاوه و کمدی هم کشیده شده ... خیلی خنیدیدم ... بازجو جان، باز هم بنویس ... مخصوصا از رفات اسلامی و ولی امر مسلمین جهان! ... چقدر این تیکه رو باحال اومدی ... مرد حسابی، توی ایران هم کسی پشیزی برای خامنه ای ارزش قایل نیست، تو لقب ولی امر مسلمین جهان بهش میدی؟!

رضا October 3, 2009 04:21 AM

تنها احساسی که از خواندن این مزخرفات جنایتکار بیشرمی بعنوان بازجو دارم تهوع از این همه بیشرمی و رذالت است !!! خدایا ایکاش اقلا" بازجوها ادای انسان در نمی آوردند . کتاب خاطرات زندان یکی از بازماندگان جنایت سال 1367 ( اعدام هزاران زندانی بیگناه در زندانها ) را باید بخوانید تا این خشم و این تهوع را از این همه پستی و رذالت بهتر حس کنید !

VIDA October 3, 2009 03:14 AM

آقای بازجو، دروغ که خناق نیست تا حالاشم که توی جمهوری اسلامی خیلی ها رو دکتر و وزیر و حتی رییس جمهور کرده،نمونه اش، کردان ششم ابتدائی که نه تنها بخاطر دروغ دکتر بودنش خناق نگرفت بلکه رییس و وزیر شد ، تازه شانس هم آورده که بجرم تجاوز به دختر صغیر، پلیس شاه بگیردش و الان خودشو انقلابی زندان رفته جا بزنه. شما هم دروغ هات رو بنویس که اگر جمهوری اسلامی باقی ماند، آینده مال توست. اگر هم جمهوری اسلامی را برچیدیم که مثل رهبرت و فرمانده سپاهت و مابقی متقلب ها باید بری و دنبال یک سوراخ موش بگردی

آزاد October 3, 2009 02:08 AM

نویسندگان محترم نظر در باره ی این مطلب لطف کنند به این نکات توجه کنند:

من در این وب لاگ از انتشار نظرهایی که حاوی فحاشی و توهین باشد خودداری می کنم. در مورد این پُست، چند نظر حاوی توهین را حذف نکردم تا آقای بازجو اگر این نوشته را مطالعه کردند، گمان نبرند که نویسندگان نظرها، تنها کسانی بوده اند که مودبانه به نقد نوشته ی ایشان پرداخته اند و نظرهای حاوی توهین در کار نبوده است. اما گمان می کنم این تعداد نمونه برای روشن شدن آقای بازجو کافی باشد. من با فحاشی و توهین به هر کس، حتی به جنایتکاران نیز مخالف ام و این نمونه ها را تنها از برای نشان دادن فضای موجود به آقای بازجو باقی گذاشته ام. ما نباید فراموش کنیم که اگر فحاشی و توهین را نسبت به کسی که دشمن می پنداریم جایز بشماریم، دشمن ما نیز فحاشی و توهین را نسبت به ما جایز خواهد شمرد و همان اتفاقی در زندان ها خواهد افتاد که امروز می افتد و ما آن را نفی می کنیم.

از این جا به بعد، تنها نظراتی را منتشر می کنم که حاوی توهین نباشد، و با استدلال نوشته شده باشد. از خوانندگان محترمی که مایل هستند نظر خود را در این جا منعکس کنند، تقاضا می کنم به گونه ای بنویسند که این جانب ناچار به حذف و تعدیل نوشته ی ایشان نشوم. با سپاس. سخن

ف.م.سخن October 3, 2009 12:44 AM

salam aghaye bazjo to hatman az bazjohaye jaded haste va az nasle lajevarde va degaran neste .albate farghe nemekonad ..tora bo on cheze ke eteghad dare boro joloye ayene ..va az khodet bepors ke chera motahamane zer dastet vekel nadarand va chera bayad dar an mamlekat metavane 1 nafar ra be etehame seyase ..besh az 46 saat ya 24 saat negah bedare in az beghanone dar an mamlekate nest ..man khodam az zendaneyane salhaye 60 hastam ...agar tamame shoma az aye haye ghoran lebas beposhed degar mardom harfetan ra bavar nemekonand ..chera hameshe dar bazjoyeha az cheshm band estefade mekoni ..chera ...khodet medane chera ..pas pesar jan aghel bash va khodeto az poste bare beron beyar va be shalagh zadanet edame bede ta roze ke faryade mardom to va amsale to ra bedar konad ..albate an roz khodeto be mosh mordege khahe zad ..boro pesar jan to sare sofre bozorg nashode ..to hamon bazjo haste va bazjo beman jalad

October 3, 2009 12:03 AM

KHAK BAR SARE DOROOGH GOOT KONAN...HAMAL FEKR KARDI MARDOM GOOSFANDAND? INARO BAVAR MIONAN...

October 2, 2009 09:57 PM

Ba in hhame tarrife ke shoma kardid adam havas mikoneh biad zendan . Mardak kyo khar farz mikoni ? agar khodet ro bendazan to enferadi hazer mishi to namaz jomae arabi ham beraghsi!
jamesh kon ke halam beham khord az in mozakhrafat.

Golam bazpors October 2, 2009 09:55 PM

Aghaye Bazjoo,

man 26 sal dar Iran zendegi kardam va 8 sal dar Alman,

besiar khoob mifahmam chera yek keshvar aghab mande va bi farhang mishe va yek keshvar pishraft mikone.

aghaye bazjoo , un rahbare kasifet , va un systeme diktatori , tuye in 30 sal be andazeye kolle tarikhe Iran , be mellate Iran setam karde .

aghaye Khamenei , be yaghin besiar pasttar az amsale Saddam Hossain hast .

aghaye Bazjoo , bozorgtarin towhine to va amsale to be mardome Iran i hast ke hanooz fekr mikonid mardom haghighate kasif o palide shoma va kolle vabastegan be dastgahe jenayate Khamenei ro nemishnasan.

hanooz fekr mikonin ba in arajif va mazlooom namayi ha , sare mellat ro mitunin shire bemalin,.

aghaye Bazjoo , jenayati ke personele vahshi va khabis va na mosalmane SEPAHE pasdaran anjam dadand dar tarikh be onvane lakkeye nang sabt khahad shod ,

aghaye Bazjoo , hich ta hala fekr kardi ke chera mardome Iran faghat Artesh ro ba khodeshun yeki midunan ? chon Artesh hich vaght tuye kesafatkari haye systeme Hokumatie Khamenei vared nemishe , na inke begi howzeye masooliyyatesh ine , na , ino bedun ke agar sepah kam biare va seyd ali be artesh ham dastoore barkhord ba mardomo bede , Arteshiane azize ma hargez ruye baradaran o khaharane hamvataneshun vahshinaye tir nakhahand goshud.

in ghesavate ghalb o jenayat ro faghat tuye Sepahe pasdaran mishe did.

aghaye Bazjoo , man khodam 2 sal tu sepahe pasdaran khedmat kardam va ruhiyyeye kasif va vahshie in jenayatkara ro khoob mishnasam

mardome Iran gusfand nistand ke ghayyem o choopan o rahbar lazem dashte bashand

aghaye bazjoo , hame midunan ke tamame in kesafatkaria be khatere bala keshidane pule nafte in mellate ke shoma be ghowle khodetun khavas , nemikhayn be surate adelane beine mardom hazine beshe.

tamame in jenayata rishe ye eghtesadi dare , bikhod esme eslam ro kasif nakonin.

shoma ha hich kodum mosalmun nistin.

October 2, 2009 04:20 PM

aghaye bazjoo, khodat meedani ke dar kojaee va shoghlat hefez khamenei ast to masool nezam hasti na doost mardom khodat ra gool nazan , be karat ke shekange mardom baray zendegee rahat tar bechasb , shoma cherkeed shoma az ma va ma az shom va rahabaretan motrenafreem, bor gomsho mardak

October 2, 2009 03:51 PM

خودت از شغلت خجالت نمی کشی. باز جو یعنی چی ؟ حتی خود امام هم گفت بعضی از شغل ها حرام نیستند ولی اکراه دارند- چندش اور هستند متل مامور زندان - جلاد و باز جو.
چگونه میتوانی یک انسان را در قفس ببینی - او را از خانواده و هوای ازاد محروم کنی و بعد از دوستی با او صحبت کنی . شرمت باد و امیدوارم روزی خود و بچه هایت گرفتار چنین مصیبتی شوی.

برای چه این افراد را دستگیر میکنید- چه گناهی کرده اند.

October 2, 2009 02:56 PM

man 3 baar baad az enghelaab zendaan rafteham 2 baaresh zamaane hazrate emaam va ye baar maghaame rahbari.be khodaa hamchi chizi nadidam badtar az kotak faghat fohsh boodo touhino tahghir. haala be nazare shomaa chejoori in harfhaa ro baavar konam.

ali October 2, 2009 09:33 AM

بازجو ي عزيز جون مامانت نه جون فاطي من همه حرفهاي شما را قبول دارم ٠جون عمه ات٠ براي اينكه همه قبول كنند عكس قبل و بعد از پازجويى خودت هم نشان بده تا بدونند شما هم در بحث با آقاي ابطحى مثل ايشون خيلي وزن كم كردين٠

abbasi October 2, 2009 04:59 AM

حقیقت رژیم، که بازجو آن را به زندانی «تفهیم» می‌‌کند، در این است که دستگاه حق دارد و آن حقی که دارد، حقی دینی است. حقیقت دینی، حقیقت گفتمانی نیست، یعنی نمی‌توان با بحث و استدلال آن را دریافت، چون وقتی بر چشم و گوش و دل فرد از ازل پرده‌ای کشیده باشند، یعنی فطرت فرد اجازه ندهد حقیقت را دریابد، او همواره در «ضلالت» می‌ماند و فرقی نمی‌کند که از چه درس و بحثی بهره برد.[...]
محمد رضا نیکفر(الاهیات شکنجه)... [http://news.gooya.com/politics/archives/2009/09/093084.php]
علی

ali October 1, 2009 10:15 PM

بحث در حسن خلق و یا عدم حسن خلق بازجو و متهم نیست ، بحث بر سر این هم نیست که آیا متن بالا حقیقی است یا حاصل تصورات بازجو و بی دفاعی و ناچاری متهم در اجازه بیان این مسائل در سایتش . حتی بحث بر سر این هم نیست که هر دو طرف جزو جماعت معتقدان انقلاب و ولایتند . بحث اصلی این است که چرا در بین این دویست و چند کشور دنیا در ایران با وجود جهان سومی بودن و طبیعی بودن بسیاری از محدودیتهای اجتماعی و سیاسی مانند سایر کشورهای مشابه ، حق آزادی بیان حتی بصورت حداقلی اش وجود ندارد ؛هنوز نشزیات توقیف می شوند که امری بسیار نادر در جهان است ، بحث بر سر این است که چرا برای ابراز نظر سیاسی هنوز امکان تعامل مثبت و گفتگو وجود ندارد ، بازجو خود معترف است که این فضا را در " زندان " برای متهم خود ایجاد کرده است !؟ بحث بر سر این است که وقتی شما جامعه را یک شکل و یکسان از لحاظ اجتماعی و سیاسی و فکری بخواهید و آن را یونیفرم و همسان کنید و تحزب و امکان شرکت در سرنوشت را از افراد به نحو صحیح بگیرید و فضای انسداد سیاسی بوجود آورید ، جز عصیان و شورش و به قول " بازجوها " ی عزیز " اغتشاش " راه دیگری برای ابراز نظر مردم یک جامعه باقی نمی ماند . برای ما از رافت اسلامی ات حرف نزن بازجوی عزیز ! که دردمان می گیرد و بغض ما از این همه رافت و انسانیت می ترکد . کاش از سرنوشت حکومتهای پلیسی کمونیستی که دقیقا دارید جا پای آنها می گذارید و به پیش می روید ، درس می گرفتید . اما دیگر برای شما بسیار دیر شده است ؛ صدای انهدامتان را نمی شنوید ؟

October 1, 2009 06:24 PM

اين نوني كه به بچه هات ميدهي از گوشت سگ هم حرامتره

October 1, 2009 04:17 PM

آقاي بازجو! گرياندي پس از انكه خنداندي! خوشحالم كه آقاي ابطحي يك ستون طنز در وبلاگ خودش درست كرده و شما اولين نويسنده ي آن هستي! در بعضي جاهاش واقعا از خنده روده بر شدم!

َشهرام October 1, 2009 01:38 PM

این نوع اظهارات بدلیل آن بیان می شوند که خودشان هم فهمیده اند که اعتراف گیری دیگر موثر نیست. چرا که اعتماد عمومی به کل سیستم به شدت ضعیف شده است. بهتر است این آقای بازجو توضیح دهند که چرا هیچ کس را خارج از زندان نمی توانند قانع نمایند. چرا فقط در زندان می توانند افراد را به راه راست هدایت کنند. اگر راست می گویند و هیچ فشاری نیست چرا قیافه آقای ابطحی تغییر کرده است؟ اگر هدفشان از بازداشت فشار آوردن و دادن اطلاعات غلط و تهدید نیست با این افراد در خارج از زندان و در جمعی دانشگاهی مناظره نمایند تا اگر آقای ایطحی سخنی را پذیرفت در واقعی بودن آن شک و شبهه ای نباشد.

علی October 1, 2009 09:37 AM

اگر راست میگویی پس جرا پای جشمش کبود بود.

October 1, 2009 06:09 AM