April 13, 2011

حکومت اسلامی و پالان خر ملا

این مطلب در گویای من منتشر شده است.

آدم باید استراتژی داشته باشد. این را چند قرن پیش ملا نصرالدین فهمید، ولی حکومت اسلامی ما نفهمید. می فرمایید چطور؟ اجازه بدهید برای پاسخ به این سوال از داستان خود ملا شروع کنیم که روزی در دِهی غریب پالانِ خرش را دزدیدند. ملا که می دانست زورش به دزدهای قدرتمند آن دیار نمی رسد گفت چه کنم چه نکنم؟ تهدیدی می کنم، گرفت گرفت، نگرفت هم که فدای سرم. قیافه اش را دژم کرد و سگرمه هایش را در هم کشید و رفت بالای یک بلندی و با صدایی که لرزه بر اندام شنونده می انداخت فریاد کرد که اهالی ده! یک دزد جنایتکارِ بی پدر و مادری پالان خر مرا دزدیده. مرا این جوری نگاه نکنید. به من می گن ملا [این را که گفت یک پوزخند احمدی نژادی هم بر لبان اش نقش بست]. اگر تا غروب پالان خر مرا پیدا کردید که کردید، نکردید من می دانم چه بکنم.

images-submarineUSmade_591494038.jpg
زيردريايي كلاس "لس آنجلس" ساخت آمریکا، تاریخ تولید 1972 – 1996

مردم که از عربده و نسق گیری ملا ترسیده بودند، گفتند تا این بابا آن کار نامشخص را نکرده، برویم دزد را پیدا کنیم، پالان اش را بهش برگردانیم. همین کار را کردند و دزد را گیر آوردند و با سلام و صلوات پالان را به ملا بر گرداندند. ملا، که لبانش را به شکل هلال رو به پایین -از آن نوع که احمدی نژاد گه گاه بر لبان اش می نشاند یا رابرت دونیرو که در نقش آل کاپون بازی می کند بر لبان اش دیده می شود- در آورده بود، پالان را گرفت و به خودش گفت عجب استراتژی خوبی بود. مِن‌بَعد در شرایط مشابه از همین استراتژی استفاده می کنم. در این بین یک آدم فضول رو به ملا کرد و پرسید: حضرت ملا، حالا اگر زبان ام لال پالان خر شما را پیدا نمی کردیم شما چه کار می کردید؟...

این داستان را تا این جا داشته باشید تا به بقیه موضوع بپردازیم و آخر سر ببینیم جواب ملا چه بود. از استراتژی ملا می رسیم به استراتژی شوروی ها در دوران جنگ ستارگان. آکادمی علوم مسکو مجله ای چهارصد پانصد صفحه ای بیرون می داد که مطالب اش خیلی عمیق و غنی بود. در دورانی که غرب به تکنولوژی میکروچیپ دست پیدا کرده بود و ریگان به دنبال پیاده کردن طرح جنگ ستارگان بود، در این مجله مقاله ای منتشر شد به قلمِ عده ای از ژنرال های کارکشته ی شوروی که در آن آمده بود، امریکا می خواهد ما را وارد بازی جنگ ستارگان کند، ولی ما توصیه می کنیم که این کار را نکند چون ما تسلیحاتی داریم که امریکا در خواب هم نمی بیند (نقل به مضمون). در اصل ژنرال های روس همان استراتژی ملا را می خواستند پیاده کنند، ولی این بار نگرفت و دفتر شوروی و ژنرال ها و مجله ی آکادمی علوم مسکو و جنگ ستارگان همگی با هم بسته شد.

امریکایی ها هم که به عراق حمله کردند، بعثی ها آمدند از این استراتژی استفاده کنند و همچین غلیظ و شدید امریکا را تهدید کردند که خیلی ها فکر کردند عن قریب بلایی سر امریکایی ها خواهد آمد. نگو محمد سعید الصحاف مادر مرده مثل ملا خوب ژست و اِفه می آمده و البته عراق بدبخت هم از این استراتژی طرفی نبست.

حالا سوال می کنید این ها را برای چه می گویم؟ آیا به سر و ته کردن ناگهانی منوچهر متکی مربوط است؟ آیا به اعتصاب غذای نامحدود محمد نوری زاد مربوط است؟ آیا...

نه. به هیچ کدام این ها مربوط نیست. من وقتی این عکس را از زیر دریایی ساخت ایران دیدم به فکر استراتژی ملانصرالدین افتادم:
zirdaryaayi.jpg

خواستم به مسئولان مملکتی بگویم فدایتان شوم! کمی استراتژی داشته باشید. یعنی چه عکس زیر دریایی های ساخت خودمان را به جهانیان نشان می دهید. نمی گویید آن ها با دیدن این زیردریایی- که شبیه موشک های فانفار میدان ونک تهران است و ما بچگی ها یک تومان می دادیم چند دور با آن ها می چرخیدیم - به ما می خندند. نکنید عزیزان، نکنید. روس ها در دوران جنگ سرد همه چیز را پنهان می کردند و عکس و فیلم از چیزی نشان نمی دادند و امریکا از داشته ها و نداشته های روس ها زهره ترک می شد. خودشان را به آب و آتش می زدند تا یک عکس از موشک یا هواپیمای وحشتناک روسی تهیه کنند. البته گاف هم می دادند و وقتی میگ روسی را دزدیدند و به ژاپن بردند و تکه تکه اش کردند، گفتند، میگ میگ که می گفتند همین بود؟ ما چقدر از این می ترسیدیم و این هم که تو خالی از آب در آمد.

آری عزیزان. شما نشان ندهید و خودتان را مضحکه خاص و عام نکنید. بگویید موشک درست کردیم چه جور! زیردریایی ساختیم آ! [دو دست تان را از دو طرف باز کنید و رو به جلو حرکت دهید به نشانه ی پَت و پهن بودنِ زیردریایی]. عکس و فیلم نشان ندهید تا امریکایی ها بروند سر کار و کک بیفتد توی تنبان شان که این موشک و زیردریایی ایرانی ها چه شکلی هست...

اما بشنوید پایان داستان ملا را. وقتی از ملا سوال شد که اگر پالان خرت پیدا نمی شد چه کار می کردی، قیافه ی حق به جانب به خود گرفت و گفت: هیچ! یک گلیم توی خانه مان داشتم آن را نصف می کردم، نصف اش را می انداختم زیر پایم، نصف دیگرش را می دادم یک پالان برایم درست می کردند! به همین سادگی! شما هم آخر کار که بازی جدی شد، مثل صدام بگویید کدام سلاح شیمیایی؟ آهان، مواد شیمیایی برای تولید کود را می گویید؟! کدام موشک و زیر دریایی؟ همین اسباب بازی ها را می گویید؟! زیردریایی را که از فانفار آوردیم، موشک هم که یک بار شمارش معکوس و یک بار شمارش غیرمعکوس کردیم تا با شماره ی هشت پرتاب شود. بعد فیلم و عکس هایش را نشان دهید. آره جانم. کمی استراتژی داشته باشید!

sokhan April 13, 2011 01:30 PM
نظرات
ارسال نظرات









اطلاعات شخصي شما يادآوری شود؟