June 23, 2005

من راي ام را فروختم، آن هم با چه رضايتي!

برای خواندن اين مطلب در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan June 23, 2005 03:49 PM
نظرات

خر خودتونين

August 4, 2005 01:43 PM

ظاهرا دیگر همه آگاه شده اند که شما ، نبوی(داور) . بهنود رهنمودهای سیاسیتان از یک آخور تغذیه میشود . وجالبتر اینکه در فحاشی ها و توهین تحقیر هایتن به مخالفین رژیم یا کسانی که با شما هم نظر نیستند فقط شما سه تفنگدار هستید که اگر کسی جوابی به توهین های یکی از ز سه بادمجان دور قاپ چین داد او را کوبیده به و به احسنت احسنت همدیگر پرداخته اید.

هادی June 26, 2005 07:06 PM

Man eshetbah kardam ke dar dore dovom az tars baraye anha ke dar Iranand nazar dashtam ke bayad ray dad. Ghalabe bar tarse khod shayad asan bashad , vali tars az baraye anani ke doosteshan daram baes shod ta faramoosh konam ke in bazi ba ghavaede doroghgooii va jerzani tadvin shode va agar ingoone nabashi har ja varedash shavi bazandeii

Ma ra baziye digari ast. "Bazii" jedi, hadaf va ghanoonmand. Pas pish be soye an! Va IRANI DIGAR

Darya June 26, 2005 02:48 PM

من رایم را نفروختم ولی باز هم راضی نیستم!

آرش نصیری اقبالی June 26, 2005 10:34 AM

اشتباه تایپی را اصلاح میکنم:

سال 76
------

1- رای به خاتمی "آری" *موقت* به نظام و "آری" به اصلاحات بود (در چهاچوب نظام).
2- رای به نوری, "آری" دائم به نظام و "نَه" به اصلاحات بود (در چهار چوب).
3- رای ندادن, "نَه" به نظام و اصلاحات بود (مستقل از نظام).

آرمان June 26, 2005 03:04 AM

بنام شرافت و صداقت - درسی از شکست کم عقلان
=====================

در صحت این اصل منطقی که "در انتخاب بین بد و بدتر باید بد را انتخاب کرد" شکی نیست.

برای مثال در این انتصابات ما چند گزینه داشتیم:

1- رای دادن به "بد"
2- رای دادن به "بدتر"
3- رای ندادن

اما متاسفانه قضیه به این راحتی نبود. کما اینکه عده ای تا همین جا عقلشان رسید و رای به بد دادند.

کمی عمیقتر گزینه های بالا را تحلیل کنیم (همراه با جوانب آن):

1- رای دادن به "بدِ" مورد تایید نظام, نظام و تمام جنایات آن را مشروع میکند.
2- رای دادن به "بدتر", نظام و تمام جنایات آن را مشروع میکند.
3- رای ندادن, مشروعیت نظام جنایت کار را سلب میکند و نظام مجبور به جلب نظر مردم میشود.

خوب عده ای تا اینجا تحلیل کردند و خیلی ساده رای ندادند. ولی عده ای هم گفتند "تفاوت بین بد و بدتر" از "مشروعیت نظام" مهم تر است و رای دادند.

اجازه دهید باز هم عمیقتر تحلیل کنیم (با توجه به نوع نامزد ها و شرایط موجود):

سال 76
------

1- رای به خاتمی "نَه" به نظام و "آری" به اصلاحات بود (در چهاچوب نظام).
2- رای به نوری, "آری" *موقت* به نظام و "نَه" به اصلاحات بود (در چهار چوب).
3- رای ندادن, "نَه" به نظام و اصلاحات بود (مستقل از نظام).

خیلی ساده میتوان دریافت که گزینه 1 عقلانی ترین بود. کما اینکه 3/2 آن را برگزیدند و جهان متمدن هم آنرا ستود. متاسفانه خاتمی در خاتمه 8 سال اعلام داشت که اصلاحاتش شکست خورده و علتش ارجحیت نظام بر مردم است ! که دقیقاً به معنی "اصلاح ناپذیری نظام در درون" است. حال با توجه به این تجربه ارزشمند, گزینه ها تغییر میکند:

سال 84 (دور اول)
----------------

1- رای به معین, "آری" به نظام و "ترس" از بدتر شدن بود (نوعی اوهام). توجه کنید که دیگر چیزی به نام اصلاحات از درون وجود ندارد.
2- رای به راست گرایان, "آری" به نظام و *** "نه" به مدعیان اصلاحات مرده *** بود.
3- رای ندادن, "نَه" به نظام و به مدعیان اصلاحات مرده بود.

خوب, بنا بر همان فرمول "نسبیت" عده ای مثل ما (اقلیت روشنفکر) گزینه 3 را انتخاب کردند که از همه عاقلانه تر بود چرا که دیگر اصلاحاتی وجود نداشت که باعث مشروعیت موقت نظام شود.

عده ای که منافعی در داخل کشور داشتند "نَه" به نظام را در خطر افتادن منافع خود میدانستند. بنابراین ننگ قبول شرایط حداقل فعلی را به جان خریدند و سوار بر موجی شدند که دیگر قدرتی نداشت (گزینه 1).

گروه سوم که عوام و اکثریت را تشکیل میداد خود 2 دسته بودند. یک دسته اقلیتی که جزو مافیای قدرت بودند و حیاتشان وابسته به حیات رژیم بود (گروه فشار) و یک دسته اکثریتی که مخالف نظام هستند ولی فقط انتقام از مدعیان اصلاحات را مد نظر داشتند. این گروه هر چند که مخالف نظام هستند ولی حاظر به به پرداخت هزینه دمکراسی واقعی و یا انقلابی دیگر نیستند (محافظه گرایان ناراضی). این دو دسته گزینه 2 را انتخاب کردند.

نتیجه: شکست سخت اقلیتی که سعی در زنده کردن مرده اصلاحات (از درون) داشت و به تاریخ مصرف روش خود اهمیتی نمیداد.


سال 84 (دور دوم)
----------------

1- رای به هاشمی, "آری" به نظام, خط امام و به بازگشت به 16 سال پیش بود و "نَه" به تندرویانی که به کمک امام و هاشمی تبدیل به مافیا شده بودند.

2- رای به احمدی نژاد, "آری" به نظام, خط امام و *** دفن مرده اصلاحات فریبنده ای بود که 8 سال مردم را بازی داده بود و در انتها به آنان خیانت کرده بود. ***

3- رای ندادن, "نَه" به نظام و عدم مشروعیت بخشیدن به جنایات آن و همچنین عدم شرکت در بازی مافیا بود.

دوباره, اقلیت روشنفکر با تمسک به اصل نسبیت گزینه "بهترین" (3) را انتخاب کرد. اقلیت نوکیسه که به حداقل ها (مانتو کوتاه و روغن مو و ...) راضی بودند و آزادی را در همان قفسی که در آن محبوس بودند, تعریف میکردند, از "ترس" بازگشت به عقب (یعنی سالهایی 60 که جامعه بلوغ نداشت), گزینه 1 را انتخاب کردند. در حقیقت اینها از مرده مدعیان اصلاحات انتظار معجزه داشتند و از شکست دوره اول چنان گیج بودند که اصلاحات را در قبا و عمامه هاشمی متبلور میدیدند ! (چرخش 180 درجه از بد به بدتر ظرف کمتر از 24 ساعت !). خوشبختانه موجی که آنها در سال 76 سوار آن شده بودند در سال 84 در ساحل مافیای قدرت محو شد. و اما کسانی که گزینه 2 را انتخاب کردند, دوباره دو دسته بودند یکی همان اقلیت گروه فشار (عناصر مافیا و اجزای نظام) و دسته دیگر همان اکثریت و عوام که همیشه سرنوشت کشور را رقم میزنند. همان طور که در سال 76 مردم در انتقام به تحجر رای به *شعار خاتمی* دادند بدون آنکه به شخصیت و گذشته او توجه کنند, اینبار هم بدون توجه به ماهیت احمدی نژاد رای به او دادند که نفرتشان را از مدعیان اصلاحات نشان دهند (غافل از اینکه مافیای قدرت رایشان را میشمرد و خون تازه میگیرد).

اکنون "اصلاحات" مرده است ولی "تکامل" و شعور جامعه به همان سرعت قبل در حال رشد است. همان طور که عبادی گفت احمدی نژاد و هیچ کس دیگر قادر به پس گرفتن آزادی های حداقل فعلی نیستند. بیداری جامعه یک تابع صعودی است.

سال 92 (انتخابات یک دست)
------

1- رای به احمدی نژاد, "آری" به مافیای قدرت است.
2- رای به قالیباف, محسن رضایی و ... "آری" به مافیای قدرت است.
3- رای ندادن, "نَه" به نظام و عدم مشروعیت بخشیدن به جنایات آن است. رای ندادن سوار بر موج دمکراسی خواهی هست که اوکراین, رومانی, لبنان و ... را در نوردید. همان موجی که باید از صخره های تحجر و عقب افتادگی عبور کند تا به مرزهای ایران هم برسد.


جناب سخن, بهنود و نبوی, ای شکست خوردگان عزیز,

یا از تاریخ عبرت بگیرید و یا از الان برای احمدی نژاد تبلیغ کنید تا از ورود قالبیاف و مصباح جلوگیری کند !

با تشکر

آرمان June 26, 2005 01:01 AM

(.......) ha tasliyet, tasliyat

Sahand June 25, 2005 06:42 AM

مردم به *صداقت* رای میدهند. هرچند که صداقت از دهان طالبان خارج شود.

مردم وقتی که مطالب زیر را میخوانند میفهمند که دروغ گو و فریبکار کیست:

خبر گزاری هاتف:

http://www.hatefnews.com/Hatef_News.aspx?Id=3624

پروژه از اين قرار است ؛ بلندگوهاي خبري افراطيون از برد احمدي نژاد مي نويسند و بدنبال آن لباس شخصي ها به خيابان ها ريخته و اين پيروزي را جشن مي گيرند. اقتدارگرايان مي خواهند با اين كار فردا كه نتيجه قطعي انتخابات و ** پيروزي هاشمي رفسنجاني اعلام شد (!!!)، *** مدعي شوند در انتخابات تقلب شده است. اين آخرين تقلاي اردوگاهي است كه با وجود صدها تخلف نتوانست راي مردم را جلب كند و اكنون كه خود را در مقابل هاشمي رفسنجاني اعتدال گرا مغلوب مي بيند، در صدد فرافكني است . ....

-------------

کی میخواهید از خواب حماقت بیدار شوید ؟ کمی با مردم صادق باشید. نقش شما "بوقهای تبلیغاتی رفسنجانی" نقش همان لثارات را در حمایت احمقانه از ناطق نوری و در نتیجه محبوبیت خاتمی بود. خر به آن خری یکبار پایش در چاله میافتد اما شما کی میخواهید از اشتباه خود عبرت بگیرید ؟

آرمان June 25, 2005 05:45 AM

فروختید اما انگار ارزشتان خیلی پایین بوده...
آقای سخن دکانتان را ببندید و بروید خودتان را مطالعه کنید ببینید جایگاه مردمی تان نزد کدامین مردم است..برای رای تان متاسفم بدجوری زوالتان و بی پایگاه بودنتان را به رختان کشید.

fari June 25, 2005 03:34 AM

In (......)sofat F.M Sokhan ve shoraka hatman teryaki hastand ve, feker karde-and ke dar doreyeh rayasateh Rafsanjai momkeneh teryak arzoon beshe. Touf be zateton, bi sharaf hayeh bi ourze yeh bi pedar ve bi madaran

Sahand June 25, 2005 03:13 AM

نقد سوفي نه همه صافي و بي غش باشد
اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
(به ياد مد يار)
همين شماها بوديد كه همه را در موقعيتي فرار داديد كه در نهايت در انتخاب بين بد تر و بد ترين قرار داديد كه در نهايت چيزي كه فروخته شد وجدان مردم ايران بود.
سوال من اينست:تو كه فروختي چرا به اصلاحات نفروختي؟
لابد حاجي آقا(با اجازه صادق هدايت)بيشتر داد!!!!

فرهاد كوه كن June 25, 2005 01:29 AM

با آمدن احمدي نژاد فريادهاي بلند جدايي خواهي را خواهيم شنيد.

مگه فرقي هم ميكنه؟

حالا ديگه هر چي ميشه بذار بشه.

June 25, 2005 12:29 AM

درود بر مبارز خستگي ناپذير زنداني ،وکيل شجاع خانواده هاي داغدار قتل هاي زنجيره اي و سلام بر اکبر گنجي روزنامه نگار و افشا گر آمران قتل هاي زنجيره اي و احترام براي عباس امير انتظام سمبل مقاومت مقابل رژيم جهل و جنون اسلامي و همبستگي با تمام زندانيان سياسي که در نهايت بيداري در هيچ يک از حقه بازي هاي مکارانه ي انواع مافياها ي سيستم نيفتادندو از هيچ يک از جناههاي آدمخوار حکومت حمايت نکردند و مشعل راه هزاران اصلاح طلب واقعي ايران زمين شدند.آقاي سخن عسگراولادي و رفسنجاني سازمانگر ان اصلي بوده وهستند و خامنه اي و دارو دسته ي او مي ترسند که او روي کار آيد و ترتيب رهبري را بدهد!!!! پس، تقلب توانگر کند رهبري وگرنه شود سيد علي منبري !!! خب ، شما ميخواهيد که رفسنجاني روي کار بيايد ؟ مک فارلين را فراموش کرديد ؟ مهدي هاشمي را چي؟ آهان رفسنجاني از خامنه اي ملايم تر است ؟در کشتار زندانيان در سال ۶۷ به رهبري خميني الحق و والانصاف خامنه اي به خميني خط ميداد يا رفسنجاني و عسگر اولادي که ترتيب توده ايها را قبلا داده بودند؟ ميدوني چيه توده ايها فکر ميکردند که خميني و يارانش «خوبند» ولي حجتيه و بازار « بدند» ولي نمي خواستند بفهمند که اين مرزبندي فقط در ذهن توده ايها وجود داشت نه در زندگي. در دوم خرداد هم عده اي با همان روش خاتمي را «اصلاح طلب » قلمداد کردند و عده اي هم به او پيوستند . حالا همان «حواريون» خاتمي به رفسنجاني پيوستند و عجيب نيست ! شمس الواعظين خيلي پيش بعد از زندان گفت که نبايد با رفسنجاني تند بر خورد مي کرديم. نتيجه : کيان اسلام براي اين حضرات مهم است نه جمهوري !!!!! تعجب اينست که بهنود با دروغ زني از نبوي دفاع مي کند که نبوي ميليونها خواننده دارد!!!! نبوي با فحاشي به اپوزيسيون نشان ميدهد که نه، او ميليونها خواننده ندارد و از اين حقيقت عصباني ميشود !! اين ها همه از کنار کشتار سال ۶۷ رد ميشوند !!!!

شما چرا بايد ثابت کني که گنجي و زرافشان اشتباه مي کنند که به رفسنجاني نه گفتند!!!!!!! فرزان

فرزان June 25, 2005 12:06 AM

جناب ملا سخن عزیز,

بعد از فروش رایتان به هاشمی (لولوی دیروز/منجی امروز!) شما را در صفوف حامیان ملایان قرار داده و عنوان شریف ملایی را برازنده شما میدانم. اگر از این عنوان احساس پشییمانی و ننگ میکنید, راه توبه باز است. وضو گرفته و در آستان پاک آزاده اندیشان صد مرتبه بگویید: "گنجی مرا ببخش". هرچند که اسمتان در لیست سازشکاران ثبت شد و پاک کردن این لکه به این سادگی ها نیست ولی راه شرافت همیشه باز است.

لطف کنید عنوان مسخره بلاگ خود را هم عوض کنید چرا که اعتبارش بعد از معامله شما با زندانبانان زرافشان خیلی زننده و ریاکارانه به نظر میاید. پیشنهاد میکنم این عنوان را جایگزین کنید که گویای حال و مرام شماست:

"من زرافشان را فروختم، آن هم با چه رضايتي!"


----------

جناب dar حرفی از معین را آورده اند تا "دورویی" این افراد, که مرامشان در ظرف یک روز 180 درجه تغییر میکند, را به بقیه نشان دهند همان طور که من و چند نفر از دوستان آزاد اندیش هم شعار "دیروز" ملا سخن بر ضد هاشمی را با رای "امروزش" به او, در کنار هم قرار دادیم به طوری که ایشان مجبور به اعتراف به "فروش رای" خود به هاشمی شد.

اینکار جالب مرا یاد بحث چند سال قبل خود با چند تا گمراه از جمله یک بسیجی, چند ملی مذهبی و مدعی اصلاحات در بلاگ خاکستری انداخت که خیلی از شماها (از جمله سید قلی, همفکر عزیزیم و بینام گرامی) شاهد بوده و یادتان میاید. در آن زمان همگی آنها با من جدال و بحث طولانی راه انداخته بودم. سلاح من منطق و استدلال همراه با مثال واقعی بود و سلاح آنها شعار و سفسطه همراه با نمونه های خیالی-خرافاتی ! در آن زمان من با همین ابتکار "افشای تناقض" تمام آنها را کیش و مات کردم به طوریکه مجبور به سکوت شدند. چرا که هرچه بیشتر حرف میزدند تناقضاتشان بیشتر میشد. مثل کسی که در داخل مرداب گیر کرده باشد و تقلایش فقط باعث فرو رفتن سریع تر او خواهد شد. بحث ما به آنجایی رسید که وقتی که آنها چیزی میگفتند من به ندرت از خودم چیزی میگفتم و فقط حرف های قبلی آنها را در کنار حرف جدیدشان قرار میدادم بطوریکه چشم پوشی بر تناقض آن تقریباً غیر ممکن بود.

حالا هم فکر کنم بحث ما با خودفروشان و سازشکاران هم به همان جا ختم شود که کار ما فقط مقایسه شعار ها و رفتار این افراد با هم و افشای تناقضات آن باشد.

چند نمونه خیلی ساده از دریای تناقضات:

(دیروز) سخن: "از گنجی خجالت میکشم رای دهم"
(امروز) سخن: "رایم را فروختم. آن هم با چه رضایتی !"

(دیروز- خطاب به هاشمی) سخن: "با اراذل و اوباشي چون *احمدي نژاد* هم رديف شدن، و با سرکوب گر بي رحمي چون قاليباف هم تراز گشتن"
(امروز) سخن: "رایم را به هاشمی میفروشم تا از شر احمدی نژاد لولو مرا نجات دهد. آنهم با چه رضایتی !"

(دیروز) معین: "من تحریم میکنم و الی مردم مرا مثل هاشمی میدانند"
(امروز) معین: "من به هاشمی رای میدهم تا اصلاحات (زرشک !) زنده بماند !"

(دیروز) بهنود: "اگر معین نبود رای نمیدادم"
(امروز) بهنود: "در نبود معین با افتخار به هاشمی رای میدهم !"

و ....

4 = 2 + 2

با تشکر

آرمان June 24, 2005 08:34 PM

از اين معامله پشيمان خواهيد شد
سخن عزيز چيزي نخواهد گذشت كه از اين معامله پشيمان خواهيد شد. همانطور كه ما بخاطر فروش آرايمان در گذشته پشيمانيم و مورد ملامت همين جوانان نازنين.
راستش را ميدانيد جناب سخن اجازه دهيد بي پرده بگويم از مطلب شما چه برداشتي كرده ام. استنباط من اين بود: (آقا فعلا به رفسنجاني راي دهيد بگذاريد جوانانمان حالشان را بكنند).
سخن عزيز من هم مانند شما عاشق جوانان ميهنم هستم و مثل شما معتقدم خواستهاي آنان همانطور كه در مطلبتان به آنها اشاره كرده ايد نه تنها مهم بلكه حياتي هستند. اما من برعكس شما فقط به اين مقطع زماني فكر نميكنم. دوست عزيز آيا موقع فروش راي تان، به جوانان نسل هاي آينده اين سرزمين هم فكر كرده ايد. آيا به فرزندان همين جوانان در فرداي كشور فكر كرده ايد. آيا به آثار تصميم گيريهاي روشنفكران ما بر روي همين جوانان كه بايد در فرداها و در مواقع بحراني بهترين و مهم ترين تصميم ها را بگيرند، فكر كرده ايد. آيا فكر ميكنيد وظايف روشنفكران ما بجاي آشنا كردن اين نسل به حقوق واقعيشان و نشان دادن راه براي رسيدن به بستري دائمي كه ديگر هيچگاه هيچيك از فرزندان اين ميهن به چنين مصيبت هايي گرفتار نيايند اين است كه به آنان ياد دهيم چگونه قدم در راه نافرجامي كه قبلا پدران آنها پيموده اند، بگذارند. صدالبته منظور من اين نيست كه اگر شما يا ديگران راي نميداديد همه ي اين مشكلات حل ميشد و همه ي ما به وظايفمان عمل كرده بوديم! راي شما مال خودتان است و هر كاري كه دلتان خواست ميتوانيد با آن بكنيد و به هيچكس جز خودتان و احساس مسئوليت تان مربوط نيست. انتقاد من به نحوه برخورد با ماجراهاست. انتقاد من از درس نگرفتن از تجربه هاست. انتقاد من از سطحي نگريستن هاست. انتقاد من از تعليم نادرست دمكراسي به جوانان ماست.
دوست مهربان من جوانان ما قبل از هرچيز بايد ياد بگيرند كه عميق باشند. بايد ياد بگيرند چگونه ميتوانند سرنوشت خود را در دست بگيرند. با حقوق والاي انساني خود آشنا شوند چرا كه اگر غير از اينها بود من هم ميگفتم:
دوستان جوان من، صداي موزيك ضبط تان را بلند كنيد تا صداي جغد شوم استبداد را نشنويد. تا صداي به تاراج رفتن ثروت خود و فرزندانتان را نشنويد. بلند تر كنيد تا صداي پاي زندانبانان گنجي و ديگر آزاديخواهان دربند را هم نشنويد. با خيالي راحت با يكديگر قدم بزنيد. ديگر كسي با شما كاري ندارد. البته يادتان باشد شما هم نبايد كاري با ديگران داشته باشيد. انشالله همين روزها سردار فرمان لغو حجاب اجباري را هم ميدهد و شما ميتوانيد موهايتان را بيرون بريزيد ولي يادتان باشد، افكارتان را نه.
آري دوستان جوان من صداي كاست ها را آنقدر بلند كنيد كه ديگر صداي خودمان را هم نشنويم.
دوست شما: آرش

آرش June 24, 2005 01:55 PM

معين: در مرحله دوم انتخابات شركت نكرده و از كسي هم حمايت نمي‌كنم
من همچنان كه در انتخابات مجلس هفتم شركت نكردم، در مرحله دوم انتخابات رياست جمهوري نيز شركت نخواهم كرد و به نفع هيچ كسي هم تبليغ نخواهم كرد. اگر جهت‌گيري به سمت خاصي كنيم مردم ما را هم از آن جنس خواهند شناخت.


dar June 24, 2005 10:44 AM

Salaam doost aziz aghaye Sokhan.khasteh nabashid. shoma agar yaddashtahaye paie neveshteh haye khodat raa negah koni 2 no barkhorde motamaaiez mibini: barkhord haaee az rooie adab ( agar che dar mokhaalefat baa nazare shoma) va barkhod haee hamrah baa tohin va fahhaashi. aggar baraye shoma emkaane check kardane masir ersal paiam momken baashad ghatan khaahi did aksare fahashi ha az khaarej az keshvar ast. agar che hads mizanam shoma ham dar khaarej az keshvar saaken hasti amma motasefaneh in farhang va tarze barkhord ra dar kheili az be estelaah faaline siasie kharej az keshvar mitaavan did ( albateh aggar hadse man dar morede mohale eghaamate shoma dorost baashad shoma in chiz ha ra behtar va daghightar az man midaani. in faghat ahmadi nejhaad nist ke dar dahe shast baghi maandeh. kheili az niroohaye siasie chap ham ke be khaaraj az keshvar mohaajerat kardeh -and ham motasefaaneh mesle ahmadinejhaad toie ham dahe 60 baghimandehand.man taa ghabl az raah oftaadane otaagh haye bahse paltalk-ee in mozoe ra be in vozoh nemidaanestam. be barekat vojood internet va peidaayesh emakaanati mesle otaagh haye bahs tavaanestam befahmam ke motaasefaaneh dar beine niroohaye siasie chap dar khaarej az keshvar che farhangi haaken ast. hala digar az inke chera oposision chap va be ghole khodehsan motareghi nemitavanad motahed shavad barayam taajob barangiz nist. maa tasavor mikardim ke kasaani ke dar keshvar haye azad va democrate zendgi mikonan khod be khod aadam haye democrati ham mishavand. amm man haalaa motevajeh eshtebaah boodane in nazarieh shodeh am. bazi az in aaghaian hich farghi ba avaamele regim nadaran. mesle aanha mokhaalefaane fekri khod ra maskhareh, tohin va hata tahdid mikonand. hata aadame bezaher democraat tari mesle aghaaye keshtgar baa eteraaf be inke baa aamadane ahmadinejhaad sharaiete maa dar daakhele keshvar badtar mishavad baaz ham be omid inke in aamadan baaese sarnegonie regim shavad( aggar che be eteraafe khodash baa hazineh haye kheili balatary baraye mardom ) khaastare adame ray be rafsanjani mishavad.albateh vaaghiat in ast ke niroohaye siasie chap dar khaarej chenan javi dorost kardeh-and ke hichkodam az tarase tohin va fahhashie digari jorate va shahaamat yek tahlile vaghei raa nadaarad.mamnoon ke in neveshte mara khaandid. lotfan mara be list emaili khod ezaafeh konid. motashakeram. Ahmad.

Ahmad June 24, 2005 08:26 AM

http://news.gooya.com/president84/archives/028620.php

عاليجنابا!
بر دست آن سرور بزرگ بوسه مي زنم که به خاطر ما ملت بي نوا داروي تلخ نوشيد و در آستانه ي بازنشستگي، پا به عرصه ي پر هياهوي انتخابات نهاد. با اراذل و اوباشي چون *احمدي نژاد* هم رديف شدن، و با سرکوب گر بي رحمي چون قاليباف هم تراز گشتن، تو را زيبنده نبود ليک دلت بر ما فلک زدگان چنان سوخت که دوري نتوانستي.

بزرگا!
آمدنت را از سويداي دل تهنيت مي گويم و شادي ام را در هر کوي و برزن آشکار مي سازم. بيش از آمدن تو از دماغ سوختگي سردار ِ طياره ران خوشحالم. از مات شدگي شهردار بد سگال ِ کريه المنظر شادمانم. هرگز گمانم نبود که روزي تو را در مقابل اينان چونان آنجلينا جولي ِ زيبا و مه پيکر به نظاره بنشينم. هرگز گمانم نبود تبسم آسماني ات را در مقابل تلخند ِ شيطاني اين بد طينتان چونان لبخند ژوکوند ببينم.

قدر قدرتا!
کشتن تو صد بار ز کشتن قاليباف، به. استعمال ِ شياف پتاسيم به دست لطيف آدم با فرهنگ و با کلاسي چون سعيد جان اسلامي کجا و زجر کش شدن در زير تازيانه ي غول هاي نتراشيده و نخراشيده در دخمه هاي حفاظت اطلاعات قوه ي قضائيه کجا؟ برخورد با موجودي لطيف و خنده رو و طربناک چون فلاحيان کجا و تحمل لولوي ترسناکي به نام مرتضوي کجا؟ اگر بر تو خنديدم، سزايش را در همين دنيا ديدم. مرا ببخش و عفو بفرما!

سرورا!
اکنون که اين سطور را مي نويسم، مرا متهم خواهند کرد که از تو دلار و پوند گرفته ام. زمين مرغوب در کرمان و باغ پسته گرفته ام. مرا متهم خواهند کرد که به اتاق فکرت سر زده ام و فکرم را در آنجا ساخته و پرداخته ام. ياران، مرا شماتت خواهند کرد و دشمنان مرا دشنام خواهند داد. ولي چه باک! چشمانم در نيامدنت چنان اشک بار بود که پيش رو را نمي ديدم. اکنون چنان مستانه قهقهه مي زنم که مرد و زن مرا ديوانه مي پندارند! بگذار بپندارند!
آب زنيد راه را هين که نگار مي رسد
مژده دهيد باغ را بوي بهار (1) مي رسد

راه دهيد يار را، آن مه ده چهار را
کز رخ نور بخش او نور هزار (2) مي رسد

رونق باغ مي رسد، چشم و چراغ (3) مي رسد
غم به کناره مي رود ، مه به کنار مي رسد

باغ (4) سلام مي کند، سرو (5) قيام مي کند
سبزه پياده مي رود ، غنچه سوار مي رسد

اي "سخن" ِ چموش تو، به که شوي خموش تو
زان که ز گفت و گوي تو گرد و غبار مي رسد
ايدون مباد!

توبه توبه! العفو، العفو!
خاک پاي سردار سازندگي
ف.م.سخن گردن شکسته
شماره حساب اينجانب در بانک ملي ايران شعبه ي توپخانه: 98765432. متشکرم.


fgfd June 24, 2005 05:54 AM

جناب مروی,

مطلب شما مرا یاد بحثهای خردگراها با مذهبیون می اندازد. در انتهای تمام این بحث ها مذهبیون وقتی کم میاورند, میگویند: "اصلاً شما به دین خود ما به دین خود !"

جناب خفیف ! ممکن یک جمله از من نشان بدهید که از شما درخواست کرده باشم که رای ندهید ؟ اتفاقاً اگر زحمت بکشید و مطلب قبلی مرا بخوانید بنده ملا سخن و سایر دوستان نقطه ایش, که قصد (رای) خود فروشی دارند, را تشویق به رای دادن کردم تا مردم آنها را بهتر بشناسند. اصلاً بنای دمکراسی بر آزادی رای است. هرچند که اینجا متاسفانه گزینه زیادی ندارید و آزادیتان در حد استاندارد ملا حسنی (در انتخاب کاشت سیب زمینی و چغندر) است. قصد ما آگاهی بخشیدن به مردم است. همان طور که شما تبلیغ به خودفروشی میکنید ما هم تبلیغ به بازگشت به انسانیت و شرافت میکنیم.

اگر منطقاً از بحث کم آوردید خیلی صریح و سریع خاموش شوید و رایتان را بدهید. اگر از مردم هم خجالت میکشید آخر شب بروید رای بدهید که کسی شما را نبیند. ما که خدایی نکرده چوب توی ماتحت شما نکرده ایم که تحریم کنید. اصلاً کی به شما زور آورد که مطالب افشا گرانه ما را بخوانید ؟ شما که تصمیمتان را مبنی بر "فروش رای" گرفته اید. پس چرا دیگر بحث میکنید ؟ اگر هم بحث میکنید قدمتان بر روی چشم ولی ظرفیت بحث و شکست را هم داشته باشید.

جناب آقای با ادب ! شما خودتان با فحش شروع میکنید و بعد دوباره با همان بهانه قدیمی "واه واه بی ادب با من حرف نزن !" جر میزنید ؟! دیگر خسته شدیم بخدا از این بهانه های تکراری که شما اهل "روزی آباد" از آن استفاده میکنید. دریغ از یک جو منطق, استدلال, یکنواختی (Consistency) و شرافت کلام ! کسی که خود را میفروشد با تمام این خصائل انسانی هم خداحافظی میکند !

آقای متهم کن ! کجا ما آقای/خانم سخن را قهرمان خواندیم ؟! ایشان هر مطلبی نوشت ما هم بر اساس محتوی آن او را ستوده و یا سرزنش کردیم. آن قدر که ما او را سرزنش کردیم او را نستودیم. لطف کرده و مرور کنید ! بخصوص بعد از گندی که ایشان در رابطه با "التماس به شاهرودی" زدند و قبل از آنهم در رابطه با حرام اعلام کردن انتقاد بر دوستان نقطه ای خودشان (مورد صریح تبعیض) ! در واقع ایشان یک شبه (رای) خود را نفروختند. ما قبلاً تذکر دادیم. منتها شما خواب تشریف داشتید.

دوماً, حرف شما مثل این میماند که کسی در دفاع از یک قاتل (دور از جون) در دادگاه اظهار کند که: "چطور ممکن است کسی یک شبه قاتل شود !" خوب اکثر افراد یک شبه قتل میکنند ! مگر نه ؟

حضرت مروی, شما مختار هستید رای خود را بفروشید و یا نگرش دارید زمان رئیس جمهوری بعدی (انتخاب بین قالیباف و احمدی نژاد) بفروشید. بر هر کس که شما را اجبار کند لعنت ! ولی وقتی که بوق گرفتید دستتان و شروع به فروش بلیط برای نمایشتان کردید ما هم نظراتمان را بیان کرده و احتمالاً تبلیغات شما را هم نقد و افشاء میکنیم. در این بازی فقط ما (آزاد اندیشان) و یک عده خود فروش قرار ندارند. یک دسته سومی هم هستند (اکثراً جوان) که به منطق استوار ما و مرام ثانیه ای شما نگاه کرده و با خودشان دو دو تا چهار تا میکنند. مخاطب ما در حقیقت آنها هستند.

در انتها از جانب خامنه ای و اکبر شاه از شما برای رای با ارزشتان ممنونم

با عرض ادب خدا نگهدار

آرمان June 24, 2005 03:10 AM

سخن عزیز من نمی‌فهمم اين چه ادبیات سخیفی است که ما در برخورد با هم پیش‌گرفته‌ایم. چرا حق انتخاب رای دادن یا ندادن را برای همدیگر محترم نمی‌شمریم. شما تا دیروز قهرمان بودی و امروز "سازشکار" و "رای‌فروش". در سوی مقابل هم وضع بهتر از این نیست. این چند روزه کم بد و بیراه به تحریمی‌ها نگفته‌اند. خائن، عقب‌مانده، درجازده، ... ظاهرا تنها چیزی که برای هم محترم نمی‌دانيم حق انتخاب است. اصلا دلیلت مهم نیست، منطقت مهم نیست، فقط باید نتیجه آن چیزی باشد که می‌خواهند وگرنه یا افشاگریت می‌کنند یا فحش و فضیحت است که از در و دیوار می‌بارد. ظاهرا این امر استثنا هم ندارد. پیر و جوان و بی‌سواد و باسواد همه همين می‌کنیم. جناب سخن، چه امروز که شما می‌‌خواهی رای بدهی چه آن روز که نمی‌خواستی، حرفت و سخنت عزیز بود چرا که فکری و اندیشه‌ای در پس آن هست نه چون بسیاری دیگر در دو سو.

مردی... June 24, 2005 01:35 AM

باسلام:
جناب سخن، اگر اشک برچشمان جوانان می بینید، اگر تیغ برصورت دختران زده میشود، اگر تارموئی اجازه بیرون آمدن اززیر روسری را ندارد، اگر مشتی ولگرد چندهزاردانشجورا سرکوب میکند، اگر نشریات از فردای خود بی خبرند، واگر واگر .....نیست مگر اینکه درازی است ملت رای خود را به فروش گذاشته است. علت همه این نابسامانیها فروش رای است ، عجبا که شما میخواهید این بار از ترس همان نابسامانیها با فروش رای خود شادی را برلبان جوانان بازآورید. جناب سخن، رای شما بدون شما هیچ است که بتوانید آن را بفروشید. رای شیء نیست، خانه و ماشین و صندلی نیست. رای شما تصمیم شماست، آینده شما و نسلهای بعد است، رای شما شخصیت شماست، کرامت شماست، اخلاق شماست. شما قبل از اینکه رای خودرابفروشید، باید ازادی خود را فروخته باشید، کمال خود را فروخته باشید، کرامت خودرافروخته باشید. رای خود وسیله ایست برای احقاق حقوق، وقتی آن رافروختید، چگونه ممکن میشود به حقوق انسانها احترام گذاشت و لبها را خندان کرد ود ستهارادردستها گذاشت دلها را به دلها نزدیک گرداند؟ جناب سخن، درهمین لحظات تاریخی است که سرنوشت ملتی رقم زده میشود. آن راسرافراز یا سربه زیر میکند. وقتی ما روسری را قبول نکنیم، دیگر مسئله ای به نام بیرون ماندن چندتارمو وجود نخواهد داشت تا شما مجبور شوید از"ترس" رای خود را به فروش بگذارید. وقتی هاشمی را دربرابر احمدی نژاد انتخاب کردی، باید به تبعات آن که مشروعیت دادن به روسری است گردن بنهید. هاشمی هم ابزار کاری غیراز احمدی نژادها ندارد. شما رای خود را به نظام ولایت مطلقه فقیه فروخته اید. شادباشید.

binam June 24, 2005 12:41 AM

سوال از جناب سخن و سایر سازشکاران:

اگر در انتخابات آینده رژیم فقط قالیباف و احمدی نژاد به دور دوم راه یافتند, شما به که رای میدهید ؟ (دفعه سوم است که این سوال را میکنم)

بر فرض اشتباه احمدی نژاد لولو است و تاریخ را به عقب بر خواهد گرداند. اگر که از "ترس" لولو, رای خود را به قیمت مشروعیت دیکتاتوری خامنه ای میفروشید (در حالیکه گزینه تحریم را هم دارید) لطف کنید برای خوانندگان عنوان کنید که در صورت "ترس" ! حاضر به فروش چه چیز هایی دیگری هستید ؟ قبلاً از ترس زندانی شدن مدیار اعتبار خود را به دشمن خودتان (که 24 ساعته از او بد میگفتید) فروختید. حالا هم رای تان را به رفسنجانی (که دائم از او بدی میگفتید) فروختید. آیا فردا هم رای تان (بهتر است همان طور که خودتان گفتید بگوییم تمام وجودتان) را به اله کرم و ده نمکی و هر کثافت دیگری خواهید فروخت ؟

آیا شما چیز قابل ارزشی هم دارید که قابل فروش نباشد ؟ به عبارت دیگر خوانندگان شما بر روی چه چیز شما میتوانند حساب کنند ؟ آیا تضمینی هست که فردا همین احمدی نژاد (که او را لولو اعلام کرده اید) شما را به بهای ناچیزی نخرد ؟

اینطور که از مرام شما مشخص هست هر چیز شما قیمتی ناچیز دارد ! نیاکان شما (از جمله توده ای ها) زمانی که گفتند درود بر مصدق به این دلیل بود که از شاه تقاضای امتیاز میکردند و اگر شبش فریاد کشیدند مرگ بر مصدق, به خاطر این بود که عوامل شاه آنها را خریدند. همان طور که الان عوامل رفسنجانی, حزب توده و شما را هم خریدند. در تاریخ به مانند شما فراوان بوده اند. شما خود آشکارترین عامل خیانت به آرمان دمکراسی خواهی هستید.

سوال مهم اینست: پس فرق شما به یک فاحشه چیست ؟ فاحشه همان کاری را میکند که همه ما با افتخار میکنیم (عمل جنسی). پس چرا فاحشه این همه بدنام است ؟ مگر نه بخاطر اینکه فاحشه جسم خودش را بخاطر "ترس" از فقر میفروشد و ما با "اراده" از جسم خود استفاده میکنیم ؟

خیلی خوشحالم که شما لااقل اعتراف میکنید که رای تان (و خودتان) را فروختید ولی دوستانتان از اعتراف به این "فروختن" شرم دارند. البته فروش رای, اعتبار, شرافت و سایر چیزاهای ارزشمند واقعاً هم شرم دارد. شاید میبایست به دوستان عزیز "روزی نویس" شما هم تا حدودی حق داد که مثل شما بی محابا از "فاحشگی" حمایت نمیکنند.

هر چند که شخصاً به "نسبیت" هرچیزی از جمله اخلاق معتقدم ولی اولاً که حد قابل قبول شما از حد قابل قبول متوسط افراد شریف پایین تر است (شما را پست نظر مینامیم) و دوماً اینکه حد شما را خیلی سریع میتوان خرید. مثلاً دوستتان بهنود در مصاحبه با میبیدی گفت که: "انتخاب بین بد و بدتر حدی دارد و ما اگر معین نبود شرکت نمیکردیم !" و ایشان "حد" شان را روز بعد مثل شما فروختند ! و چه ارزان هم فروختند. به دلیل همین "فروختن" ارزشهاست که مذاهب اخلاق را مطلق اعلام کردند. به خاطر بی ظرفیتی و بهای ناچیز افراد دون مایه.

از شما چه پنهان من هم معتقدم "هر چیزی قیمتی دارد". ما آزاد ادیشان هم قیمتی داریم. گنجی هم قیمتی دارد. شیرین عبادی هم قیمتی دارد. آن 4000 هزار اعدامی سال 67 هم قیمتی داشتند (جانشان). بله ! همه بحث بر سر این قیمت است. اما شما خود را به چه قیمتی فروختید ؟

سوال آخر:

بعد از این مضحکه و نمایش انتخابات که به فروش شما منتهی شد, قصد دارید در مورد چه موضوعی بنویسید ؟ خواهش من آنست که در مورد هر چیزی که مینویسید در زیرش قیمت خود را هم اعلام کنید. در ضمن تاریخ اعتبار نظر و کالای خود را هم اعلام کنید.

مثلاً: "سخن: به نظر من احمدی نژاد لولو است" قیمت سخن: "مرا نترسانید !" اعتبار: "تا زمانی که مصباح با او رقابت نمکیند"

با تشکر از درج این نظر

آرمان June 24, 2005 12:03 AM

دوست ارجمند! فاجعه زماني شروع شد که رفيق ولاديمير ايليچ لنين در هنگامه جنگ اول جهاني «کشف» کرد که امپرياليسم آخرين مرحله ي سرمايه داريست و سپس تئوريزه کرد :ميتوان انقلاب سوسياليستي را در ضعيف ترين حلقه ي اميرياليسم يعني روسيه متحقق کرد . وهر مارکسيستي که با انتقاد به اين سياست و استناد به پيش شرط هاي ارائه شده توسط مارکس تلاش کرد لنين را از اين کار تحريک آميز و افراطي بازدارد با مارک «خائن » يا اپور تونيست طرد ميشد. مارکسيست هاي متعلق به دموکراسي اروياي هرگز تسليم لنين و سپس استالين نشدند ولي ديکتاتوريهاي آسيائي و آفريقائي از تز من در آوردي لنين عليه امپرياليسم پشتيباني و دنباله روي کردند. در اينجا فرصت نيست به عظمت طلبي چپهاي روسيه بپردازيم ولي اگر لنين به دکترين مارکس عنايت مي داشت و از انقلاب اکتبر بجاي سوسياليزه کردن اراده گرايانه به دموکراتيزه کردن روسيه توجه ميکرد و تلاش مينمود که روسيه را به سطح بالاتري از رشد وترقي ارتقا دهد تا بعد از تکامل سرمايه داري زمينه براي انتقال به سوسياليزم فراهم باشد شايد به مسيري ديگر ميرفت با تنش کمتري ! شايد آزاديخواهان کشورهائي مثل ايران هم دنبال شعارهاي سوسياليستي نمي رفتند و فکر و ذکرشان ترقي و بسط جامعه از ماقبل سرمايه داري به جامعه اي مدرن و آزاد از نفوذ امپرياليسم ميگرديد. آري چپ ايران بدون توجه به تعليمات مارکس همان راهي را رفت که لنين واستالين رفتندو به جاي همکاري با تمام نيروهاي ملي راست ومياني ومذهبي در جهت آزادي از استعمار و استبداد وبراي ترقي ايران و محوعقب ماندگيها به شعارهاي ناممکن چپ روانه پر داخت و هميشه فکر ميکرد پيشرو و بهترين سياستگزار است. از وقايع قبل و بعداز ۲۸ مرداد هم نياموختند.

مهلوجي June 23, 2005 11:54 PM

ممنونم. دلگرمی ای که میدهید به کسانی که در گرماگرم اواع خراب ایران تنشان می لرزد که از پس فردا ممکن است جرات نکنند حتی دست همسرانشان را در خیابان بگیرند به دنیایی می ارزد

یوگینی June 23, 2005 10:30 PM

آقاي سخن عزيز ! مرسي براي نوشته ي زيبايتان ! اين بزرگواري و شرافت ستودني شما ما را به آينده اميدوار
مي کند !تاريخ ايران زمين از اين فرازو نشيب ها بسيار ديده است اما مهم اينکه ما بتوانيم مثل گذشتگانمان با صبر و تحمل اين سختيها را براي نجات خاک وطن پشت سر بگذاريم. پيروز و سلامت باشيد .

Haleh June 23, 2005 09:54 PM

سلام.ببخشید ولی می خوام این جا کمی با همه حرف بزنم.من ۳۴ سال دارم،و هر چند اشتباه،هنوز فکر می کنم جوانم.
دوستان عزیز،من در دوران بچگی روزی در کوچه فوتبال بازی می کردم،و از یک پاترول گشت کشیده خوردم که چرا با آستین کوتاه فوتبال بازی می کنم.
زمان کودکی من نه اینترنت بود و نه ماهواره،فقط اختناق بود و بدبختی
من از هاشمی متنفرم
ولی راحت است که در امریکا بودن و دم از تحریم انتخابات زدن،در کشوری که ۵۰٪ مردمش روستایی و کم سوادند و عاشق استعمار اعراب حاکم
ولی ما می خواهیم زندگی کنیم،هم وطنان خارج نشین،اجازه هست؟
من ۱۸ تا ۲۳ تیر در تظاهرات بودم،و خرداد سال بعد
و دیدم که مردم ایران نه تنها اهل انقلاب نیستند،بلکه با ما هم نیستند
من به دانشجویانمان مفتخرم،آن ها اسطوره اند
ولی سایرین چه؟
ما راهی جز رای به هاشمی نداریم
چون نمی خواهیم بمیریم
اگر دوستان خارج نشین می خواهند بیایند ایران و آن وقت شعار دهند
اگر این بوزینه رییس جمهور شود،دیگر نمی توان نفس کشید،
و امریکا تا نخواهد به ما ایران حمله نمی کند،واگرحتی اگر گنجی رییس جمهور شود،اگر بخواهد حمله می کند
دل هیچ کس به حال ما نسوخته
کاش ما آگاه تر بودیم،
من مجبورم،
برای زندگی به نکبتی به نام هاشمی رای می دهم،به امید فردا
ای کاش شما هم وطن،فردا نگویید افسوس!

Ali June 23, 2005 09:37 PM

کشتی امید
چه می گویید با دریا
چه می خواهید از طوفان

شما ساحل نشینان
از برای این تن فرسوده
این کشتی
هزاران موج می خواهید ؟
برای بادبان پاره ی کشتی
ز ابر خیره
طوفان ها طلب دارید ؟
گمان بردید این امواج کشتی را
به آسانی به ساحل هدیه خواهد داد !
و یا این باد
این طوفان
تبر بر پیکر کشتی نخواهد زد!
بدانید این خروشان موجها
رقصان و پاکوبان
به فردا روز از این کشتی امیدتان جز مشتی از الوار
چیز دیگری با خود
نخواهد سویتان آورد
دمی خود را به جای ساکنان کشتی فرسوده بگذارید
همانانی که با دستان خالی
بی رمق
با مرگ می جنگند
همانانی که در فردای طوفان های بی تاثیرتان
مایوس می گردند
همانانی که با هر آرزوی موجتان
آهسته می میرند
برای خاطر آنان
از این فریاد ها
بیهوده گفتن ها
گزاف اندرزها
بی منطقی ها
دست بردارید

و اما دوستان
یاران
شما کشتی نشینان
تلخکامان
وارثان کشتی بشکسته از جهل نیکان
کنون باید که ننشینید
کنون باید نفس را با امیدی پاک پر سازید
برای جان به در بردن سلامت از دل این آب
ز قانون نگون آبی امواج
پلی تا عافیت سازید
به یاد خویش بسپارید
قانون شن بفشرده در ساحل
درون آبی دریای پر آشوب صادق نیست
برای دیدن رویای خود این بار
پاروهای چوبین را
به جنگ موجهای تشنه اندازید


سیامک ارزانپور
June 23, 2005

siamak June 23, 2005 09:28 PM

پس چه از شرافت میماند اگر قرار باشد همه چیزمان را از ترس بفروشیم. آیا ناموس خود را نیز خواهی فروخت؟ دوران رفسنجانی را دیده ایم که بی صدا میکشد طوری که 8 سال بعد صداش در می آید. احمدی نژاد سگش بر هاشمی شرف دارد چرا که ریاکار نیست. چه شده است که ما تمام عادات پسندیده را به فراموشی سپرده ایم و این چنین با یک هوی نظام همه وحشت کرده اند. امکان بازگشت آن دوران نیست و نظام هم این را خوب میداند. نظام قدرت مردم را میداند ولی شما قدرت خود را نمیدانید. برنامه نظام از اول رفسنجانی بود و خواهید دید که ایشان تمام مشکلات داخلی و خارجی نظام را حل خواهد کرد. دلم برای زندانیان میسوزد که صدایشان به جایی نمی رسد و شما دارید قصاب پیشین را با التماس بر مسند قدرت مینشانید. خفت از این بالاتر چیست. نظام را دست کم گرفته اید. اسانترین پیروزی آن است که رقیب فکر کند شما را شکست داده است این اصل اول سیاست است.
اینها همه بازی روباه پیر است و افسوس که شما و برخی دیگر فریب این روباه پیر را خوردید.

بابک June 23, 2005 07:48 PM

Ma irani ha hafezeye kamy darym, va banabarin kasani ke alan tarafdare hashemi hastand, yadeshan rafteh ke hashemi che jenayatkary boodeh ast.
mikonos ra be yad nadarand, koshtare 67 ra be yad nadarand, foroohar ha ra be yad nadarand.
HASHEMI VA AHMADI NEJAD 2 ROOUYE YEK SEKKEY HASTAND VA HICH BA HAM FARGHY NEMIKONAN.
dOROOD BAR SHOMA KE BA GHALAMET INHA RA BE YADE MARDOME KAM HAFEZEH MIAVARY.

Ali June 23, 2005 05:15 PM

Sokhashenase aziz,
Man ham raye khod ra be hes va lamse hamin tars forokhtam: hata dar kharej ham mishavad in tars va eltemase an ra ehesas kard.

Hala az Shoma yek khahesh daram (zabane avale man Farsi nist vagarna khod in kar ra mikardam.) Lotfan pasokhi be ja be aghaye Ali Rezvani va matne "dar hasrate zareii ensaniyat...) ( Gooya)bedahid. Be nazaram miresad ke shoma mitavanid be darde oo pasokh dahid va in darde moshtarak ra bayan konid.

Hagh ba oo ast, avalin azadi, azadi az faghr va zendegiye sakht az bahre pareii nana mibashad, azadi az gharatgaran. Va eslahtalaban va kheyli az nazarpardazan be in khaste tavajohi nakardeand. (Aya edalate ejtemaii
digar barayeshan hata yek shoar nist?)

Darde aghaye Rezvani vaghean yek faryade mardoomi ast! Tanha natijeye ishan be nazare man eshtebah ast, chon aghaye Ahmadnejad ham faghat mohreii ast vabaste va goosh befarmane mafiyaye gharat va ghodrat, bakhshe jang talab va sonatiye an!

ba tashakor az neveshtehaye shoma,
D.

Darya June 23, 2005 04:54 PM

man ham bavar nemikonam
nasrin

June 23, 2005 04:46 PM

باورم نمی‌شود که به این سادگی تسلیم شده باشی! من اما نمی‌فروشم! نه به قاتل نه به فاسد. اما هر کسی توانی دارد و فکری.

satgean June 23, 2005 03:59 PM