October 08, 2009

کشکول خبری هفته (۹۹) از لبنانی های عزيز ما شما را دوست داريم تا قدم بعدی جنبش سبز چه خواهد بود

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan October 8, 2009 07:24 PM
نظرات

سلام به ف.م.سخن عزیزم... اینقدر قسمت اول نوشته ات بهم چسبید و اونقدر عالی بود که نتونستم فقط بخونم و لال بمونم و هیچی نگم و ازت به خاطر این همه زیبائی و این همه فهم و دانشت تشکر نکنم... نمیدانم موافقی یا نه؟...: ما ایرانی ها زمانی همه جور آزادی اجتماعی داشتیم اما به دلیل کم بودن آزادی های سیاسیمان دست به اقدامی نسنجیده زدیم و انقلاب راه انداختیم... انقلابی که نه فقط آزادی سیاسی را برایمان به همراه نداشت بلکه آزادیهای اجتماعی مان را نیز به باد فنا داد... اما بنظرم تجربه این انقلاب از آن تجربه هائیست که در تاریخ ما لازم بود... الان هرچقدر هم که به گوش لبنانی ها نظیر حرفهای تو نازنین را بخوانیم تجربه ما به گوششان فرو نمیرود و این تجربه به قول فروغ فرخزاد مثل تجربه به سر خوردن سنگ است که تا به سر خود آدم نخورد حالیش نمیشود که سختی سنگ که میگن یعنی چی؟!... حالا هم نصرالهی حزب الهی چیزی باید به سر این لبنانی ها حاکم شود تا بفهمند ما چی میکشیم!... مثل خود ما که اوایل هرچی یکی دوسه نفر مثل مصطفی رحیمی و بختیار و دکتربقائی داد و فریاد کردند که بابا این راهش نیست!، به گوشهای پدرانمون فرو نرفت که نرفت... اما در مجموع و اگر از فراز تاریخ به ماجرا نگاه کنیم میبینیم که چنین تجربه ای در کشور ما خیلی ضروری بود و مردم ما و تاریخ ما که از هزاران سال قبل با مفهوم فره ایزدی درگیر بودند لازم بود یک دوره حکومت مذهبی رو تجربه بکنند تا دیگه ازین هوسها به سرشون نزنه... اما من هم مثل تو دلم میسوزد برای این دخترهای زیبای لبنانی که اگر همینطور پیش بره با توسری روسری به سر خواهند کرد و در سیر تکامل تاریخی از ما عقبتر خواهند بود.... امیدوارم که طبعت همیشه جوشان باشه و دلت همیشه پرامید.

October 12, 2009 06:42 PM

دوست عزیز
من از خوانندگان قدیمی شما هستم و بسیار از نوشته های شما استفاده کرده ام .
جدیدا شروع به نوشتن کرده ام و شاگردی میکنم لطفا نگاهی بیندازیذ و نظر خود را برایم بنویسید میدانم که سرتان شلوغ است ولی این لطف را به من بکنید.
موفق باشید

***

جناب صابری از لطف شما متشکرم. امیدوارم در وب لاگ نویسی موفق باشید و ما از مطالب تان استفاده کنیم. در عالم وب لاگ ها شاگردی و معلمی نداریم. هر وب لاگ منعکس کننده ی یک اندیشه است، به زبان صاحب وب لاگ. این زبان می تواند -و باید- متفاوت از دیگر زبان ها باشد. تنها اصل در وب لاگ نویسی گمان می کنم همین باشد. شاد باشید. سخن

حامد صابری October 9, 2009 07:59 PM

ف.م عزیز به نظر بنده هیچ وقت برای انتفاد کردن نامناسب نیست. چیزی که اهمیت دارد وارد یا ناوارد بودن نقد است و تشخیص آنهم بر عهده‌ی خواننده می‌باشد. چرا باید نگران باطلی باشیم که با گفتن حقیقت زیر سوال می‌رود؟

***

داریه ی ارجمند. درست می فرمایید. حقیقت را همیشه باید گفت. با نظرتان صد در صد موافق ام. تمام این بلاهایی که امروز بر سر ما نازل شده است، ناشی از سکوت بی جا و امروز فردا کردن و تردید در بیان حقیقت های آشکار بوده است. موفق باشید. سخن

Darieh October 9, 2009 01:59 AM

ف. م. جان،

هر چیزی که از صدا و سیما صادر شود اول باید مشکوک و دروغ پنداشته گردد. آن فیلم انتقال خون هم مشکوک است. همانطور که میبینید کسی که خون میدهد بدون اکراه باند را در مقابل دوربین برمیدارد. پس به احتمال قوی هیچ دروغی در کار نبوده است. آن آقایان احتمالا پیش یا پس از فیلمبرداری خون داده‌اند و آن قیلم به تقاضای خبرنگار بطور نمایشی برای سیما برداشته شده است. ولی چون ۲۰ و ۳۰ بی شرف است از آن سو استفاده کرده است.

در واقع ۲۰و ۳۰ میخواهد پز آزاد منشی و بدون سانسور بودن بدهد. شاید هم با آن دو مسئول بد بوده‌اند و میخواستند آنها را خراب کنند یا از نخودی هایشان بوده‌اند و بی آبرویی شان برای صدا و سیما مهم نبوده است. سیما به زور و به لطلیف الحیل میخواهد القا کند که رسانه‌ای آزاد است. این کثافت کاریها هم نتیجه‌اش است.

***

با تشکر از شما، من هم در این مورد تردید داشتم، ولی وقتی نفر دوم اجازه ی برداشتن باند را نمی دهد، احتمالی که شما داده اید و من هم آن را در نظر داشتم، به مقدار زیاد کم رنگ می شود. البته از تهیه کنندگان بیست و سی هر عمل زشتی بر می آید و احتمال تخریب افراد دور از ذهن نیست. سخن

یکی October 8, 2009 07:28 PM