January 02, 2010

آقای موسوی پس رای ما چه شد؟!

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan January 2, 2010 08:46 AM
نظرات

سياستمدار موفق آن است که فراتر از نوک بينی خود را ببيند و نويسنده کم‌بنيه آن که از سياستمدار، توقع تمرکز بر روی نوک دماغش را داشته باشد.
موسوی تا اينجا نشان داده سياستمدار موفقی‌ست، شما هم سعی کنيد بنيه تحليلی خود را تقويت کنيد.

***

با تشکر از شما، ان شاءالله که در این موردِ بخصوص برعکس نباشد! سخن

ضيايی گرگانی January 6, 2010 08:54 PM

با سلام،
ممنون که میشنوید. نظرتان را راجع به نقد و انواع آن خواندم. در شناخت "ف. م. سخن" بسیار کمکم کرد. البته میشود در دایره مجادله بر سر انتقاد و تئوریهای نقد اعم از سازنده و مخرب ماند، که به نظر من اکنون زمان آن نیست. در شرایط آرامتر، اگر عمری بود، در مورد نوشته شما در باب نقد مطلب کوچکی خواهم نوشت.

تکرار میکنم که من نمیگویم "نگوییم" و "نقد نکنیم"، من فقط معتقدم در چارچوب نقد بمانیم و از قضاوت در مورد احوالات اشخاص و تعمیم آن به رفتارها، نوشته ها و اثرات آنها بپرهیزیم. میتوانیم از گذشته موسوی بیزار باشیم و وی را مسوول بسیاری از جنایات بدانیم ولی آیا این مشکلی را در زمان کنونی حل خواهد کرد؟ نظرات زهرا رهنورد سی سال گذشته آیا میتواند دلیلی باشد بر زیر سؤال بردن شخصیت وی در زمان حال؟ آیا وی را فاقد شرایط یک متفکر دانستن میتواند ما را به مقصود برساند.
به فرض آنکه موسوی خود بگوید با کشتارها موافق بوده، رهنورد ایده حجاب اجباری را از خود بداند، خاتمی بپذیرد که مهره دست رهبر بوده، کروبی هم اذعان کند که شکنجه گاه داشته در بنیاد شهید، سروش بگوید تئوریهای او ما را به این نقطه رسانده و وی بوده که اساتید را اخراج و دانشگاه ها را بسته، هاشمی ماهیت جنایتکار خود را بپذیرد و بگوید عالیجناب سبز نبوده و آبی و قرمز و خاکستری بوده و هزاران دیگر اعتراف کنند به کارهای کرده و نکرده (فرض محال که محال نیست)، برادرم! در اینصورت آلترناتیو شما پس از عبور از این گردانندگان صحنه اعتراضات چیست و کیست؟ آیا اگر همه ما، موافق با نوشته شما موسوی را تخطئه کنیم، میتوان کس دیگری را که گذشته درخشانی هم دارد برای رهبری این جنبش (تاکید میکنم این جنبش در زمان حال) برگزید؟ آیا اگر کسی نوشت که شخص بعدی هم دارای پرونده قطوری است از جنایات باید به بهای نقد و به بهانه روشنگری او را هم سوزاند؟
چرا منتظر نمی مانیم تا پس از کنده شدن ریشه این دولت کودتا و در جوی سالم از رهبرانمان راجع به نقششان در انقلاب سؤال کنیم؟ من میگویم در یک نظام آزاد در محیطی فرهنگی و با رعایت قواعد پرسش و پاسخ دموکراتیک، تمامی دست اندر کاران جنگ، انقلاب فرهنگی، کشتارهای ۶۷، سانسور، دادگاه های انقلاب و ویژه، کمیته ها، بسیج کنونی، و و و باید پاسخگوی اعمال خود از سی سال گذشته تا حال باشند.

سخن عزیز!
اکنون وقت تعیین راه های عملی برای رسیدن به هدف است. نه زمان پرسشهای جهت دار که به دلسرد شدن جوانان از "محور" های حرکت میانجامد. دلیل منحرف کردن نیروی زنان و مردان سبزپوش که دل به سید و شیخ و مهندس بسته اند به سمت اتهام زنی و تجسس در گذشته رهبرانشان چیست؟
همینجا اضافه کنم که همانطور که خود بهتر میدانید اولا نوشته های شما مخاطب بسیار دارد و شکسته نفسی شما بزرگواری شما را میرساند و ثانیا دورقمی یا سه رقمی بودن تعداد خوانندگان رافع مسولیت نویسنده در رعایت انصاف نمیشود.

اما بعد ...
چیزی که من را مشتاق به نوشتن دوباره کرد این بود که شما در مورد مقدمه بیانیه، بندهای آن که آیا موافقید یا خیر مطلبی نفرموده بودید. گویا این بندهای نوشته من را فراموش کردید. بنده هنوز مایلم بدانم که آیا شما مقدمه نوشته مهندس را تحلیل فرمودید؟ آیا با بندهای مطالبات ایشان موافقید؟ آیا آنها همان است که شما در پی اش هستید یا فراتر از آنها را میپسندید؟ اگر صلاح میدانید پاسخ دهید زیرا که معتقدم در این گذر حساس زندگی اجتماعی ما ایرانیان پاسخ این سوالات برای تک تک ما بسیار راهگشا خواهد بود.
خواهش بنده از تمامی دوستان که به نوشته مهندس انتقاد دارند این است که تکلیف خود و ما را با سوالات بالا مشخص فرمایند. آیا این توقعی بی جاست؟

میدانم سوالات بیشماری پرسیدم. امیدوارم با سعه صدر همیشگی خود پاسخگوی آنان باشید.

شاد باشید.
دوست فرضی

***

دوست عزیز با تشکر از ابراز نظرتان و مطالبی که در این جا و در وب لاگ خود نوشته اید و بسیار ارزنده است.

به طور خلاصه، آن چه آقای مهندس موسوی گفته اند، و خواسته هایی که مطرح کرده اند، منطبق با گفته ها و خواسته های ماست. از آزادی انتخابات تا آزادی مطبوعات. در این ها تردیدی نیست. این ها گفته ها و خواسته هایی ست که بسیاری از مخالفان و حتی موافقان حکومت از سال ها پیش مطرح کرده اند و شنیدن آن از زبانِ کسی که امروز در راس جنبش اعتراضی مردم ایران قرار دارد البته خوشحال کننده است. بنابراین هم مقدمه، و هم خواسته های مندرج در مواد پنج گانه نمی تواند مورد اعتراض ما باشد. اما طرف صحبت این گفته ها و روش دستیابی به این خواسته ها محل بحث است. شیوه ی تنظیم بیانیه و مخاطب آن محل سوال است. تفسیر پذیری آن محل جدل است (در این مورد طنزی نوشته ام که خواهید خواند و ممکن است آن را باز دلسرد کننده بدانید و نپسندید اما نگاهی ست از زاویه ی دیگر به موضوع بیانیه).

من در پایان عرایضم یک خواهش از شما دارم: نگرانِ بحث و جدل و پرسش و انتقاد نباشید. این ها باعث دلسرد شدن کسی نمی شود. دلسرد شدن از بی اطلاعی و سکوت و سکون می آید. اگر هم باعث دلسرد شدن شود، چه بهتر که امروز باشد نه فردایی که همه چیز را خراب کرده ایم و نمی دانیم چگونه باید با خرابی ها رو به رو شویم. مطمئن باشید که من، شخصاً، به عنوان یک نفر از میلیون ها معترض، هم پای شما هستم. این بحث ها و سوال ها مانع اعتراض من و هیچ کس دیگر به حکومت نخواهد شد، مگر آن که واقعا انگیزه ی تغییر در او نباشد. ما تا جایی که آقای موسوی و آقای کروبی با مردم و همراه مردم باشند، با ایشان خواهیم بود. امیدوارم این توضیحات کافی باشد و اگر نوشته های من باعث ناراحتی شما و همفکران تان شده، مقداری از این ناراحتی بکاهد. به هر حال هر کدام از ما به نوعی فکر می کنیم. ابراز این فکر، اساس دمکراسی و کثرت گرایی ست. اگر به فرض نخواهیم آن چه را که در ذهن داریم بنویسیم که باعث دلسردی نشود، دو راه داریم: یا سکوت کنیم، یا خلاف آن چه می اندیشیم بنویسیم که گمان نمی کنم هیچ کدام از این ها مدّ نظر شما باشد. برایتان آرزوی بهترین ها را دارم. سخن

Farzi January 6, 2010 04:24 AM

همانگونه كه مردم در شعارهاي روز عاشورا با دولت كاري نداشتند، هيچ لزومي نداشت كه مير حسين نيز در اين بيانيه سراغ عدم مشروعيت دولت مي رفت. مير حسين در اين بيانيه با دادن اين امتياز (عدم اشاره به آن چيزي كه اصل دعوا از آن جا شروع شده) به دنبال گرفتن يك امتياز از حريف مقابل بوده است. حداقل امتيازي كه ما گرفتيم اين است كه نفس آنطرف در دادن شعارهاي تند گرفته شده و حتي از طرف شخص خامنه اي هم شاهد سكوت معني داري هستيم. از طرف ديگر، روشن است كه خامنه اي به چيزي كمتر از توبه مير حسين و به رسميت شناختن اين دولت راضي نخواهد شد. بنابراين، همين كه ميرحسين اصولا از مطرح كردن اين بحث صرفنظر كرده، به اندازه كافي خامنه اي را سوزانده. اما درخواست هر يك از اين خواست ها از ان طرف موجب زنده شدن دوباره بحث مشروعيت دولت خواهد شد(مساله اي كه به قول خامنه اي مدت هاست كه تمام شده). در حاليكه اگر اين مساله از جانب ميرحسين مطرح مي شد اين كار كرد خود را از دست مي داد.

***

با سلام و تشکر از شما، در این صورت باید منتظر بمانیم و نتیجه ای که از بیانیه ی شماره 17 آقای موسوی گرفته خواهد شد ببینیم. من هم مانند شما آرزو می کنم که نتیجه ی گرفته شده از این بیانیه به نفع جنبش مردم ایران باشد، حتی اگر زیاد به دستیابی به چنین نتیجه ای خوشبین نباشم. با احترام. سخن

محمد January 5, 2010 05:43 PM

جناب سخن،
بسیار خوشحالم که میبینم "گویا" مقاله شما را در محل مناسبی کار کرده و بدین شکل خوانندگان را بیش از پیش با شما آشنا نموده.
از مقاله میمالیم و میسابیم بسیار لذت بردم. همانطور که میدانید با نظرات شما در مورد مهندس موسوی موافق نیستم ولی صراحت لهجه شما ستودنی است. در مورد مقاله مطالبی به نظرم آمد که اینجا مختصر و در وبلاگ خود کاملتر به آن میپردازم:

بنده چند روزی به سابیدن و مالیدن بیانیه بر اساس نظرات "بزرگان" و دیگران پرداختم. خواندم که اکثر دوستان با شما موافق نبودند و این نوشته را نه عقب نشینی بلکه حرکتی هوشمندانه به جلو میدانستند. دیدم که روشنفکران و متفکران این بیانیه را بسیار مثبت یافته اند. بسیار عبرت آموز است دیدن تحلیلهای دوست و دشمن. پای چوبین استدلالهای مخالف را نیز مشاهده کردم.

فرموده بودید "همه منتظر بزرگان بودند که در تائید فرمایشات آقای موسوی نظر دهند و توجیه کنند" و شما اینگونه نبودید و پس از یکی دو روز دست به قلم بردید. به نظر همین عدم تامل کافی در خواندن و درک متن به علاوه شتابزدگی برای پیش افتادن از "همه" شرط انصاف را را ازنقد شما دور کرده. ایکاش شما هم منتظر میماندید، نه منتظر بزرگان، که منتظر فرو نشستن آتش خشمتان، به تعبیر جناب برجیان، آنگاه قلم میزدید.
همین عدم تمایل شما به همرنگ جماعت شدن تا بدانجا پیش میرود که از "مقدمه پرسوز و گداز" آن در میگذرید، گو اینکه این مقدمه اصلا جزیی از متن بیانیه نبوده است. تشخیص میدهید که مقدمه بیربط بوده و یکراست سراغ اصل مطلب میروید. خواهشم اینست که لطفآ تکلیف ما را در مورد مقدمه بیانیه نیز روشن فرمایید. آیا به نظر شما ارزش کنکاش را دارد؟ آیا میتوان مثلا نوشته شما را بدون دانستن مقدمه آن در رابطه با بازی ۲۱ کشف رمز کرد؟

اما نقد شما بر بیانیه جناب موسوی نه نقد محتویات ونه فرم آن است. شما میفرمایید که چون راه حلهای ارائه شده عملی نیست و این دولت جنایتکارتر و نظام فاسد تر از آن است که به آنها توجه کند، پس اساسا صدور این بیانیه بیهوده بوده است.

بگذارید یک قدم جلوتر برویم، با خواندن نوشته شما میتوان اینگونه فرض کرد که شما با موارد طرح شده مشکلی ندارد و فقط ایرادتان، اجرایی شدن و یا نشدن آنهاست. اگر اینگونه است که بین من و شما و آقای موسوی اختلافی نیست. همه ما بر این باوریم که این موارد باید اجرا شود. باید نظام تغییر ساختاری کند، قانون حاکم شود، احزاب رسمیت بیابند، انتخابات سالم برگزار شود، جریان اطلاع رسانی آزاد برقرار گردد، دولت پاسخگو باشد، دادگستریها مستقل و عادل باشند، زندانیان سیاسی آزاد شوند، حقوق شهروندی مردم به رسمیت شناخته شود و تنها در اینصورت است که مطالبات مردم محقق خواهد شد.

جناب سخن، بر این باورم که شما در توجیه همان تئوری خود که مهندس موسوی را مسؤول قتلها میدانید و نتیجتا وی را فاقد شرایط رهبری میدانید و به بهانه اینکه "رأی خود" را میخواهید، خواسته های به حق اورا، که خواسته های جنبش سبز نیز هستند، غیر عملی و ناکافی میخوانید.

کوتاه سخن اینکه اینجانب معتقدم ناراحتی شما از مهندس موسوی و زهرا رهنورد تحلیلهای شما را در مورد این شخصیت های جنبش تحت تاثیر قرار داده است. نقد شما در مورد دیگران هیچگاه چنین عنان گسسته نبوده است. چرا؟

وبلاگ اینجانب هم همچنان مشتاق نظرات شماست:
http://dard-e-moshtarak.blogspot.com/

با تشکر
دوست فرضی

***

دوست عزیز، با تشکر از شما و نظری که مرقوم کرده اید، گُمان می کنم آن چه در پاسخ به دیگر دوستانِ منتقدِ مطلبِ خودم نوشته ام، در مجموع نظر مرا نسبت به آن چه شما نوشته اید روشن کند. خلاصه ی آن چه مدِّ نظر من بوده و هست این هاست:

1- جنبش سبز از تقلب در انتخاب رئیس جمهور آغاز شد. هر گونه نادیده گرفتن خواست میلیونی مردم در این زمینه، به هر علت و دلیل، می تواند باعث دوری معترضان از محوری باشد که امروز نماد اعتدال و میانه روی و رسیدن به هدف، نه با آشوب و کشتار و تخریب که با منطق و مدارا و صبر است. این محور را امروز آقایان موسوی و کروبی شکل می دهند.

2- سابقه ی مهندس موسوی و وزارت اطلاعات او، نه از اذهان اهل سیاست، نه از تاریخ پاک نخواهد شد. تنها راه تعدیل سیاهی این سابقه و خاکستری کردن آن، برخورد روشن ایشان با آن است. اصراری هم نیست که ایشان آن سابقه را به طور کامل نفی کند، ولی سکوت در مورد آن به معنای پذیرش و درست دانستن مطلق آن است. در کنار ستایش پایداری و مقاومت آقای موسوی در دوره ی حاضر، باید اجازه داشته باشیم سابقه ی ایشان را هم مورد نقد قرار دهیم. این نقد، دلیل بر نفی پایمردی و مبارزه ی امروز ایشان نیست.

3- اصل برای اینجانب حرکتی ست که جامعه و کشور ما را به سمت آزادی و دمکراسی پیش می بَرَد. در این جا نظر شخصی و احساسات شخصی نمی تواند و نباید دخالت کند. رای اینجانب نیز تنها یک رای است. نظر اینجانب نیز تنها یک نظر است. میلیون ها نظر مخالف نظر اینجانب می تواند وجود داشته باشد. ولی از انقلاب سال پنجاه و هفت آموخته ایم که حرف خود را در زمانی که "موقعش نیست" به هرقیمت و به هر مصیبتی بزنیم. آن چه در طول این سی سال بر سر ما آمد، به خاطر "حرف نزدن" در موقعی بود که به ظاهر "وقتش نبود".

4- عجله ای برای اظهار نظر در کار نیست. در مسابقه حضور نداریم که بخواهیم به عنوان اولین نفر به خط پایان برسیم. این راهی ست ادامه دار و طولانی. من هم مانند آقای پارسا صائبی در وب لاگ پارسانوشت "...نظام جمهوری اسلامی را... متاسفانه پایدار و سرحال برای سرکوب و ریشه دواندن برای تبدیل شدن به یک نظام فاشیستی تمام عیار میبینم...". بنابراین همگی ما در مبارزه با جمهوری اسلامی راه دور و درازی در پیش داریم. به فرض پیروزی فوری، تشکیل یک حکومت دمکراتیک هم کار آسانی نخواهد بود. ما با "گفتن" و "نوشتن" زمینه های ذهنی را برای قبول تکثر و پلورالیسم آماده می کنیم. ما رهبر سیاسی نیستیم که بتوانیم کسی را به خیابان بکشیم یا مانع به خیابان رفتن کسی شویم. مخاطبان ما حداکثر عددی ست دو رقمی یا در بهترین حالت سه رقمی. ولی با آزاد شدن فکر ما از قیدِ "نگفتن ها" و "ننوشتن ها" و "مُهر ِ سکوت بر دهان زدن ها" همین عدد دو رقمی می تواند پایه ای برای آزاد اندیشی که لازمه آزاد زیستن است باشد.

5- در خودنویس مطلبی نوشته ام زیر عنوان "چند کلمه در باره ی انتقاد". چیزی به نام نقد عنان گسیخته یا مخرب نداریم. اگر نوشته ی من نقد است، باید در صورت مخالفت با آن، بر آن ردیه نوشته شود. اگر نقد نیست و تخریب است، که اصلا می توان آن را فراموش کرد. به هر حال با نشان دادن نقاط ضعف نوشته ی من می توان موجب تصحیح آن شد.

از شما متشکرم و منتظر نوشته ی مفصل تان در وب لاگ درد مشترک می مانم. سخن

Farzi January 5, 2010 07:09 AM

آنچه من از نوشته های شما دریافته ام چیزی جز تخم یأس پاشیدن بر جنبش نیست. ایراد گیری هنر بزرگی نیست. بگوئید چه عمل مثبتی می توانید در مقابله با سرکوب های خونین امجام دهید.
ک. آریان

***

جناب آریان. این که نوشته ای یا انتقادی باب طبع ما نباشد، معنایش تخم یاس پاشیدن و ایراد گرفتن نیست. آن چه در باره اش صحبت می کنیم عرصه ی سیاست است و نمی توان انتظار داشت همه با ما هم نظر باشند و دیدگاه های مختلف خود را عرضه نکنند. تخم یاس زمانی پاشیده می شود که ما بر حقایق چشم بر بندیم و خوش خیالی را جایگزین واقع گرایی کنیم. مسلم بدانید در این حالت دیر یا زود دچار یاس خواهیم شد. انتقاد به جا و به موقع شاید کمی باعث دلخوری شود، اما لااقل راه های مختلفی پیش پای ما می نهد که اگر بخواهیم می توانیم یکی از آن ها را انتخاب کنیم و در این صورت در آینده پشیمان نخواهیم شد که نمی دانستیم که چنین شد و اگر می دانستیم چنین نمی شد. از انتقاد هراس به دل راه ندهید و مطمئن باشید مطالب انتقادی به قصد مایوس کردن نوشته نمی شود. با احترام. سخن

ن. آریان January 5, 2010 02:42 AM

من پیشنهاد می‌کنم چند بار دیگر بیانیه آقای موسوی را بخوانید تا متوجه شوید، بعلاوه تعجب می‌کنم که شما چرا هنوز در انتخابات جا مانده اید مطالبات مردم بالاتر رفته و این که شما سعی‌ دارید سطح مطالبات را پایین بیاورید تامل بر انگیز است

***

همین که می فرمایید برای فهمیدن این بیانیه باید چند بار دیگر آن را بخوانم، ایراد بزرگی ست برای این بیانیه. می توان خواسته ها را روشن و صریح بیان کرد هم چنان که در بیانیه پنج روشنفکر می بینیم. در تمام بیانیه آقای موسوی -صدبار هم که آن را بخوانیم- اشاره ای به عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد نمی بینیم. نه تنها اشاره ای در نفی نمی بینیم بلکه با ارجاع دادن به سه قوه، مشروعیت آن ها را می بینیم. در حال حاضر همه، مشغول تفسیر و تبیین و بیرون کشیدن نظر واقعیِ آقای موسوی از لابه لای کلمات مندرج در بیانیه هستند. چه نیازی به این کار هست وقتی آقای موسوی حی و حاضرند و می توانند خیلی صریح اعلام کنند که دولت احمدی نژاد دولتی ست غاصب و "اولین" خواست جنبش سبز، برکناری ایشان و برگزاری انتخابات مجدد یا امثال این هاست؟ این به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن خواسته های دیگرِ معترضان نیست و ما نه می خواهیم و نه می توانیم سطح مطالبات مردم را پایین بیاوریم. با سپاس. سخن

nader January 4, 2010 07:34 PM

سلام آقای سخن نازنین.

با تمام گفته​​هات موافق هستم.
قطعا" تا حال بیانیه​​ی گنجی و شرکا رو دیدی. به نظر من خیلی قاطع​​تر و در راستای حق​​طلبی است. ​یعنی راست​​اش نمی​​دونم بشه چیزی به اون اضافه کرد یا نه.

***

سلام هاله خانم عزیز. سال نوی شما مبارک. بله. بیانیه ی پنج روشنفکر با قاطعیت، دقت، ظرافت، و ذکر تمام خواسته های جنبش مطرح شده است و حقیقتا نمی توان چیز دیگری به آن اضافه کرد. البته باید در نظر بگیریم که آقای موسوی به لحاظ محدودیت های بسیار در ایران نمی توانند چنین بیانیه ای صادر کنند و این قابل فهم است ولی کاش حداقل بیانیه خود را به نحوی تنظیم می کرد که مشروعیت دولت احمدی نژاد و قوای مقننه و قضائیه مورد تردید قرار گیرد. با تشکر از شما. سخن

هاله January 4, 2010 08:27 AM

خيلي ممنون از تذكر به جايتان! در بيانيه مهندس موسوي اثري از نامشروع بودن دولت و وقوع تقلب در انتخابات نيست. در بند يك به طور تلويحي دولت احمدي نژاد به رسميت شناخته مي شود هر چند بر ناكارامد بودن آن تاكيد مي شود. اين بر خلاف ميثاقي بود كه جنبش سبز را گرد هم آورد و آن را ادامه دار ساخت. البته ميثاقي كه تنها تا قبل از مراسم خاكسپاري آقاي منتظري پابرجا بود. از آنجا بود كه نامشروع بودن دولت احمدي نژاد به كلي از يادها رفت و رهبر مستقيما مورد حمله قرار گرفت و بعدا در عاشوراي تهران ديگر كسي در مورد راي خود شعاري نمي داد و تنها رهبر مورد حمله بود. بعد از آن نمايش قدرت حكومت در روز چهارشنبه و در خواست اعدام معترضين و رهبران آنها و بعد از آن موج بي سابقه از دستگيري ها و سركوب ها، ما در معرض يك خفقان دهشت بار هستيم كه ممكن است سالها طول بكشد و حتي اگر به سرنگوني رژيم هم منجر شود جز سياهي و بدبختي و عقب ماندگي بيشتر براي مردم حاصلي نداشته باشد. حالا چه كار بايد كرد؟ از آقاي موسوي چه انتظاري بايد داشت؟ به نظر ميرسد ايشان با به رسميت شناختن تلويحي دولت احمدي نژاد خواسته جنبش را از شر اين حيوان درنده محفوظ بدارد. ولي سوال اين جاست كه اين به قيمت كنار گذاشتن شعاري تمام شده كه تا قبل از مراسم خاكسپاري آقاي منتظري سبز ها را دور هم جمع مي كرده. ولي يك نكته اينجاست: گرد هم آمدن مردم در مراسم خاكسپاري آقاي منتظري و روز عاشورا بر اساس اين شعار نبود يعني اين شعار خاصيت متحد كنندگي اش را از دست داده بود يا دست كم جاي خود را به خواست هاي قويتري داده بود. پس آقاي موسوي امتيازي را به حريف داده كه ديگر حتي به درد خودش هم نمي خورده. مگر اينكه بگوييم او به عنوان رهبر جنبش بايد دوباره خواست هاي آن را به شعار "راي من چه شد" باز ميگرداند. ولي حالا ديگر چه كسي از مردمي كه شعار "مرگ بر خامنه اي" اشان گوش فلك را كر كرده باور ميكند كه تنها رايشان را مي خواهند و بس. پس موسوي بايد تدبير ديگري پيش ميگرفت.


***

متشکر از نظرتان. موضوع این است که آقایان نکاتی را که شما مطرح کرده اید مطرح نکرده اند و تفسیرشان از مفاد بیانیه هم دقیقا عکس تفسیر شماست! یعنی نگفته اند و نمی گویند که برای حفظ جنبش و سلامت مردم معترض ناچار به پذیرش مشروعیت دولت شده اند! یک سیاستمدار ممکن است در وضع بحرانی حتی چنین تصمیمی اتخاذ کند و به قولی جام زهر بنوشد ولی در این صورت باید آن را با مردم و کسانی که به دنبال او هستند مطرح کند. مثلا بگوید عزیزانِ معترض، به نظر من نظام می خواهد از فردا شما را به شدید ترین شکل، سرکوب کند بنابراین ما از فردا، دولتِ دزدِ احمدی نژاد را مشروع می نامیم! در این صورت مشکل چنین بیانیه ای هم حل می شود. اکنون به فرض صحت تئوری شما، مردم معترض باید چه بکنند؟ آقای موسوی باید چه بکند؟

به گمان من اگر آقای موسوی قصد آرام کردن فضا را دارند، بهترین گزینه، نه مشروع شناختن دولت و طرح شعارهای کلی که همه ی گروه های مخالف از سال ها پیش آن ها را مطرح کرده اند بلکه بازگشت به همان شعار ساده و اولیه ی رای من کوست حتی اگر مردم از آن عبور کرده باشند. موفق و پیروز باشید. سخن

شهرام January 3, 2010 06:54 PM

سلام، هرچه سعی کردم این نظر را در بخش نظرات نوشته "آقای موسوی پس رای ما چه شد؟!" بگذارم، نشد. پس برایتان می فرستم.

بر خلاف شما، به نظر من بیانیه مهندس موسوی خیلی خوب بود. 5بند این بیانیه همه آن چیزی است که ما می خواهیم، یعنی اگر این 5 بند عملی شوند ما آزادی بیان داریم، دولتمان را خودمان انتخاب می کنیم، به دولت ناکارامد آوانس نمی دهند، به خاطر عقیده کسی مجازات نمی شود و ... بحث این که این بندها در جمهوری اسلامی فعلی (با به قول شما احمدی نژاد و جنتی و...) قابل اجراست یا نه بحث دیگری است اما خواست ما این است. اجرای این بندها یعنی تغییر همه آن افراد یا محدود کردنشان، یعنی تغییر در قانون اساسی، یعنی حذف یا محدود کردن نظارت استصوابی شورای نگبان، یعنی عدم دخالت رهبر در کارهای مجلس و قوه قضاییه، یعنی گرفتن اختیارات دولت و سپاه در سرکوب و ... مگر جز این می خواهیم؟ مگر اسم نظام مهم است اگر قانونش اصلاح شود؟ به نظر من این اصلا یک عقب نشینی نبود بلکه بیان خواسته هایمان بود به روشی که آنها را در تنگنا قرار دهد.
من از آن روز تنها در این فکرم که قبول این بندها حتی برخی از آنها توسط رهبر یعنی از دست دادن تمام قدرت و تمامیت خواهی و دیکتاتوریش که این امکان پذیر نیست. یعنی متاسفانه رهبر خود را به جایی رسانده که راه بازگشتی نگذاشته و اجرای پیشنهادهای موسوی محال است و گرنه مشکل از بیانیه نیست.

***

با سلام و تشکر ای میل شما را در بخش نظرها قرار دادم. می دانم باز کردن صفحات فیلتر شده و گذاشتن نظر بسیار دشوار است. از زحمتی که کشیدید ممنون ام.

بله. مسلماً مفاد بیانیه بسیار خوب است، ولی متاسفانه قابل اجرا نیست. این ها بخشی از آرزوی ما برای کشورمان است که امیدواریم روزی محَقَّق شود. به طور مثال من بارها در نوشته های خود آرزو کرده ام حقوق بشر در ایران رعایت شود. زندانی سیاسی نباشد. شکنجه نباشد. مردم در بیان عقیده آزاد باشند. مطبوعات آزاد باشند. معتقدان به مذاهب گوناگون آزاد باشند... این ها آرزوهای دور و دراز ماست که باید برای تحقق تک تک شان سال ها بنویسیم و زمینه های اجرای شان را فراهم آوریم. آن چه آقای موسوی در بیانیه خود نوشته است نیز در همین مایه هاست. آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی زندانیان سیاسی... ولی حکومت اسلامی، با ساختار فعلی، و با وضعیتی که اپوزیسیون درون و بیرون حکومت دارد تن به این خواسته ها نخواهد داد. حداکثر یکی دو روزنامه ی تعطیل شده انتشارش آزاد شود، یکی دو زندانی شناخته شده با قید وثیقه های سنگین آزاد شوند، یکی دو حزب اصلاح طلب فعالیت شان به صورت خیلی محدود آزاد شود و همین . حتی امکان ندارد مطبوعات ما به وضع دوران آقای خاتمی بازگردد و روزنامه هایی مانند جامعه و نشاط و غیره با همان کیفیت سابق منتشر شود.

این ها با درخواست آقای موسوی از حکومت و صدور بیانیه در شرایط فعلی صورت تحقق نخواهد یافت. بله. اگر حکومت راهی جز مصالحه نداشت، و آقای موسوی دست بالاتر را داشت، همه ی این ها امکان پذیر بود، ولی آشکار است که موضع فعلی آقای موسوی، موضع دست بالا نیست. بنابراین باید خواسته های حداقلی، و کاملا معلوم را که در کوتاه مدت قابل دستیابی ست مطرح و بر اجرای آن اصرار و پافشاری کرد. مثلا همین بازگرداندن آرای آقای موسوی. مثلا تجدید انتخابات ریاست جمهوری. هیچ کس نمی تواند بگوید چنین درخواستی محاربه با خدا و پیغمبر است یا ساخته ی دست بیگانگان است. شواهد و مدارک آن موجود است و کاملا قابل اثبات و پی گیری و تحقق است. مردم هم برای تحقق آن به خیابان ها ریختند و تا پای جان ایستادند. اصلا جنبش سبز با طرح همین خواست به وجود آمد.


یک نکته دیگر: دوست ارجمندم، راه برای توجیه هر گفته و هر عمل همیشه باز است. اما موضع حق، موضع حق است، و باید بر آن پافشاری کرد. یک مثال می زنم و بقیه را در مطلبی که در دست نوشتن دارم توضیح می دهم: اگر آقای منتظری آقای منتظری شد به خاطر صراحت و روشنی ایشان و پافشاری بر حق، در زمانی که همه ی آقایان سر در برف فرو کرده بودند بود. اگر می خواستند، ایشان هم می توانستند کشتارهای سال 67 را به بهترین نحو توجیه کنند و حداکثر مثل خیلی از اصلاح طلبان امروز بگویند که ما خبر نداشتیم یا به وقوع این جنایات اطمینان نداشتیم. اگر باز پس گرفتن آرای دزدیده شده حق است، و قابل دستیابی با کمترین هزینه -یعنی با دوری گزیدن از آسیب های جانی و مالی و امثال این ها- هم هست، پس در انجام آن نباید تعلل کرد و خود را به دام بحث های بی پایان و توجیه های بی حاصل انداخت. موفق باشید. سخن

khabar January 3, 2010 03:55 PM

سخن عزیز ،
من هم با دیدگاه شما درباره بیانیه اخر موسوی موافقم و ان را یک گام بزرگ به
عقب تلقی می کنم. به گمان من عقب نشینی موسوی از مواضع قبلیش(نامشروع دانستن دولت و طلب رای مردم) ناشی از هراس او از رادیکال شدن مطالبات مردم و نگرانی بابت اینده اصل نظام و سیستم سیاسی است. به باور من ایشان پیشنهاد مصالحه و مدارا می دهند چون دریافته اند اگر نتوانند با نظام به نوعی مصالحه برسند، اعتراضات مردمی در نهایت فراگیرتر شده و طومار نظام سیاسی را در هم خواهد پیچید و این همان چیزی است که ایشان مایل به ان نیستند. موسوی با روشن بینی و ذکاوت به این نتیجه رسیده اند که اگر مصالحه ای حاصل نشود نه از تاک ایشان نشانی ماند و نه احتمالا از تاک نشانان طبیعتا چنین بیانیه ای که با لحاظ کردن مصالح عالیه نظام سیاسی نگاشته شده نمی تواند تامین کننده نظر مردمی باشد که مصالح ملی و ارمانهای انسانی خودشان را فراتر از "حفظ نظامی" می دانند که واضع نظری ان (مرحوم آیت الله منتظری) "وجوب حفظ ان" را کذب خواند.

***

شاهد عزیز، ممنون از شما و اظهار نظرتان. سخن

شاهد January 3, 2010 02:17 PM

به نظر من بيانيه ي آقاي موسوي در تاريخ ادبيات سياسي ما جاودانه خواهد شد. اين بيانه از مصاديق كم نظير در تاريخ سياسي ما بود كه يك رهبر شجاعت و تدبير را در هم ميا ميزد و راه را بر افراطي گري هر دو طرف مي بندد. فقط به يادتان مياورم كه مصلحان بزرگي همچون گاندي و اسحاق رابين نه به دست مخالفينشان بلكه توسط افراطيون جبهه ي خودشان به قتل رسيدند. پس بر طبل افراطي گري نكوبيم!

***

با سلام و تشکر از شما، مطمئن باشید بر طبل افراطی گری نمی کوبیم. در جاودانه شدن یک بیانیه سیاسی هم البته محل تردید هست و نوعی افراطی گری در دادن چنین صفتی به یک بیانیه سیاسی ملاحظه می شود. موفق باشید. سخن

شهرام January 3, 2010 12:46 PM

سلام.
هر چند که شتابزدگی در گفتار و احاله مسولیت باز پسگیری رای توسط آقای موسوی در مقاله به وضوح قابل رویت است، ولی نظر مردم عزیز را به این نکته که نویسنده تلاش داشته برجسته کند جلب میکنم. آن عدم تحقق مواد بیانیه با وجود رژیم سفاک حاکم است.
شاید بهتر بود آقای سخن اینگونه مقاله را پایان میداد " آقای موسوی،مردم معذورات شما را درک میکنند، مردم راه را خود میشناسند، به دنبال مردم ثابت قدم بیا . "

***

با سلام و سپاس از شما طبیعتا درخواستِ باز پس گیری رای به عنوانِ اولین و حداقلِ خواست مردم از آقای موسوی به معنای سپردن تمام مسئولیت کار به ایشان و بی کار و بی عمل نشستن ما مردم نیست و باید همه به اندازه ی خود تلاش کنیم تا حکومت اسلامی حق ما را باز پس دهد. اصولا شروع اعتراضات به همین خاطر بود والا اگر آقای موسوی به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شد، گُمان نمی کنم کسی برای اعتراض به خیابان می آمد. در محدودیت های آقای موسوی هم تردیدی نیست ولی به هر حال در یک مطلب کوتاه نمی توان به همه ی این موارد اشاره کرد. موفق باشید. سخن

sina January 3, 2010 08:05 AM

گرامی اندیشمند، آقای ف.م. سخن
برای من به عنوان یکی از اهالی تخصص در علوم سیاسی و علم تاریخ این نوشتۀ شما اندکی شتابزده بنظر میرسد. این جنبشی که در کشور ما آغاز شده است باید جنبشی ادامه دار باشد تا شناسانده شدن کلیت ماهیت دین‌پرستان و مدعیان ولایت بر مردم. ما رآیمان را میخواهیم چه کنیم؟ برآیندی که این انتخابات داشت فراتر از انتظار بود. تخت و بخت مدعیان تولیت دین و خواهندگان بندگی از مردم را چنان به‌ لرزه افکند که دیگر هیچ امیدی به ثبات یافتنش نیست. شما و امثال شما باید همواره توصیه کنید که آهای ملت! آرام باشید، آهسته بروید، با مسالمت، شعار ندهید، معرفت بگسترانید، ناآگاهان را با حقوق خودشان آشنا کنید، گام به گام و استوارانه به پیش بروید، بگذارید که صفها شناخته گردند، بگذارید که یکی یکی عناصر مدعی آزادیخواهی و آزادیخواهان حقیقی برای همگان شناخته گردند، بگذارید که ملت تمرین بردباری و تحمل یکدیگر بکند، بگذارید که برای رسیدن به مرحلۀ بعدی آمادگی کامل پدید آید.
پربار باشید

***

دوست ارجمند، با سلام و سپاس، باز پس گرفتن رای به تنهایی به کار نمی آید ولی می تواند سر آغاز تحولات بسیاری باشد. من هم هم صدا با شما خطاب به خودم و کسانی که صدای مرا می شنوند می گویم: "آرام باشید، آهسته بروید، با مسالمت، شعار ندهید، معرفت بگسترانید، ناآگاهان را با حقوق خودشان آشنا کنید، گام به گام و استوارانه به پیش بروید، بگذارید که صفها شناخته گردند، بگذارید که یکی یکی عناصر مدعی آزادیخواهی و آزادیخواهان حقیقی برای همگان شناخته گردند، بگذارید که ملت تمرین بردباری و تحمل یکدیگر بکند، بگذارید که برای رسیدن به مرحلۀ بعدی آمادگی کامل پدید آید." سخن

حسین January 3, 2010 12:56 AM

سخن عزیز سلام!
نوشته‌ات اغلب عصبانیت و شتابزدگی بود. پیش از انتخابات در کشکول‌ها خوانده بودم که میرحسین را با چه الفاظی خطاب کرده بودی. آن الفاظ برایم غریب و تعجب‌آور نبود. پیشینه‌ی فکری تو دوست عزیز را می‌شناختم. بنابراین تعجب نمی‌کردم از آنچه خطاب به میرحسین می‌نویسی. نوشته‌هایت بوی نقد می‌داد اما گاه بوی نفرت و نیش و طعنه و کنایه از گوشه‌هایی از آنها بلند می‌شد. خوانده بودم که در هفته‌های پایانی تبلیغات انتخاباتی، آن هنگام که موج سبز حمایت از میرحسین اوج گرفته بود با بی‌اعتنایی از میرحسین و حامیان‌اش گفتی که او را بر دوش خویش به نهاد ریاست‌جمهوری می‌رسانند و باز روز از نو و روزی از نو.
من همه‌ی اینها را خوب به یاد دارم. بنا نبوده و نیست که الزاماً همه مثل هم فکر کنند. الزامی هم نیست که حس درونی هیچ‌کسی در نوشته‌اش راه نیابد و تمامی نوشته‌های یک نویسنده بر اساس عقل و منطق و استدلال و دور از حس درونی‌اش باشد اما ... اما سخن عزیز! این نوشته سخت دلم را آزرد. کلافه‌ام کرد. نوشته‌ات تحلیل نبود؛ عصبانیت و شتابزدگی بود؛ برکشیدن تیغ قلم به صورت میرحسین بود. می‌پرسی به جای این همه آسمان و ریسمان بافتن بگویم کجای نوشته‌ات اشتباه بود. می‌گویم دوست عزیز و دوست‌داشتنی و گرم و سرد چشیده‌ام. بیانیه را بار دیگر بخوان. بر این حس آتشفشان درونی غلبه کن و به جای آنکه مغرورانه و متکبرانه، میرحسین را با آن لفظ پر از نیش و کنایه‌ی "آقا" خطاب کنی، اندکی فقط اندکی به آن بیانیه و فرازهایش فکر کن.
من آن‌قدر امشب از نوشته‌ات دلگیر و غمگین شدم که هر چه نشستم در نقدش چیزی بنویسم نشد که نشد. دیدم براق شده‌ام و چشم در چشمت دوخته‌ام و با خشم نگاهت می‌کنم. دیدم این وقت، وقت نوشتن نیست؛ وقت نقد کردن نیست. حاصل این نقد هر چه باشد، هیچ بعید نیست که آثار این خشم در نوشته بیاید و به رنجاندن دوستی قدیمی و دوست‌داشتنی منجر شود. قلم را زمین گذاشتم و آمدم رد پایی کمرنگ از خودم بگذارم و بگویم:
سخن عزیز! اندکی صبر کن؛ اندکی آرام بگیر. این نوشته نقد نبود. خشم و خشونتی که در آن موج می‌زد هم اصلاً در شأن تو نبود. نقدش بماند برای فرصتی دیگر عزیز!

***

مسعود عزیز با سلام و تشکر از لطف ات. نظر تو و نوشته هایت برای من همیشه اهمیت داشته و آن ها را بسیار منطقی و اغلب راه گشا یافته ام. خوشحال می شدم در باره ی این نوشته نیز چند کلمه ای بنویسی. از این که نوشته ام باعث ناراحتی تو شده است متاسفم ولی کاش لااقل به مواردی که باعث این ناراحتی شده اشاره می کردی تا اگر اشتباه از من باشد آن را تصحیح کنم.

به دوران انتخابات و نوشته های من در آن دوران اشاراتی کرده ای. نوشته ای:
"پیش از انتخابات در کشکول‌ها خوانده بودم که میرحسین را با چه الفاظی خطاب کرده بودی...".

این جمله این طور القا می کند که در مورد آقای موسوی الفاظ ناشایستی به کار برده ام و مثلا خدای نکرده فحاشی یا بدگویی شخصی کرده ام. خوشبختانه تمام نوشته ها موجود است و می توان آن ها را بازخوانی کرد. هر چه پیش از انتخابات نوشته ام تماماً به سابقه ی تاریخی و مشخص و ثبت شده ی آقای موسوی و خانم رهنورد مربوط می شود و مطلقا اشتباهی در آن ها نمی بینم. به هشدار خود نیز کماکان معتقدم به عبارتی معتقدم اگر آقای موسوی به عنوان رئیس جمهور بر سر کار می آمد، "محال بود" دستگاه قدرتمند حاکم به او و دولت اش اجازه ی پیشبرد اهداف شان را بدهد مگر آن که در سیستم، تغیییر کلی به وجود می آمد که آن هم در دوره ی چهارساله ی ریاست جمهوری آقای موسوی امکان پذیر نبود. و البته با دیدن واقعیت های جامعه و نشاط و شور جوانان، مانند بسیاری از کسانی که به حضور ناگهانی آقای موسوی با دیده ی تردید می نگریستند، در انتخابات شرکت کردم و به ایشان رای دادم، و جریان این رای دادن را هم به صراحت نوشتم، هر چند قبل از آن گفته بودم که ارزش رای خود را می دانم و آن را آسان از دست نمی دهم. به هر حال ما هم مثل اکثر مردم -البته با حفظ فاصله و در نظر داشتن سوابق تیره ی آقای موسوی در دوره ی نخست وزیری و بخصوص انتخاب دو دوره یک جنایتکار مسلم به نام آقای ری شهری به عنوان وزیر اطلاعات- به ایشان رای دادیم، و با مردم همراه شدیم. بعد از آن هم در هر تظاهرات و تجمعی که در حمایت از ایشان و رای داده شده به ایشان برگزار شد حضور یافتیم و در چند مورد تا پای مرگ هم پیش رفتیم.

با تمام این ها سوال های من هم چنان به قوت خود باقی ست. در یک جمله اگر بخواهم نظر خود را فشرده کنم و عصاره ی آن را بنویسم چنین می شود: آقای موسوی در طول چند ماه گذشته از لحظه ی کاندیدا شدن تا لحظه ی حاضر مطلقا کوچک ترین نظر انتقادی نسبت به دوران نخست وزیری خود و کشتار چند هزار نفر زندانی سیاسی ابراز نکرده است.

این خلاصه ای بود از آن چه نظر من بود. اشاره ی من از آن روست که خواننده گمان نکند، "الفاظِ" مورد اشاره ی تو الفاظ شخصی یا غیر مرتبط با عملکرد سیاسی آقای موسوی بوده است. بر سر تک تک مواردی هم که تاکنون نوشته ام، حاضر به بحث و گفت وگو و پذیرش نظرهای صحیح و تصحیح نظرهای غلط خودم بوده و هستم.

این که تو مسعود عزیز در بیان من عصبانیت می بینی شاید از آن روست که نمی خواهم امید بچه های سبز را بر باد رفته ببینم. انتظار عمل خارق العاده از آقای موسوی هم ندارم. فکر می کنم حداقل چیزی که آقای موسوی می تواند از دستگاه حکومت اسلامی بخواهد، آرایی ست که به ایشان داده شده است.

امیدوارم وقت کنی و نظرت را اینجا یا در وب لاگ ات مکتوب نمایی تا من و خوانندگان ات مثل همیشه از آن بهره مند شویم. به هر حال تندترین بحث ها و انتقادها نباید باعث دلگیری طرف های بحث از هم شود. این لازمه ی کار سیاسی ست ولی دوستی ها -گیرم دوستی با دوست نادیده ای چون شما- به رغم سخت ترین انتقادها باید پابرجا بماند.

شاد و سربلند باشی.
سخن

مسعود برجیان January 2, 2010 11:28 PM

پیشنهاد میکنم این مطلب رو بخونید:

http://advarnews.biz/article/10183.aspx

***

ممنون. حتما. سخن

علی January 2, 2010 11:10 PM

من هم موافقم که از قلم انداختن خواسته اصلی این جنبش یعنی پس گرفتن رای در این بیانیه اشتباه بود. البته فکر میکنم علت اصلی اینه که طرف مقابل به نظر میاد حسابی از شرایط موجود وحشت زده شده، و میر حسین میخواد کمی اونا رو آروم کنه. در غیر این صورت ممکنه اونا رسما به سمت حکومت نظامی برن. شاید اگه اینجوری نگاه کنیم منطق موسوی قابل قبول باشه. به هر حال فکر کنم پیگیری خواسته ها به صورت تدریجی به نفع همه باشه.
قضیه از دست رفتن اعتماد هم درسته، ولی این خودش کمک میکنه به نیفتادن در دام کیش شخصیت و حفظ عدم تمرکز در این جنبش.
من خودم شخصا چیزی که ازش نگرانم اینه که حکومت ایران تصمیمشو واسه دنباله روی از راه دولت کره شمالی در هر دو زمینه سیاست داخلی و خارجی گرفته باشه.
ممنون از مقالتون.

***

ممنون از شما و اظهار نظرتان. امیدواریم این بیانیه به جای اثرات منفی، اثرات مثبت -آن چنان که شما و دوستان دیگر نوشته اید- داشته باشد. شاد و سربلند باشید. سخن

arash January 2, 2010 10:42 PM

مطلب شما را خواندم و بیشتر گفتار شما نظر من هم هست.ولی می توان این بیانیه را از زاویه دیگری هم تحلیل کرد. بعد از حادثه عاشورای امسال صحبت از هرج و مرج و آشوب از سوی دو طرف شنیده می شود. با این بیانیه و تاکید بر خواست حداقلی مردم و با علم به اینکه رژیم قادر به پاسخگویی به همین خواستهای حداقلی نیست آقای موسوی به طرفداران و مخالفان خود و تمام جهان نشان داد که با این حکومت نمی توان مصالحه کردو مسوولیت تمام اتفاقات آینده را متوجه حکومت نمود.

***

با سلام و تشکر از نظر شما، هم مردمِ طرفدار جنبش سبز، هم حکومت، و هم اشخاص مطلع در خارج از ایران دقیقا با گروه بندی ها و مواضع و دیدگاه های همدیگر آشنا هستند. این که با این بیانیه -که حکومت به آن تن نخواهد داد- حکومت بهتر شناخته خواهد شد و مسئولیت، متوجه حکومت خواهد شد، در روند حوادث و رویدادها تغییری ایجاد نمی کند. ما با یک حکومت خونریز و سرکوب گر رو به رو هستیم که به هیچ قاعده و قانونی -حتی قوانین اسلام که پیروی از آن را در ظاهر واجب می داند- پایبند نیست. با این غول نمی توان بازی ظریف سیاسی کرد. ولی چنین بیانیه ای به دولت احمدی نژاد که با رای دزدیده شده ی مردم بر سر کار آمده مشروعیت می دهد. این اولین و ساده ترین نتیجه ای ست که حکومت از این بیانیه خواهد گرفت. مشروعیت بخشیدن به دولت احمدی نژاد هم که تمام ماجرای جنبش سبز از آن آغاز شد، مردم را نسبت به آقای موسوی بدبین خواهد کرد. آقای موسوی اگر حداقلی می خواست تعیین کند لااقل باید پس گرفتن آرای مردم را در آن لحاظ می کرد که جنبش سبز بر اساس آن شکل گرفته است. شاد و پیروز باشید. سخن

January 2, 2010 07:06 PM

با درود به م. ف. سخن گرامی،

اشاره شما به تناقض در منطق واپسین بیانه ای موسوی بسیار بجا بود. اما با همین منطق شما می پرسم:
شما به كسی رای دادید كه از فیلتر شورای نگهبان جنتی گذشته. شما به كسی رای دادید كه وفادار به قانون اساسی است كه در آن ولایت مطلقه فقیه همه كاره است. شما به كسی رای دادید كه اگر در خوشبینانه ترین حالت موافق كشتار ۶۷ نبوده در زمان خودش هیچ اعتراضی نكرده. شما به كسی رای دادید كه چپ و راست امام امام می گوید. این پرسش ها را همچنان كه گفتم بر پایه منطق بكار برده در نوشته تان می توان ادامه داد و اصولا هم درست است. واقعیت های مبارزه سیاسی اما زبان دیگری دارند. در آنجا خواست قلبی یك چیز است و زور و بازوی تو چیزی دیگر. روشن است كه روشنفكر می تواند و باید از جامعه ایدال خود سخن بگوید، اما راه رسیدن به آن پر از سنگلاخ است. اگر یك نماینده انتخاباتی در سوئیس و یا آلمان سخن های كروبی و یا موسوی را در پیكار انتخاباتی اش بر زبان براند، مردم آن كشور ها برایش تره هم خرد نمی كنند، دریغ اما در كشورمان ما باید هنوز به به قدرت رسیدن آنها خرسند باشیم. در پایان با همه انتقادهایم به موسوی و كروبی، به ایستادگی آنها درود می فرستم.

پاینده باشید
فرهاد

***

با سلام من هم به ایستادگی و همت و شجاعتِ آقایان درود می فرستم و مطلقا سخن از حداکثرها نمی گویم. عرض من این است که جنبش سبز با شعار رای من کجاست آغاز شد و به این جا رسید. من هنوز هم می گویم رای ما کجاست؟ این که از دولت آقای احمدی نژاد سخن بگوییم، یعنی پایان این شعار. بله. در مقابل زور باید عقب نشینی کرد. در جنگ هم ما شاهد عقب نشینی هستیم و این به معنای شکست نیست. بسیاری از عقب نشینی ها بعدها تبدیل به پیروزی شده است. عقب نشینی و ترصد یکی از سه اصل مبارزه است. ولی عقب نشینی در مقابل حکومتی که فقط به ریختن خون می اندیشد، با عقب نشینی از مواضع تفاوت دارد. اگر آقای موسوی می فرمودند که به خاطر شرایط موجود امکان مبارزه ی موثر نیست و با حفظ مواضع خود و نامشروع دانستن دولت احمدی نژاد مجدداً سکوت اختیار می کردند، نمی شد ایرادی به ایشان گرفت. موفق باشید. سخن

فرهاد January 2, 2010 06:18 PM

جناب سخن. پست جدیدت را دیدم. من نیز با خواندن بیانیه موسوی احساس موجود در پست شما را پیدا کردم ولی وقتی که بیشتر فکر کردم به این نتیجه رسیدم که صدور این بیانیه کار درستی بوده است اگرچه طرفداران پیشرو جنبش سبز ممکن است آنرا خیلی نپسندند. من فکر می کنم ما باید همواره آماده مصالحه با طرف مقابل باشیم تا هزینه های تغییر را پایین نگه داریم. در زمان مصالحه هم باید حداکثر چیزی را که با حداقل هزینه می توان گرفت مطرح کرد و با خواسته های حداکثری نمی توان به مصالحه رسید. گذشته از آنکه این بیانیه موجب خواهد شد که گروههایی در داخل حاکمیت هم برای برای پذیرفته شدن حداقل بخشهایی از آن فشار بیاورند و انسجام داخلی آنها که حول محور مقابله با براندازی در حال شکل گرفتن است دوباره بر هم بریزد. چرا که اجرای هیچ یک از بندهای این بیانیه به معنی براندازی نیست. استراتژی دنبال شده در این بیانیه همان نظریه مشروطه خواهی سعید حجاریان است که در با نظریه جمهوری خواهی اکبر گنجی متفاوت است. در بسیاری از کشورها این نوع مصالحه انجام شده است از آفریقای جنوبی تا شیلی و اندونزی. در این راهکار به گروهی که ابزار سرکوب را دارد امتیازاتی در کوتاه مدت داده می شود تا تغییرات به تدریج و با کمترین هزینه انجام شوند. این تنها راه رسیدن به دموکراسی است مانند آنچه که در انگلستان اتفاق افتاد در غیر این صورت ما نیز باید همانند فرانسویها خود را آماده انقلابات پیاپی کنیم. من فکر می کنم اگر انگیسیها توانستند نظام سلطنتی را دموکراتیک نمایند و دموکراسی را با امپراطوری فرزند خدا در ژاپن آشتی داده شد، جمهوری اسلامی هم می تواند متحول شده و با دموکراسی سازگار شود. وظیفه ما هم این است که بر احساسات غلبه کرده و در دام اقتدارگرایان برای خشونت و تندروی نیفتیم و قبول کنیم که رسیدن به دموکراسی از راه مصالحه در نهایت کوتاهتر و کم هزینه تز از انقلابهای مکرر است. اگرچه من متاسفانه فکر می کنم حاکمیت فعلی ایران بسیار بعید است که در حال حاضر، چنین تغییراتی را بپذیرد ولی بستن راه مصالحه را نیز عاقلانه نمی دانم. بندهای این بیانیه اکثر ملزومات دموکراسی از جمله انتخابات آزاد و لغو نظارت استصوابی را در بر می گیرد. اگر حکومت کلیات را پذیرفت بعدا می توان در مورد جزییات اجرایی بحث کرد که مثلا افرادی مانند اژه ای و مرتضوی و پورمحمدی و محصولی مجریان مناسبی برای تضمین آزادی انتخابات و مطبوعات نیستند. در غیر این صورت هم ما که ما چیزی را از دست نداده ایم. فقط تاکید شده است که هدف براندازی نیست ولی خواستار تغییرات اساسی هستیم. موفق باشید.

***

ممنون ام از نظر جامع و دوراندیشانه ی شما. از زاویه ی دیگری به موضوع بیانیه نگریسته اید که من هم آرزو می کنم نظر شما صورت تحقق یابد. ولی طبق تجربه -که امیدوارم غلط باشد- امیدی به تحقق نظر شما ندارم. اصلی ترین نکته، که متاسفانه به آن توجه نمی شود، ارائه ی حداقل ها، از جانب کسی ست که ابزار سرکوب را در اختیار دارد و غالب موقت -و نه همیشگی و نهایی- است. بله. اگر این پیشنهادها را حکومت ارائه می داد -حتی اگر امیدی به اجرای آن نبود- می شد به قول شما حداقل ها را پذیرفت و به سَبْکِ سیاستمدارها راه را برای آینده باز کرد. ولی ارائه ی این پیشنهادها از جانب کسی که سرکوب می شود و مغلوب موقت -و نه همیشگی و نهایی- است جز عقب نشینی و پیشروی طرف مقابل نتیجه ای نخواهد داشت. قلباً آرزو می کنم نظر من غلط و نظر شما صحیح باشد. فعلا که در جبهه ی مقابل فریاد های مبارز طلبی و سرکوب به جای این که کم شود شدت گرفته است. حق اگر حق باشد، باید همواره و در هر شرایطی خواسته شود. اگر دولت احمدی نژاد نامشروع است، باید این موضوع به عنوان حداقل حق مردم خواسته شود. مرقوم کرده اید اگر کار پیش نرود چیزی را از دست نمی دهیم. به اعتقاد من یک چیز بسیار مهم در این میان از دست می رود و آن "اعتماد" جوانان و مردم است. اعتمادی که بسیار سخت به دست آمده است و هر بار که از دست می رود سخت تر به دست می آید. موفق باشید. سخن

علی January 2, 2010 05:09 PM

سلام بر سخن.گفتم که احساس میکنم در میان خیل کوران و کران تنها مینویسید.مطمئن هستم نوشته شما بزودی شفا خواهد داد کوران کنار سفره نشین را.زنده باشید عزیز.علی

***

دوست ارجمند. ممنون ام از شما. کوری و کری را باور ندارم. فشار سنگین رویدادها مانع دیده شدن ساده ترین واقعیت ها می شود. با همدلی گره ها را خواهیم گشود. موفق باشید. سخن

ali January 2, 2010 03:14 PM

حرف دل ما رو زدي حقيقتا از وقتي بيانيه رو ديدم دارم ديونه ميشم.اميدوارم كروبي به داد ملت برسه

***

امید عزیز. نه ناراحت شوید نه عصبانی. سیاست یعنی همین. باید مقاوم باشید. باید تلاش کنید بهترین راه را انتخاب کنید. نظرها را بخوانید و بر اساس واقعیت ها عمل کنید. پشت عصبانیت سرخوردگی ست؛ سرخوردگی بچه های سبز هدف و آرزوی حکومت است. مبادا سرخورده شوید. سخن

اميد January 2, 2010 02:57 PM

Damet garm .matlabe khoobi bood makhsoosan Haalaa ke kessi jorat nemikone chizi bege.dar zemn fahmidim kehameye Todeihaaye saabegh saazeshkaar nistant mesle in aaghaaye [...] ke kheili Funny ast.

***

با سلام و تشکر از شما، کاش به جای منتسب کردن نویسندگان به احزاب و گروه ها نظر انتقادی خود را پیرامون دیدگاه های آن ها بنویسیم. این طور به رشد نویسنده کمک خواهیم کرد. با گفتن یک کلمه ی انگلیسی نویسنده فقط واکنش نشان خواهد داد. ضمنا هر کس می تواند هر نظری داشته باشد و آن را ارائه کند. برداشت کسان دیگر از بیانیه آقای موسوی می تواند جور دیگری باشد. این دلیل بر سازشکار بودن نویسنده نیست. اگر نظرتان را پیرامون مطلبِ نویسنده ی مورد اشاره تان نوشته بودید نام ایشان را حذف نمی کردم. موفق باشید.سخن

ali January 2, 2010 01:06 PM

این [...] چیه نوشتی آخه؟ سرتو از تو [...] دربیار یه خورده دور و اطرافتو نیگا کن. بده یکی که فارسی بلده برات بخونه دوباره بیانیه رو.

***

قسمت های نقطه چین حاوی کلمات رکیک بود که حذف شد. شما لطف کنید آن چه از 5 راه حل آقای موسوی فهمیده اید در این جا درج کنید تا ما هم بفهمیم و استفاده کنیم. سخن

January 2, 2010 12:33 PM