July 07, 2009

کشکول خبری هفته (۸۸) از آکسيون بيلاخ و کنف کردن حکومت تا آگهی مناقصه وزارت کشور

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

sokhan July 7, 2009 10:17 AM
نظرات

بسیار عالی بود. خاک بر سر افرادی که فکر میکنند امثال شارلاتانهایی مثل سازگارا و موسوی می توانند ناجی ایران و اهدا کننده آزادی به ایران و ایرانی باشند.

اردی خان July 14, 2009 12:02 PM

فکر نمی کنید لازم است بس کنید به نظر بدجوری مسموم شده اید! بزارید مردم خودشون گوش بدن تصمیم بگیرند فعلا که مردم با حرفهای آقای سازگارا خوب هم ارتباط برقرار گردن. دیروز تو تهران همه دستا بالا بود تظاهرات یک جا جمع نبود و همه شعارها یا حسین میر حسین بود. لطفا اگر از دستتان کمکی بر می آید کاری دیگری بکنید. بس کنید لطفا اسم شما و این جملات تیتر شده از ف.م را دو دفعه است که در گویا میبینم و واقعا تاسف می خورم که چرا این سایت به شما فرصت نوشتن میدهد. بس کنید ترا به خدا.

July 10, 2009 08:32 PM

آخرتیم هست! چه بخوای یا نه . اونجا با واقعیت مواجهی! جای سفسطه نیست
مسؤل زبان خویشی . بیشک

July 10, 2009 01:40 AM

یک سوال از ف م سخن: تو با این داریوش سجادی نسبتی نداری؟
یا اینکه خدای نا کرده خود این یارو سجادی مشنگی؟
موجودات ترسوی بی وجودی مثل شما در این مملکت پیش از اسلام هم زیاد بودند و امروز هم که اکثریت را تشکیل میدهند؟
موجوداتی که هیچ مرام و منش و اندیشه ای ندارند جز اینکه همه را نفی کنند و فقط ستایشگر قدرت باشند

پدر خود من که سالهاست هیچ رابطه ای باهاش یکی از همین موجودات ترسوی کوته فکر تنگ نظر بی وجوده

ننگ بر شما که ضد انسانیت و آزادی هستید
شما همه از جنس عدمید و بزودی راهی عدم خواهید شد

ضد ولایت فیقه July 9, 2009 02:27 PM

بزرگش ندانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد

July 9, 2009 12:50 PM

مطالب این هفته کشکول در حالی که زیادتر از مطالب کشکولهای قبلی بود اما به نظر من کیفیت گذشته را نداشت و گویا آنرا بیشتر از یک نفر نگارش کرده است. یا اینکه جناب سخن این دفعه سر ذوق نبوده و از سر رفع تکلیف یا عصبانیت بیش از حد از دست آقای سازگارا همین طوری صفحه سیاه کرده اند. از اینها گذشته جناب سخن، اگر ابعاد فاجعه یا بهتر بگویم خیانت بزرگ یا کودتای مخملی که در حق ملت ایران روا داشته اند را در نظر بگیریم آنوقت درمی یابیم که مطالب آقای سازگارا نیز به جای خود کاملاً ضروری است. موفق باشید

Ghasem July 8, 2009 11:58 AM

ببين جوجه بازجو, خوب حواست جمع كن. با اين اراجيف و خزعولاتت نميتوني به كسي كه در ايران به خامنه اي نامه مينيويسه, بخاطرش به زندان ولايت ميفته, 100 روز اعتصاب غذا ميكنه, 25 كيلو هم كم ميكنه و از معدود كسانيه كه تو اين رژيم حتي يك كلمه هم اعتراف نميكنه به اين راحتي لجن پراكني كني. نميفهمي, مردم چشم و گوش دارن, حرفاي اين يارو دو ميشنون و ميسنجن. خيليم خوب ميدونن كه صلاحشون چيه و چجوري مبارزه كنن.. ببينم اون چاله ميدوني حرف ميزنه يا تو اي كه هر چرندي از ذهن بيمارت ميگذره مينويسي؟ فقط بلدي عين كيهان دهنت كج كني و با هركسي و هر چيزي شوخي كني.
يادت باشه سر بازجوي بزرگ, حسين شريعتمداري خيلي زودتد از تو اين كثافت كاريو عليه اين بابا براه انداخته و به جايي هم نرسيده. پس بيخود خودت رو خسته نكن و همون تيكه هاي بيمزتو بنداز..

ناشناس July 8, 2009 01:07 AM

سلام،
مدت هاست که خواننده مطالب تان هستم. از خواندن آن ها لذت می برم و از داشتن هم وطنی آگاه و مسلط به کلام، مانند شما، احساس غرور به من دست می دهد و به آینده این مرز پرگهر امیدوار. از غیبت چند ماهه تان به شدت نگران و از بازگشت تان خوش حال (اصلن هم نیازی نمی دیدم که توضیح بدهید چرا بی خبر رفتید و ما رو در نگرانی گذاشتین و چه شد که برگشتید، چرا که نفس برگشتن و نوشتن تان برای من از همه چیز مهم تر بود.) قبل از انتخابات منتظر بودم تا نوشته های تان، همان طور که خودتان گفته بودید، زود به زودتر روی سایت گذاشته شود و بهانه ای برای این که تا زمانی که نوشته جدید می گذارید، نوشته های قبلی تان را چندین و چند بار مرور کنم. نشاط شما به من هم سرایت می کرد و من هم سر شوق و ذوق می آمدم، هر چند که از طرفی دیگر تاریخ ما نشان داده که متاسفانه حق با عزیز سفر کرده مان است، که می گفت : کسی راز مرا داند که از رو به آن رویم بگرداند. ولی باز هم به این امید دل خوش بودم که : شاید که خطا زدیده ماست بیا، یک بار دگر نیز بگردانیم اش. وقتی از پرویز ثابتی نوشتید و تعجب از این که وی را هم جزو بزرگان این مملکت به حساب آورده اند، برای دردها و رنج هایی که کشیده اید و می کشید، غصه خوردم و گریستم (بر مردگان خویش نظر می بندیم، با طرح خنده ای/ و نوبت خویش را انتظار می کشیم بی هیچ خنده ای-شاملو) و بسیاری دیگر که در این مقال نمی گنجد. بعد از نمایش انتخابات-انتصابات و جریاناتی که به دنبال آن پیش آمد، که به راستی دل همه را به درد آورد و همه در بهت و شوک و حیرت بودیم، مطالب شما طبق معمول مرهمی بود بر ریش دل و باز هم دلداری به خود که تا آزاد مردان و آزاد اندیشانی این چنین در این مرز و بوم اند و خامه خود را نه بر اساس نرخ نان روز، که بر اساس عقیده و ایمان به ارزش و کرامت انسانی به کار می برند، چه جای یاس و ناامیدی. اما در این دو گفتار اخیرتان مساله ای به نکته ای برخوردم که به نظرم آمد بهتراست با خودتان مطرح کرده تا از اشتباه و کج فهمی بدر آیم. یادم می آید صحبت دوستی را که معمار باسواد و خوش فکری است و خاطره ای را تعریف می کرد که :" بله، سال ها پیش که در دانشکده فوق لیسانس معماری درس می خواندم، یکی از هم کلاس های ما که اتفاقن وضعیت درسی و سواد خوبی هم نداشت، جلسه های آشنایی با طراحی و معماری برای علاقه مندان غیر معمار گذاشته بود و یک سری چرندیات و مبتدیات معماری و طراحی تحویل خلق الله می داد. ما هم دردانشکده دست می انداختیم اش و به سخره می گرفتیم اش که این اباطیل چیست که در جلسات برای این بنده های خدا بیان می کنی.... و این ماجرا چندینی ادامه داشت و بعد از اتمام دانشکده، هر یک به کاری مشغول، تا این که در مجلسی سخنی رفت از یک استاد معماری که فرد بسیار آگاهی است و طراحی فلان مجموعه و بهمان مجتمع از شاهکارهای وی است و مریدان بسیاری دارد و غیره و غیره. به ناگاه یادم آمد که این استاد مسلم معماری(!) همان هم کلاسی کم سواد خودم است که با عوام فریبی و کلاشی و سخن پردازی به چنین اعتباری رسیده. اما من و افرادی مثل من که خود را بسیار باسوادتر و آگاه تر از وی می دانستیم، در کناره گود و به نوعی مطرودیم و هنوز هم معتقد به این که نام برده، از معماری به اندازه اوس حسن بنا هم سررشته ندارد و کارهایش از نظر تکنیکی و فنی و تخصصی هزاران ایراد و اشکال اساسی دارد." این دوست معمارمن در ادامه حکایت خودش عنوان کرد، "می دانی مشکل امثال من چیست؟ مشکل این جاست که من و افرادی مثل من، به جای این که تنها غر بزنیم و فقط ایرادات طرف مقابل را (که کاملن به حق بود) بگیریم، نرفتیم خودمان آن کار را آن طور که فکر می کردیم درست تر و بهتراست، انجام دهیم، و میدان را برای گردوخاک کردن اون خالی گذاشتیم و ....". و حالا جناب ف.م سخن، من نگرانم که در آینده دور یا نزدیک ما و شما هر دو به این عذاب وجدا دچار شویم. عذاب وجدان از این که کاش به جای اون که به قول مولانا همانند کمپیره زنان در مورد دیگران غر بزنیم و نفرین کنیم، وبه حق، انتقاد کنیم که نا آگاه اند و ندانسته یا دانسته آسیب بیش تری به مردم می زنند، سکان را به عهده بگیریم (که: گر تو بهتر می زنی، بستان بزن) و یا حداقل اگر به این شیوه مبارزه اعتقادی نداریم، راه کارهایی عملی در مورد شیوه مورد نظر خودمان ارایه دهیم و حتا اگر همین امر هم مقدور نبود، به نام برده، ای میلی خصوصی فرستاده و اشتباهات وی را متذکر شویم، باشد که پندگیرد و نه ملال.
در خاتمه، باز هم ممنون از همه نوشته های زیبایتان و همه بزرگواری و آزادگی شما که اگر این را در شما حس نمی کردم، شاید به خود اجازه نگارش چنین نامه ای را نمی دادم.
حسن – 16 تیرماه هشتاد و هشت

حسن July 7, 2009 11:51 PM

جناب ف.م.سخن
در مورد موضع و دیدگاه شما بین اهالی وب همیشه تردید بوده است مثلا: بعضیها می گویند شما چپی هستی بعضیها می گویند راستی ، بعضیها میگویند طرفدار رژیم بعضیها میگویند ضد رژیم و...
ولی در مورد اینکه دیدگاه شما اکثرا زاویه ای منتقدانه و موشکافانه نسبت به مسائل داشته همه موافق هستند.
در این کشکولهای پس از انتخابات شما به خوبی احوالات همه را بیان کردی بویژه در مورد محسن سازگارا که فردی معلوم الحال است و از صبح روز 23 خرداد چنان شلوغ بازی در آورده که حال همه را بهم زده.
هفته اول این شخص هر روز دو بار با پر روئی میومد وسط برنامه های صدای آمریکا که نشون بده چقدر آزادیخواهه با اون حرفهای دری وری و حرکات مسخره چهره و دستها و شلوغ بازیهای بچه گانه اش
اینجا بود که این ضرب المثل بیادم اومد: ((طرف خیلی خوش چسه میره دم باد هم میشینه))
بعد از اون هم که بهش گفتن زیادی شلوغ نکن یک هفته قهر کرد و رفت همه جا نق و نوق کرد که کودتاچیها در صدای آمریکا هم هستند و نمیخوان صدای من به مردم ایران برسه!
و شروع کرد هر روز در سایت شخصیش و یوتوب ده فرمان بفرسته و دستورات تظاهرات و مقاومت به مردم بده.
شما که با کسی رودرباستی نداری به این مردک فرصت طلب پر روی زیاده گو بوقلمون بگو ما یادمون نرفته تو کی هستی که برای مردم ده فرمان صادر میکنی؟
شناسنامه تو قبل و بعد از انقلاب برای همه روشنه ولی مطلب جالب موضگیری این بوقلمون درباره میرحسین موسوی قبل و بعد از انتخابات بود که همه شنیدند ولی من یادآوری میکنم:
نظریات محسن سازگارا درباره میرحسین موسوی قبل از 22 خرداد در برنامه های تفسیر خبر:
- آقای موسوی نمونه ارجینال تفکرات اوایل انقلابه که احمدینژاد کپی چنین اصولگرایی هستش
- در زمان آقای موسوی بزرگترین کشتارها در کشور انجام شد
- آقای موسوی هنوز هم جایگاه محکمی بین سران نظام داره
- آقای خامنه ای به ایشون چراغ سبز داده
نظریات محسن سازگارا درباره میرحسین موسوی بعد از 22 خرداد در برنامه های تفسیر خبر:
- آقای موسوی سیاستمدار کارکشته و محکمیه
- آقای موسوی محکم در مقابل آیت اله خامنه ای ایستاده
- آقای موسوی الان رئیس جمهور ایرانه
- الان پرچه آزادیخواهی دست مهندس موسویه

آزادیخواه ایرانی July 7, 2009 05:46 PM

جای تاسف دارد که جان سخن ایشان را رها کرده اید و به واژه بیلاخ چسبیده اید که اتفاقا این آرمانشهر شما چندان هم با این واژه ها بیگانه نیست. در نوشته پیشین هم ایشان را به چریک بازی متهم کرده اید. صرف نظر از اینکه انتقادهای شما را به ایشان از اساس بی مورد می دانم، زمان طرح آنها را هم (شرایط کنونی که نیاز به همگرایی داریم) مناسب نمی بینم.

امین July 7, 2009 05:36 PM

جناب سخن آیاوقت آن نرسیده که مسایل شخصی تان را با آقای سازگارا در جای دیگری مطرح نمایید در جای که آدم خواران رژیم از هیچ جنایتی در حق مردم این سرزمین دریغ نمی کنند شماازآکسیون بیلاخ خرده می گیرید!!!!؟ و دم از فرهنگ می زنید!!!! شما را چه می شود؟ پست قبلی تان و نطرات را ندیده اید؟ در جایی که جان و مال و ناموس وشرف ایرانی به سخره گرفته شده شما نگران بیلاخ کردن ویا نکردن هستید؟ باور کنید با همه احترامی که برای تان قایلم این را می نویسم بیدار شوید از این خواب شما حداقل باید به خواست اکثریت خوانندگان تان احترام بکذارید.
پاینده ایران

مسعود دهکایی July 7, 2009 01:32 PM