June 26, 2005

موج، تازه راه افتاده است؛ بايد منتظر رسيدن آن به ساحل بمانيم

برای خواندن اين مقاله در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan June 26, 2005 09:47 PM
نظرات

آقای سخن ! چون فرموده اید :"روي سخنم اينجا با سازمان هايي مانند اتحاد جمهوري خواهان است که متاسفانه کمترين اثري در روند سياست کشور ندارند" اصلا اهمیت ندارد که چقدر این سخن بی مایه است یا دقیق و کاری هم ندایم که تحریم انتخابات توسط اتحاد جمهوریخواهان درست بود یا نه ! . بلکه خواستم یادوری کنم که:اولا شرم آوربود که یهنود و درخشان ونبوی و تمام دنباله روان مردم سالاری دینی به دروغ در «روز» نوشتند که بعداز اتحاد جمهوری خواهان حزب دموکراتیک بابک امیر خسروی هم از معین حمایت کرد ! یعنی دروغ زنی !چنین چیزی نبود.برای شما هم نوشتم آقای سخن!!!
ثانیااز قبل از مرحله ی اول معلوم بود که رهبری و دار ودسته اش در حال کارند و شما طرفداران اصلاح طلبان حکومتی در خارج رقیب را دست کم گرفته بودید و به فعالیتی «کور» و کلیشه ای مشغول بودید. از 2 خرداد تا امروز از نهادهای انتصابی حرف زدیدو بیت رهبری ولی اصلا تمام این ها را فراموش کردید.در آنروزهائی که گنجی با معین و «روز» مصاحبه داشت
برایت نوشتم رهبری همه را سر کار گذاشته « سید علی عجب مغزی داری !!!» . بهنود که اصلا کامنت مرا حذف کرد. شما فقط هوچی گری می کنید .بهتر است سنجیده تر عمل کنید.

July 3, 2005 03:48 PM

جناب سخن رای فروش,

شما متاسفانه هنوز از مرحله خیلی پرت هستید. شاید هم خودتان را به پرتی میزنید ! دلیل رای مردم به احمدی نژاد نه به خاطر گرایش مذهبی مردم بود (که دقیقاً بر عکسش, گرایش مردم به سکورلاریزم در حال رشد بی وقفه است و مردم خسته از تحجر مدل سال 60 هستند. گواهش هم وضعیت جاری جامعه است) و نه خیلی بخاطر شخصیت تا حدودی صادقانه احمدی نژاد بود. دلیل اصلی رای مردم **انتقام** از عملکرد شرم آور خاتمی و موج سواران بود. علتش **نفرت** از افرادی مثل شما بود که یکروز رای به مخالفت از رفسنجانی میدهید و روز بعدش به حمایتش بر میخیزید.

مطئمن باشید که هیچکس غیر از گروه فشار و *اقلیت* متحجر از احمدی نژاد خوشش نمیاید. مردم ایران دریافته اند که رایشان در نظام دیکتاتوری هیچ کاربرد و اثری ندارد الی 2 چیز:

1- مشروعیت نظام
2- انتقام از یک گروه

(معمولاً قلم دوم چنان قوی است که اولی را نایده میگیرند)

در حقیقت بعد از سرکارآمدن شورای نگهبان و نظارت استصوابی مردم فهمیدند که *رایشان به شخصی که دوستش دارند* نیست و بلکه *رایشان بر علیه شخصی است که از او نفرت دارند*

پس بر خلاف تحلیل اشتباه شما اگر حزبی خواهان کسب رای اکثریت است احتیاج ندارد که "به روستاها, کوه ها و غار ها نماینده بفرستد تا ببیند که روستاییان و دهاتیان چه میخواهند !!" (کما اینکه همه ما میدانیم آن بنده خداها نان میخواهند نه آزادی - تحجر و تجدد تاثیر زیادی در کوهها ندارد ! در دهات آسانسور نیست که مردانه و زنانه شود !). با توجه به طرزفکر اکثریت عامه مردم, برای پرهیز از شکست مفتضحانه در انتصابات ایران, یک شخص و یا گروه باید از گذشته عبرت بگیرد و موارد زیر را در دستور کار خود لحاظ کند تا *مورد تنفر* واقع نگردد:

1- به *تاریخ مصرف* شعار خود توجه کند.
2- مثل آفتاب پرست به یکباره از "درود به مصدق" به "مرگ بر مصدق" رنگ عوض نکند.
3- رای و شرافتش را به بهای ناچیز به فاشیسم نفروشد (بر خلاف ف م سخن که فروخت).
4- دروغ کمتر بگوید (مثلاً روزنامه "روز" ارگان بهنود و نبوی در عرض یک ساعت بعد از انتخاب احمدی نژاد خبر از "موج مهاجرت به خارج" داد ! که ارائه این آمار به این سرعت و از سوی افراد غیر مسئول مانند دروغی به بزرگی کوه دماوند است !)
5- به آنچه میگوید (خوب یا بد) احترام بگذارد و سریعاً بر خلافش عمل نکند. (مثلاً صبحش نگوید: "حکم حکومتی را قبول ندارد" و ظهرش قبول کند و بگوید: "حکم حکومتی نبود !". بعد از ظهرش نگوید: "من رای به هاشمی نمیدهم چونکه مردم فکر میکنند من مثل او هستم" و شبش رای بدهد !!)
6- با چغندر قند تفاوت داشته باشد (تدارکاتچی نباشد).
7- از همه مهمتر: منفعت نظام را بر حقوق مردم ترجیح ندهد.
8- اقلیت روشنفکر و تحریم کننده انتخابات را نا مشروع و بی اهمیت اعلام نکند.
9- شکست خود را شرافتمندانه بپذیرد و تقصیر آنرا بر گردن اقلیت روشنفکر و تحریم کننده نیاندازد (که تا دیروز بی اهمیت و نامشروع بود !).
10- از اوهام پراکنی و ترساندن مردم از لولوی ساختگی بپرهیزد.
11- از مظلومیت قربانیان سیاسی سوء استفاده نکند (از یک طرف پیراهن زرافشان را پیراهن عثمان کند و از طرف دیگر بی توجه به درخواست او رای به زندان بانش دهد !)
12- انتقاد را بر دوستان همفکرش حرام اعلام نکند (از اصول اولیه آزادی بیان).
و ....

عدم توجه به دلایل فوق باعث شد که گروه جنابعالی (مدعیان اصلاح طلبی رژیم از درون - بهنود و نبوی) مورد نفرت 17 میلیون قرار گیرد.

حالا توصیه میکنم, شما بجای تبلیغ برای مذهب و خرافات و تجویز نسخه های ثانیه ای, اندکی به خود و عمکلرد نابخرانه خود بیاندیشید و از مردم بابت توهین به آنها و فری دادنشان عذر بخواهید تا اندکی شرافت کلام خود را که از دست رفت باز یابید.

توصیه دوم من هم اینست که دفعه بعد با طناب افراد معلوم الحالی مثل بهنود و نبوی درون چاه نروید. این افراد به علت آنکه هویتشان شناخته شده است و در ج.ا. پرونده دارند و همچنین به علت منافع خود در داخل ایران (از جمله احتیاج به ویزا تا بتوانند اقوامشان را ببینند و عدم ایجاد خطر برای برای فزرندانشان در آمریکا) مجبور به قربانی کردن حقایق میشوند. شما که این محدودیات را ندارید. البته دوستم گفت که امکان دارد که این اشخاص شما را به افشای هویت تهدید کرده اند تا قلمتان را به نفع خودشان بخرند. در این صورت توصیه میکنم تکلیف خود را هر چه زودتر با ایشان مشخص کنید و از پرداخت رشوه بپرهیزید چرا که تا آخر عمر شما را مجبور به اطاعت از خود میکنند که شایسته یک انسان شریف نیست. مرگ یک بار شیون یکبار.

در خاتمه خواستم گوشزد کنم که در مرحله دوم انتصابات 51 درصد مردم تحریم کردند (یعنی 49 درصد مشروعیت) که از همه چیز مهمتر است و خود یک پیروزی نسبی برای اقلیت آزاده اندیش است. این درصد نامشروعیت, عمر دیکتاتوری را مشخص میکند.

با تشکر

آرمان June 27, 2005 10:59 PM

با درود...
مطلب طنزی درمورد شباهت بوش با احمدی نژاد، در وبلاگم نوشته ام، خوشحال خواهم شد با نظرات شما در مورد این مطلب آشنا شوم!
پیروز و پایدار باشید!

پیام June 27, 2005 10:06 PM

کاملا با شما موافقم و سعی کردم با زبان الکنم بگویم. نویسندگان و اندیشمندان ما حالا باید بنویسند و بنویسند و بنویسند و دیگران هم در راه اطلاع رسانی و رشد لایه های محروم تر بکوشند. همه می خواهند کارهای «بزرگ» کنند، در حالی که فرزندان سرایدارها و خدمتکارها و... که دم دستشان هستند و تشنه رشد را نادیده می گیرند. ما یا می خواهیم خورشید باشیم یا هیچ ... حاضر نیستیم چراغ قوه های کوچکی باشیم، اطرافمان را روشن کنیم و با هم خورشیدی بسازیم

یوگینی June 27, 2005 09:53 PM

محمد گرامي شنيديد كه مي گن جوجه رو آخر پاييز مي شمارند.

اگر احمدي نژاد را نمي شناسيد كمي صبر كنيد بعد خواهيد ديد كه او و اطرافيانش چه كساني هستند.

مگر اين لباس شخصي ها در مدت اين ۲٦ سال چه خدمتي به مردم كردند كه الان بكنند.

احمدي نژاد با آمدن به شهرداري اولين كاري كه كرد اين بود كه عده اي را از كار بركنار كرده و اطرافيان خودش را به آنجا آورد زيرا آنها خودي نبودند.

روزنامه همشهري را تبديل به روزنامه كيهان ديگري كرد. كيهان و همشهري از بودجه دولت تغذيه مي شوند ولي در خدمت همين خودي ها قرار دارند.

فساد مالي تمام سپاه را با اسكله هاي غير قانوني براي ورود كالاي قاچاق گرفته است و بنياد ها پول بادآورده بيت المال آنگونه كه خودشان صلاح ميدانند خرج مي كنند. اينها (يعني سپاه و بنيادها) تماما در دست اطرافيان احمدي نژاد است.

بذل و بخشش ميلياردي به گروههاي تروريستي در لبنان نيز از طريق همين آقايان از بودجه مملكت صورت مي گيرد. حالا چون كنترل صنعت نفت را تا به امروز در دست نداشتند با شعارهاي مردمي وارد مي شوند تا آنجا را هم غصب كنند.

اگر كسي در كنار سفره پلاستيكي نشسته و با يك لقمه نان و پنير براي تبليغات عكس ميگيرد، بدان كه خوب مي داند چطور مردم را فيلم كند.

لابد اولين كاري كه احمدي نژاد مي كند بالاخره بخاط تشكر و خوش خدمتي براي آقا (خامنه اي) آن هواپيماي مجللي كه سالهاست دنبالش هستند و تابحال براي آن ميليونها دلار به اين آن رشوه دادند، ميخرد. ميگي نه صبر كن خواهي ديد.


حميد June 27, 2005 06:11 PM

منهم متن مصاحبه مطبوعاتی احمدی نژاد را پس از پيروزی خواندم. منهم از آن کسانی بودم که سخت از اين اشخاص می ترسيدم چون شنيده بودم اصول گرايند، به آزادی عقيده ندارند، از دموکراسی خوششان نمی آيد، وبلاگ ها را می بندند و غيره و غيره. ولی راستش اين مصاحبه مطبوعاتی تفاوت زيادی با حرفهايی که جبهه اصلاح طلب می گويند نداشت. همه اش در مورد آشتی ملی بود، همه اش در مورد توانايی مملکت بود، هميشه در مورد عدالت بود. البته از نوعی که همه مردم را شامل می شود و نه فقط خودی ها را. راستش آن فاشيست آدم خواری که مطبوعات اصلاح طلب و وبلاگ نويسان روشنفکر از احمدی نژاد ساخته بودند را در ايشان نديدم. آيا همه اش فيلم بود؟ آيا آکتور خوبی است؟ با آن قيافه صناری به نظر نمی آيد که آکتور باشد. با همه تبليغات منفی ای که در موردش کردند چطور ۱۷ ميليون به وی رأی دادند؟ آيا این جماعت از هم ميهنان ما نيستند؟ چطور شد که تبليغات منفی در مورد احمدی نژاد بر روی اينها تأثيری نگذاشت وباز هم به او رأی دادند؟ اين يکی که قول پنجاه چوق رشوه ماهيانه را نداده بود. فکر کنم اگر قرار است موجی به جريان بيافتد حداقل ۱۷ ميليون بر آن سوار خواهند بود.

Mohamad June 27, 2005 07:40 AM

شايد اشتباه ما و اتحاد جمهوري خواهان در اين باشد كه خيلي رو اينترنت و چهار تا بحث روشنفكري حساب مي كنيم.

فعاليتهايي كه بگوش همان عده محدود در خارج از كشور و عده معدودي در داخل كشور ميرسد.

بايد كارهاي پايه اي انجام داد و با طبقه محروم جامعه تماس برقرار كرد. ولي چطوري و با كدام امكانات؟

حميد June 27, 2005 12:58 AM

به گمان من براي اينكه گروههاي سياسي و احزاب بتوانند كاري كارستان بكنند بايد يك مقدار تغييراتي را در ظاهر و باطن خود ايجاد نمايند. مثلا اين چهار گروهي كه باهم اطلاعيه ميدهند، دو گروه فداييان، حزب دمكرات كردستان ايران و كومله جاي زيادي براي افزايش تعداد و گسترش تشكل هوادارانشان دارند. اول ازهمه بنظر من فداييان بايد نام ديگري كه متناسب يك حزب دمكراتيك باشد براي خود انتخاب نمايند. بعدا بايد مسئله دين و ماترياليسم تاريخي را امري خصوصي براي هواداران و حتي كادرها دانسته و فقط بر عدم تداخل دين و سياست تاكيد نمايند. بنظر من دمكراسي، حداقل در شرايط كنوني جهاني، بدون سيستم اقتصاد آزاد امكان پذير نيست. توزيع عادلانه ثروتها را هم در چنين سيستمي ميتوان داشت همانگونه كه در سوئد و نروژ و ايسلند دارند. اصلا براي من پذيرفتني نيست كه حزبي بر اساس بي اعتقادي به خدا شكل گيرد كه اين يعني در مقابل يك نيروي عظيم از مردم كوچه و بازار قرار گرفتن. اساسنامه و مرامنامه جديد هر حزبي، بنظر من، بايد براساس نحوه مديريت اقتصاد كشور و توزيع عادلانه ثروتهاي كشور بين مردم آن كشور و مسئله حفاظت محيط زيست باشد. دادن اعلاميه هاي مشترك از طرف اين چهار گروه را بايد به فال نيك گرفت و اينها بايستي آنقدر ديدگاههايشان به هم نزديك شود كه يك جبهه جمهوري خواهي از درون آن زاييده شود.
اينكه چرا عقيده دارم فداييان بايستي نامشان را عوض نمايند بخاطر اين است كه اول از همه ديگر ايدئولوژي مرگ پرستي و فدا كردن خود حتي براي مردم پذيرفتني نيست. امروز همه جريانات بايستي به زندگي ارزش بالا بدهند و نه به مرگ. دوم اينكه نام فداييان جدا از ايجاد تصوير يك چريك شهري، ايدئولوژي ماركسيسم -لنينيسم را تداعي ميكند كه براي عده زيادي كه ميتوانند پايگاه بالقوه اين جريان باشند بخاطر مسئله نفي وجود خدا ايجاد دافعه مينمايد. همانگونه كه اشاره شد، يك جريان سوسيال دمكرات و لاييك ميبايستي اكيدا مذهب را امري خصوصي تلقي نموده و از ورود به آن محدوده خودداري نمايد. يك حزب سوسيال دمكرات بايد بتواند كمونيست و مسلمان و مسيحي و زرتشتي و كليمي و ديگر اديان را زير يك سقف گرد آورده و سازماندهي نمايد.

آسيدقلي خان June 26, 2005 11:23 PM

آقای هاشمی سخن دکانتان را ببندید

fari June 26, 2005 10:12 PM