April 13, 2011

بویینگ 727، امام زمان (عج)، جزیره خضرا

این مطلب در گویای من منتشر شده است.

images-saneheHavayeeOrumieh_704255689.jpg

واقعا خبر بی اهمیتی بود. نشسته بودم فکر می کردم راجع به این خبرِ کسل کننده که هر روز به شکلی تکرار می شود چه چیزی بنویسم که برای خوانندگان تازگی داشته باشد. یک روز توپولوف سقوط می کند، یک روز فوکر، امروز هم بویینگ. آخر این هم شد سوژه؟ آن هم سوژه ای که به قول وزیر راه و ترابری، "الحمدلله" تعداد تلفات اش کم است. مایی که عادت داریم یک قلم کشته شدگان سوانح هوایی مان صد تا و دویست تا باشد، هفتاد هشتاد کشته (که اول اش هم هفده هجده تا اعلام شده بود و آخرش هم معلوم نشد چند تا بود) برای مان چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ نه واقعا چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ می خواهیم از دولت بهانه گیری کنیم؟ می خواهیم او را توی سه کنج بگذاریم و انتقام "رای من کو" را بگیریم؟ حالا که تعداد کشته شدگان "خوشبختانه" کم است، می خواهیم بگوییم چرا کم است؟ خب، این نود و خرده ای نفر هم می خواستند مثل آن صد و خرده ای نفری که سوار هواپیما نشدند سوار نشوند. سوار نمی شدند کشته هم نمی شدند. به ما چه که سوار شدند؟ به مسئولان هواپیمایی چه که سوار شدند؟ به وزیر راه چه که سوار شدند؟

اَه! چقدر بهانه گیری؟ چقدر ناسازگاری؟ حتما حالا که تعداد کشته شدگان کم است و هواپیما هم خدا را شکر خدا را شکر، توپولوف نبوده و باید به خاطر این موضوع و حفظ حیثیت برادران روس جشن بگیریم، می خواهید بگویید هواپیمای امریکایی قدیمی و قراضه بوده؟ کجایش قدیمی بوده؟ کجایش قراضه بوده؟ بابا تازه ساخت این هواپیما در سال 1984 متوقف شده. بگذارید حساب کنم ببینم چند سال می شود... همه اش، 27 سال. یک چند سالی هم از زمان خرید آن توسط مسئولان پول هدردِهِ رژیمِ شاه می گذشته که سر جمع می کند حدودِ سی چهل سال. آخر یک هواپیمای سی چهل ساله قدیمی ست؟ نه تو رو قرآن قدیمی ست؟

داشتم به همین موضوع بی اهمیت فکر می کردم که یک موضوع فوق العاده مهم در رسانه ملی مطرح شد و خیال مرا از بابت نوشته ام راحت کرد. چقدر خوب است که آدم وسط هزار تا سوژه ی آبکی، سوژه مهم و درست و حسابی گیرش بیاید. سوژه ای ناب که به زندگی امروز و فردا و پس فردای ما مربوط می شود.

ببینید عزیزان! این که امام زمان در جایی وسط اقیانوس آتلانتیک زندگی می کنند خبرِ تازه ای نیست. یک کم اهل تحقیق در متون اسلامی باشید حتما این موضوع را در آن ها خوانده اید. آخر خیلی از ما به اشتباه فکر می کنیم امام زمان در چاه جمکران ساکن هستند. نه عزیزم، این طور نیست. آدم که در چاه زندگی نمی کند. ایشان از آن جا نامه های مردم را دریافت می کنند، بعد هم می روند پهلوی زن و بچه شان. آخر شما چرا این قدر نفهمید که فکر می کنید ایشان در داخل چاه زندگی می کند؟

حالا از این بحث فنی که بگذریم، می رسیم به نظر کارشناس روحانی صدا و سیما که در موضوع زن داشتن حضرت، تشکیک می کند. نمی دانم چرا چنین می کند؟ کارِ بدی می کند. مگر یک مرد می تواند چند صد سال زن نداشته باشد؟ اگر زن نداشته باشد که خیلی بد می شود. تازه، همین آقای کارشناس می گوید که می گویند فرزندانِ حضرت در جزیره ی خضرا ساکن اند، و بعد با یک لبخند فوق العاده ملیح و نمکین –که حال آدم از دیدن این لبخند یک جوری می شود- اضافه می کنند که حضرت ایشان یک سرکشی به جزیره و فرزندان شان می کنند و یک تابی در سایر مناطق می خورند. این فعلِ زیبا و کم نظیرِ "تاب خوردن" مرا کشته. بگذارید از بحث دور نشویم. آخر ای آقای روحانی که کارِ کارشناسی در این زمینه کرده ای. تو که در موضوع همسرداریِ حضرت امام زمان تشکیک می کنی، نمی گویی فرزندان حضرت از کجا آمده اند؟ آخر یک خرده عقل هم خوب چیزی ست والله.

مطلب کمی طولانی شد والا تصاویرِ جزیره ی خضرا را که به یُمن اینترنت در دسترس همگان قرار گرفته این جا می گذاشتم. همین قدر بگویم که از نظر زیبایی چیزی ست در حد جزایر سریال لاست. اگر هم سریال لاست را ندیده باشید در حد مناظر فیلم های جیمزباند آن جا که هال بری یا اورسلا آنْدْرِس از آب بیرون می آیند.

خب. خیال ام راحت شد که سوژه ی مهمی گیر آوردم و شما را در جریان آن قرار دادم. خدا کند فردا هم سوژه ی دندان گیری نصیب ام شود چون حقیقتا حوصله نوشتن در مورد ممنوع شدن آثار پائولو کوئیلو را ندارم. تا فردا خدا بزرگ است...

sokhan April 13, 2011 05:40 PM
نظرات
ارسال نظرات









اطلاعات شخصي شما يادآوری شود؟