February 12, 2010

تقاضا از ايالات متحده آمريکا

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

حتما با مشاهده ی اين عنوان متعجب شده ايد که نويسنده ای که همواره دم از استقلال و استقلال رای و استقلال رسانه زده چه تقاضايی از ايالات متحده می تواند داشته باشد. آيا می خواهد آمريکا بودجه ی اختصاص يافته به گروه های اپوزيسيون را افزايش دهد؟ آيا می خواهد صدای آمريکا برنامه های فارسی اش را توسعه دهد؟ آيا تقاضای حمله ی نظامی به کشورش را دارد؟ آيا خواهان حمله ی موشکی به سايت های اتمی ايران است؟ آيا درخواست سفر بدون رواديد هموطنان اش به کشور آمريکا را دارد؟...

هم اکنون که اين تيتر در گويانيوز منتشر شده است، حسين شريعتمداری و ياران اش به سرعت صفحه را باز کرده اند تا برای مطلب ويژه ی فردا سوژه پيدا کنند و مثلا بنويسند که "نويسنده ی ضدانقلاب سايت سيانيوز از آمريکا تقاضای کمک کرد!" و به فهرست اعمال ِ ضدانقلابی خبرنامه ی گويا و نويسنده، عمل ديگری اضافه کنند. واکنش کيهان و کيهانيان و ترس از انگ هايی که می زنند باعث شده بسياری حتی واقعيت های تاريخی را ناديده بگيرند. واقعيتی مثل رژيم هيتلر و نقش آمريکا در سرنگونی آن و اين که اگر آمريکا وارد جنگ با هيتلر نمی شد شايد امروز جهان شکل ديگری داشت؛ يا نقش آمريکا در سرنگونی صدام و طالبان و اين که نظام های بسته و مستبد خاورميانه ای، محال است با جنبش های عادیِ مردمی تغيير کنند مگر آن که تلاش مردم با تلاش جامعه ی جهانی همراه شود.

البته به محض طرح اين موضوع، کتابِ تاريخ، چند صد صفحه به عقب ورق زده خواهد شد و نقش آمريکا در ظهور و رشد و تثبيت رژيم های فاشيستی و ديکتاتوری مانند هيتلر و صدام و طالبان آشکار خواهد گشت. اين جاست که وارد حلقه ی بسته ای می شويم که خروج از آن ممکن نيست مگر آن که نظام سياسی آمريکا از بيخ و بُن دگرگون شود و حقوق بشر -و نه نفع بشر آمريکايی يا درست تر بگوييم منافع کمپانی های بزرگ آمريکايی- به عنوانِ شرط اول روابط بين الملل در نظر گرفته شود، که اين آرزويی ست محال و ما را فعلا با اين بحث که بحثی ست دامنه دار و فرساينده کاری نيست.

می رسيم به کمکی که آمريکا می تواند به خاطر حفظ وجهه ی حقوق بشری اش به مردم کشورهای اسير در چنگالِ نظام های مستبد و ديکتاتوری، از جمله مردم ايران بکند. بيشتر مردم ايران، خواهان تهاجم نظامی آمريکا و هم پيمانان اش نيستند؛ خواهان تحريم هايی که در نهايت ضرر آن متوجه خودِ مردم می شود نيستند؛ خواهان کمک های مستقيم مالی به گروه های اپوزيسيونی که معلوم نيست از منافع کدام گروه از مردم حمايت می کنند نيستند...

اما می توان از آمريکا خواست -و از اين خواست نيز شرمنده نبود و بعدها هم بدهکار با اقساط مادام العمر نشد- که به مردم ايران کمک تکنولوژيک بکند. به عبارتی آمريکا به عنوان يک اَبَر قدرت علمی که توانايی بسيار زياد در زمينه ی فناوری ارتباطات دارد، می تواند به جوانان ما کمک کند تا آزادانه به اطلاعات بيرون از ايران دسترسی پيدا کنند و آن چه را که در ايران روی می دهد به سمع و نظر جهانيان برسانند. اين خواستی است که می توان از آمريکا به عنوان يک عضو جامعه ی بشری داشت و بر آن اصرار کرد؛ اين اصرار هم مطلقا به منافع و حيثيت ملی ما آسيب نخواهد زد.

باور کردنی نيست که آمريکا، با توانايی های نظامی و غيرنظامی که در امر فرکانس ها و جنگ های الکترونيک دارد نتواند از پس دستگاه های پارازيت انداز متکی بر تکنولوژیِ دست چندم چينی و روسی بر آيد؛ نتواند فرکانس های خود را از شر پارازيت آزاد کند؛ نتواند اينترنت را که شريان های اصلی اش هم چنان در اختيار خود آمريکاست از وجود عناصر مزاحم فيلترينگ رها کند. يک هزارم بودجه ی اختصاص يافته به گروه های مخالف حکومت ايران کافی ست تا کمر فيلترينگ دولتی ايران بشکند چنان که مهندسان چينی توانسته اند با نوشتن برنامه های کوچک و سَبُکِ ضد فيلتر به بچه های ايران در دور زدن فيلترها کمک کنند، که متاسفانه اين روزها حکومت ايران توانسته به کمک روس ها اين راه دور زدن را –لااقل به طور موقت- مسدود کند.

از کمک به فعالان سياسی در جهت رسيدن به اهداف حقوق بشری هم بگذريم، مسئله ی جنگ امواج و بايت و بيت ها مسئله ی حيثيتی برای آمريکا و کشورهای غربی نيز هست. تعجب آور است که حکومتی با بنيه ی علمی حکومت اسلامی ايران که ادارات دولتی اش از سيستم های عامل و نرم افزارهای موجود در بازار استفاده می کنند بتواند غول تکنولوژی و امواج و مخابرات را به زانو در آورد. اين که برنامه های تلويزيون آمريکا از يک ماهواره به ماهواره ديگر منتقل شود يا به جای يک ماهواره از چند ماهواره پخش شود، معنی اش برنده شدن آمريکا در اين جنگ نيست. آمريکا زمانی در جنگ امواج و صفر و يک ها برنده خواهد شد که بتواند امواج همان ماهواره ی اول اش را از حملات پارازيتی در امان نگه دارد؛ که بتواند سايت های اينترنتی اش را بدون استفاده از ابزارهای پيچيده توسط کاربر، بر صفحات نمايشگر ايرانيان به نمايش در آورد. اين همان کاری ست که در زمان کودتای سرخ ها در روسيه و دستگيری گورباچف صورت گرفت و ضد کودتا با تکنولوژی ابتدايی اينترنتِ آن زمان و ماهواره، و البته فرامين قاطع يلتسين به موفقيت دست يافت.

پس به عنوان يک ايرانی به طور مشخص از آمريکا می خواهم اگر واقعا ريگی به کفش ندارد و خواهان دوام و بقای نظام اسلامی ايران به خاطر حفظ منافع آتی اش در منطقه نيست، به جای دادن شعارهای زيبای حقوق بشری و انجام تحريم هايی که باعث زحمت ملت ايران خواهد شد از لحاظ تکنولوژی ارتباطی به مردم ايران ياری رساند. اگر اطلاعات جريان پيدا کند، مردم خود خواهند توانست مستبدان وطن فروش را که آب و خاک و نفت و منابع زيرزمينی کشورمان را به حراج گذاشته اند از اريکه قدرت به زير کشند و نيازی به کمک خارجی نخواهد بود.

sokhan February 12, 2010 03:32 PM
نظرات

وقتی شنيدم مشايی هم همزمان با كلينتون به كشورهای حوزه خليج فارس رفته نگرانی منطقی برايم پيدا شده كه نكنه خون مردم پايمال شود و حضرات پشت پستو به توافق برسند.
نمونه آشكار هم دولت كوبا كه سالهاست با آمريكايی‌ها در حال تبادل حرفهای ركيك و تهديد هستند اما آمريكا هرگز تلاش واقعی برای حذف دولت ديكتاتور كوبا نكرده. هر چه باشد اگر دولت كوبا برای‌ مردمش بد باشد، برای دولت آمريكا سودمند هست و نمی‌شود انكار كرد.

February 16, 2010 01:55 AM

http://mithras.org/mt/003054.php

هاله February 12, 2010 11:11 PM