May 31, 2005

قطام، ناتاشا، علي لاريجاني در ساخته مشترک ميرباقري - فخيم زاده

برای خواندن اين طنزنوشته در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 05:14 PM | Comments (5)

توضيح در باره بمب گوگلي

دوستان وب لاگ "آزادي براي اکبر گنجي" طي توضيحي به مشکل فني بمب گوگلي اشاره کرده اند. براي رفع اين مشکل اقداماتي براي تهيه دومين صورت گرفته که به دليل آزادي (موقت) گنجي فعلا متوقف مانده است. براي خواندن اين توضيح روي اينجا کليک کنيد.

از تمام دوستان عزيزي که قبول زحمت کردند و لينک Human rights را در وب لاگ ها و وب سايت هاي شان قرار دادند به نوبه ي خود تشکر مي کنم.

Posted by sokhan at 03:59 PM | Comments (0)

مشکل در بمب گوگلي؟

نگاه يک اميدوار در وب لاگ خود نوشته که ممکن است بمب گوگلي "آزادي براي اکبر گنجي" به دلايل فني عمل نکند. اگر چنين است، افراد کارآشنا و متخصص لطف کنند مورد را هر چه زودتر به طراحان وب لاگ "آزادي براي اکبر گنجي" خبر دهند تا اگر قرار بر تغيير است، اين کار هر چه سريع تر انجام شود تا زحمات لينک دهندگان به هدر نرود.

Posted by sokhan at 01:53 AM

May 30, 2005

اکبر گنجي در خانه

برای ديدن عکس های اکبر گنجي بعد از آزادی، روی اينجا کليک کنيد (سايت کسوف).

Posted by sokhan at 08:14 PM | Comments (11)

گنجي به مرخصي آمد

به اميد آزادي گنجي و ساير زندانيان اهل قلم.

تبريک به تمام کساني که با تجمع و تحصن و تظاهرات و صدور بيانيه، و نيز انتشار لحظه به لحظه ي اخبار و بازتاب رويدادها و مقالات و تحليل ها، صداي حمايت اهل فرهنگ ايران زمين از گنجي را به گوش مسئولان حکومت ايران و آزادي خواهان ِ جهان رساندند.
تبريک به گوشزد و ني لبک که با ايجاد وب لاگ آزادی برای اکبر گنجي نهايت تلاش خود را براي انجام بمباران گوگلي و جمع آوري امضا به عمل آوردند.

Posted by sokhan at 04:49 PM | Comments (5)

گزارش ايسنا از تجمع دانشجويان دانشگاه اميرکبير در حمايت از اکبر گنجي

برای خواندن اين گزارش در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 04:03 AM | Comments (2)

اکبر گنجي خليج فارس نيست ولي...

اکبر گنجي، خاک ايران نيست؛ خليج فارس نيست؛ خوزستان و آذربايجان و سيستان و بلوچستان نيست. اکبر گنجي انسان است؛ انسان متفکر و انديشمند؛ انساني که به خاطر نوشتن در بند افتاده است و براي رسيدن به حق مسلم انساني اش امروز پنجمين روز اعتصاب غذايش را آغاز مي کند. تجاوز به حريم گنجي و گنجي ها، تجاوز به حق مسلم انديشمندان است؛ تجاوز به حق مسلم انسان است. از حريم اکبر گنجي نمي توانيم با توپ و تانک و مسلسل دفاع کنيم. نمي توانيم براي حفظ حريم او، که حريم انسان است، وبراي حفظ حق او که حق مسلم انسان است لباس رزم به تن کنيم.

اما مي توانيم براي حفظ حريم او که عين حريم ماست، براي حفظ حق او که عين حق ماست، به مانند حفظ حريم مرزهاي مان، به مانند حفظ نام خليج هميشه فارس مان، با دادن پيوندي اينترنتي، به آن چه حقوق بشرش مي خوانيم، نام اکبر را بر صدر سايت هاي حقوق بشري بنشانيم. با دادن يک پيوند، هرگاه از شرق تا غرب عالم کسي در جست و جوي "حقوق بشر" باشد، نام اکبر گنجي، تصوير اکبر گنجي، خبر اعتصاب غذاي اکبر گنجي پيش چشمش آشکار خواهد شد.

دست به دست هم دهيم و نام گنجي را با دادن اين پيوند در وب لاگ هاي خود بر صدر نام هاي حقوق بشري بنشانيم.
<a href="http://human-rights.ws">Human Rights</a>

Posted by sokhan at 12:33 AM | Comments (11)

Human Rights

Akbar Ganji goes on hunger strike : "No one should be imprisoned - not even for a second - for expressing an opinion."

Posted by sokhan at 12:09 AM | Comments (0)

May 29, 2005

گنجي خوردن قند را قطع کرده و فقط آب و چای مصرف مي کند

همسر اكبر گنجي اعلام كرد: طبق توافقات قرار بود، همسرم به مدت يك‌‏ماه مرخصي بيايد، اما آقايان فقط با مرخصي هفت روزه گنجي موافقت كردند كه گنجي نيز اين مرخصي را نپذيرفت و همچنان به اعتصاب غذاي خود ادامه مي‌‏دهد.

برای خواندن ادامه ی خبر در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 04:30 PM | Comments (0)

آخرين روز تحصن روزنامه نگاران در مقابل مجلس

برای ديدن عکس های اين تحصن در وب نامه روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 04:03 PM | Comments (1)

جنبش دانشجوئي در حمايت از اکبر گنجي

دانشجويان دانشگاه هاي ايران حرکت خود جوش خود را در حمايت از اکبر گنجي و برگزاري انتخابات آزاد آغاز کرده اند. فردا دانشجويان دانشگاه صنعتي اميرکبير در حمايت از اکبر گنجي تجمع خواهند کرد. دامنه ي اين تجمعات بي ترديد به شهرستان ها کشيده خواهد شد و دانشجويان مستقل تا زمان برگزاري انتخابات از فضاي موجود و حرکت هاي گروهي براي طرح خواسته هاي شان استفاده خواهند کرد. اين حرکت ها اگر باعث آزادي گنجي هم نشود، صداي اعتراض او را به گوش مردم خواهد رساند.

Posted by sokhan at 05:06 AM | Comments (2)

May 28, 2005

وب لاگ آزادی برای اکبر گنجي


برای خواندن نامه تنظيم شده توسط گروهي از وب لاگ نويسان و امضای آن روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 11:38 PM

اکبر عزيز! اعتصاب غذايت را بشکن!

برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 08:44 PM | Comments (4)

Call to EU foreign ministers and Javier Solana to put pressure on Iran in Akbar Ganji case

Reporters Without Borders has called on the 25 EU foreign ministers and on Javier Solana, EU High Representative for Common Foreign and Security Policy, to do their utmost to press the Iranian authorities to respond to the demands of a hunger-striking prisoner.

Journalist Akbar Ganji, imprisoned for five years, is currently on an unlimited fast to claim the right to appropriate medical treatment and his general rights as a prisoner.

"The European Union which says it has opened a 'constructive dialogue' with Iran since 1998, has the duty to question the authorities to ensure that a major media figure and human rights activist does not die because of their inactivity," said Reporters Without Borders.

Akbar Ganji, detained unfairly for five years and hostage of the Iranian regime is now ill. Reporters Without Borders calls on the authorities to give immediate guarantees on the journalist's state of health. "In no case should his life be put at risk, neither on the basis of health nor because of ill-treatment, a commonplace occurrence at Evine Prison as several recent cases showed, including that of Iranian-Canadian journalist Zahra Kazemi", the organisation added.

"We also call on the European Commission to put pressure on the authorities to undertake an inspection of Iranian prisons, where a hunger strike has become the sole resort for journalists trying to obtain their rights as prisoners," it said.

Ganji began an "unlimited hunger strike" on 19 May 2005. He called it off on 24 may after negotiations with three prison officials who promised to give way to his demands the following week. But the following day, an assistant of the Tehran prosecutor accused him of lying and warned "the Ganji family not to continue with these lies". The journalist then told his family that he had decided to renew his fast "and this time to the end."

His wife, Masoleh Shafii, told Reporters Without Borders : "He is determined to go through to the end. He is sick and weak. As well as the fast, he has stopped taking his medication and his life is really in danger."

Ganji, who worked on the daily paper Sobh-e-Emrooz, was arrested on 22 April 2000 after appearing before the press court accused of writing that leading figures, including former President Hashemi Rafsanjani and former intelligence minister Ali Fallahian, had been involved in the murder of opponents and intellectuals in late 1998. He was also accused of taking part in a conference in Berlin about reform in Iran which the government charged was "anti-Islamic."

He was sentenced on 13 January 2001 to 10 years in prison but the appeal court reduced this to six months on 15 May 2001. However on 15 July 2001, the supreme court quashed the May sentence on technical grounds and imposed a six-year jail sentence.

He is being held in solitary confinement and, unlike other political prisoners, is not allowed to phone his wife, and is rarely allowed to leave the prison, although the law permits this. In the course of his five years in prison, he has been allowed only 40 day-passes, most of them for medical appointments. Hospital doctors have recommended that he be hospitalized for back problems and asthma, which has got worse because of his prison conditions, but the judicial authorities continue to block this. His lawyer, Nobel peace laureate Shirin Edabi, has voiced great concern about his state of health.

Over 15 years ago, Reporters without Borders created its "Sponsorship Programme" and called upon the international media to select and support an imprisoned journalist. More than two hundreds news staffs around the globe are thus sponsoring colleagues by regularly petitioning authorities for their release and by publicising their situations so that their cases will not be forgotten. Currently, Akbar Ganji is sponsored by Le Devoir, Nice-Matin, La Montagne.

Posted by sokhan at 05:13 PM | Comments (1)

فراخوان گزارشگران بدون مرز به وزرای امور خارجه اتحاديه اروپا و خاويار سولانا برای نجات جان اکبر گنجی

اکبر گنجی روزنامه نگاری که از پنج سال پيش زندانی ست امروز برای حق درمان در خارج از زندان و حقوق اوليه خود در اعتصاب غذا بسر می‌برد. گزارشگران بدون مرز از وزرای امور خارجه ی ٢٥ کشور اتحاديه اروپا و خاويار سولانا نماينده‌ی سياست واحد و امنيت مشترک کميسيون اروپا می‌خواهد که همه ی توان خود را برای وادار کردن رژيم ايران به پذيرش خواسته‌ی اين روزنامه نگار بکار گيرند. اتحاديه اروپا که از سال ۱٣٧٧ مدعی است " گفتگوی سازنده" را با ايران به پيش می‌برد، وظيفه دارد تا مقامات مسئول جمهوری اسلامی را مورد بازخواست قرار داده و اطمينان يابد که يکی از چهره‌هاي مشهور مطبوعات و مدافعان حقوق بشر ايران در اثر بی توجهی و انفعال با خطر مرگ رودروی نشده است.
اکبر گنجی که از پنج سال پيش چون گروگان رژيم ايران در بازداشت خودسرانه بسر می‌برد، امروز به شدت بيمار است. گزارشگران بدون مرز از مقامات جمهوری اسلامی خواهان تضمين سلامت اين روزنامه نگار زندانی ست و تاکيد می‌کند "در خطر قرار گرفتن جان اين روزنامه‌نگار به هيچ عنوان قابل پذيرش نيست. نه با بدرفتاری و نه به بهانه‌ی عدم امکانات پزشکی که توجيه مناسبی برای بعضی از مسئولان قضايی است. اين امر در زندان اوين بی سابقه نيست و قتل زهرا کاظمی فقط يک نمونه آن است. ما از کميسيون اروپا می‌خواهيم که جمهوری اسلامی را مجبور به پذيرش هياتی برای بازديد از زندانها ايران کند، که در آنها اعتصاب غذا به تنها راه دستيابی روزنامه نگاران زندانی به حقوق اوليه و قانونی خود تبديل شده است."

اکبر گنجی پنجشنبه ٢٩ ارديبهشت اعتصاب غذای نا محدود خود را آغاز کرد. در تاريخ ٤ خرداد در پی مذاکره‌ی سه تن از مسئولان زندان با وی و دادن قول‌هاي مساعدی، اکبر گنجی اعتصاب خود را متوقف کرد، اما يک روز بعد معاون دادستان در امور زندان‌ها در يک اطلاعیه ادعا کرد که "آقای گنجی اعتصاب غذا نکرده و فیلم ایشان هنگام غذا خوردن موجود است." اکبر گنجی از روز پنجشنبه مجددا اعلام کرد "اعتصاب غذايم را تا بي‌نهايت ادامه مي‌‏دهم مگر آنكه درخواست‌‏هايم فوراً اجابت شود."

خانم معصومه شفيعی همسر اکبر گنجی به گزارشگران بدون مرز اعلام کرد که "وضعيت جسمی همسرش مطلوب نيست " ايشان اعلام کردند که "ايشان لاغر و ضعيف شده است. به دليل اعتصاب غذا وی داروهايش را نيز مصرف نمی‌کند و اين می‌تواند زندگی او را با خطر مواجه سازد".

دوم ارديبهشت ماه ۱٣٨٤، اکبر گنجی ششمين سال زندانی بودن خود را آغاز کرد . وی برخلاف ديگر زندانيان نمی‌تواند از حق مکالمه تلفنی با خانواده اش و مرخصی ماهيانه بهره‌مند شود. در پنج سال گذشته کمتر از ٧٠ روز از مرخصی استفاده کرده است. اين روزنامه‌نگار علاوه بر رنج بردن از کمر و زانو درد ، در زندان به بيماری آسم مبتلا شده و شرايط بد زندان به تشديد حساسيت و سينوزيت وی انجاميده است. از تير ماه ١٣٨١ خانواده اکبر گنجی در رابطه با وضعيت سلامت وی ابراز نگرانی می‌کنند. شيرين عبادی وکيل اين روزنامه نگار نيز بارها نسبت به وضعيت سلامت موکل خود اعلام خطر کرده است.اکبر گنجی روزنامه نگار صبح امروز در ٢ ارديبهشت ١٣٧٩ پس از احضار به دادگاه ١٤١٠ معروف به دادگاه مطبوعات دستگير و روانه ی زندان شد. دليل عمده بازداشت و محاکمه ی وی روشنگری‌هايش درباره کشتار روشنفکران و مخالفان رژيم معروف به « قتل‌هاي زنجيره ای» در سال ١٣٧٧ بود. گنجی در اين مقالات برخی از مسئولان رژيم چون علی فلاحيان، محسنی اژه ای وعلی اکبر‌هاشمی رفسنجانی را به دخالت در اين قتل‌ها متهم کرده است. اتهام ديگر اکبر گنجی شرکت در کنفرانس برلين بود. در دی ماه ١٣٧٩ طی حکمی به ده سال زندان و پنج سال تبعيد محکوم گرديد، در ارديبهشت ١٣٨٠ دادگاه تجديدنظر حکم را به شش ماه کاهش داد ولی در ٢٤ تير ماه، ديوان عالی کشور بلافاصله رای دادگاه تجديدنظر را مردود اعلام و گنجی را به شش سال زندان محکوم کرد.

گزارشگران بدون مرز يادآور می‌شود که:
با ۱٠ روزنامه نگار زندانی، ايران بزرگ ترين زندان روزنامه نگاران در خاورميانه است.

به نقل از سايت گزارشگران بدون مرز

Posted by sokhan at 04:46 PM | Comments (0)

May 27, 2005

آقاي رضا خاتمي! کدام مردم؟ کدام نخبگان؟

برای خواندن اين مقاله در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 09:24 PM | Comments (6)

يک نفر در بند دارد مي سپارد جان!

اکبر گنجي از صبح پنج شنبه اعتصاب غذايش را از سر گرفته است. در روز شکستن اعتصاب نيز چيزي جز آب سوپ نخورده و اين يعني نُه روز گرسنگي. به خاطر اعتصاب، حق مطالعه را نيز از او سلب کرده اند. او فقط با آب و چاي و چند حبه قند زنده است. وزن او از 77 به 68 کيلو رسيده است. گنجي آرام آرام مانند شمعي در حال خاموش شدن است.

دوستان ارجمندي که معتقد به کار جمعي هستيد و بر شروع هر کار انفرادي ايراد مي گيريد!
عزيزاني که کارتان نوشتن است و هيچ کاري جز نوشتن را در شان وب لاگ نويسان نمي دانيد!
بزرگواراني که به هيچ خط و جناحي وابسته نيستيد و کار ديگران را خطي و جناحي مي ناميد!
اگر قرار است دست به کاري بزنيد يا چيزي بنويسيد، ترتيبي دهيد که پيش از مرگ اکبر گنجي به نتيجه برسد. ما هم با شما همراه خواهيم بود.

Posted by sokhan at 06:36 PM | Comments (14)

هر لحظه با تو هستيم!

1841مين روز زندان

3مين روز اعتصاب غذا

Posted by sokhan at 03:43 AM | Comments (3)

May 26, 2005

مشت محکم احمد جنتي به دهان رئيس جمهور خاتمي

برای خواندن اين مقاله در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 04:43 PM | Comments (7)

چرا؟

Posted by sokhan at 04:42 PM

وكيل و همسر اكبر گنجي اعلام كردند: اكبر گنجي اعتصاب غذاي خود را شكست

يوسف مولايي و معصومه شفيعي؛ وكيل و همسر اكبر گنجي با ارسال نمابري به دفتر خبرگزاري "ايلنا"، از شكستن اعتصاب غذاي گنجي خبر دادند... ادامه

Posted by sokhan at 01:45 AM | Comments (3)

May 25, 2005

گنجي بايد بميرد!

برای خواندن اين مقاله در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 03:10 PM | Comments (7)

اگر...

اگر نوشتن ِ دو عدد خرد و کوچک ولي بسيار مهم و حياتي

نياز به تشکيل جمع مشورتي نداشته نباشد
باعث دنباله روي کسي نشود
شان عضوي را پايمال نکند
تاريخ مصرف اش نگذشته باشد
نياز به ريختن طرح نداشته باشد
نياز به شالوده ريختن بر توافق و خرد جمع نداشته باشد
ما را ريش سفيد نکند
ديگران را بر نينگيزد بلکه به تفکر وادارد
ديگران را از لحاظ اخلاقي در تنگنا قرار ندهد
باعث عدم مبارزه براي حقوق بشر نشود
ضديت با آزادي بيان تلقي نگردد
جلوي نوشتن دوستان را نگيرد
ما را وابسته به جناح هاي مختلف و خطي نکند

اين کار را مي کنم تا به ياد روزهاي زندان و اعتصاب غذا و گرسنگي زنداني اهل قلم اکبر گنجي باشم.

هر لحظه با تو هستيم!

1839 روز

7 روز

Posted by sokhan at 02:32 AM | Comments (3)

هر لحظه با تو هستيم!

1839 روز

7 روز

Posted by sokhan at 02:09 AM | Comments (2)

May 24, 2005

همه مردم مي دانند مسئوليت مرگ من متوجه چه کسي است! متن کامل نامه اکبر گنجي از زندان اوين

بسمه تعالي

شبکه دوم سيماي جمهوري اسلامي ايران
برنامه 20:30

احتراما معروض مي دارد در برنامه 20:30 مورخ 02/03/1384 نکاتي از سوي رئيس کل دادگستري استان تهران و سخنگوي قوه قضائيه در رابطه با "بيماري" و "اعتصاب غذاي" نگارنده اعلام شد که در پاسخ، نکات ذيل جهت پخش در آن برنامه ارسال مي گردد:

اعتصاب غذا از ساعت 19 پنج شنبه 29/02/1384 آغاز شد. در طي بيست و چهار ساعت هر شبانه – روز فقط هشت الي ده ليوان آب و چاي به اضافه شش عدد قند صرف مي شود. از آغاز اعتصاب روزانه يک کيلوگرم وزن کم کرده ام. هر روز دو بار (صبح و عصر) جهت وزن کشي در بهداري زندان حاضر شده و پس از وزن کشي، نتيجه در دفتر بهداري توسط پزشکان با ذکر ساعت و ميزان فشار خون ثبت مي شود.

اگر اعتصاب غذا مورد انکار دستگاه قضائي است، پيشنهاد مي گردد خبرنگاران را به زندان اعزام نمايند تا هم دفاتر بهداري زندان را بنگرند و هم، حال و روز اعتصاب کننده را به مردم گزارش کنند. در ضمن حاضرم به صورت تمام وقت در يک اتاق شيشه اي در مقابل خبرنگاران و نمايندگان نهادهاي مدني قرار گرفته تا آن ها ناظر اعتصاب غذا باشند. رد اين پيشنهاد به منزله پذيرش رسمي اعتصاب غذا است.

برای خواندن ادامه ی اين نامه در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 09:19 PM | Comments (2)

May 23, 2005

انالله و انا اليه راجعون

درگذشت "جمهوريت" نظام اسلامي را بعد از يک دوره بيماري طولاني به اطلاع ملت فهيم ايران مي رساند.

مرحوم مغفور "جمهوريت" که از بيست و چهار سال پيش در اثر ضربه ي وارده از طرف امام خميني به حالت کوما رفته و زندگي گياهي داشت بعد از کشيده شدن لوله هاي تنفس مصنوعي به دست اعضاي محترم شوراي نگهبان به ديار باقي شتافت. اصرار اطباي اصلاح طلب مبني بر باقي گذاشتن لوله ها و تنفس مصنوعي و تزريق دکتر معين به بدن بيمار مورد موافقت پزشکان شوراي نگهبان قرار نگرفت و به منظور جلوگيري از زجر تدريجي اطرافيان و کاهش زحمت اطبا و پرستاران، تصميم به خاتمه ي حيات نامبرده گرفته شد.

مراسم ختم آن عزيز از دست رفته متعاقبا توسط شوراي نگهبان رهبري به اطلاع هموطنان عزيز خواهد رسيد.

جمعي از دوستداران جمهوريت

خبر فوري:

به دستور رئيس بيمارستان، - حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي (ع) -، پزشکان شوراي نگهبان موظف شدند، جنازه ي آش و لاش شده ي آن سعيد فقيد را هر چه سريع تر از سردخانه به اتاق عمل برگردانند و براي جلوگيري از واکنش احتمالي هواداران جمهوريت، لوله ها را به صورت ظاهري به آن عزيز از دست رفته وصل و ماده ي دکتر معين را به بدن او تزريق نمايند تا جلوي واکنش تند هواداران بر آَشفته ي آن سعيد فقيد گرفته شود. گزارش هاي تکميلي متعاقبا اعلام خواهد شد.

Posted by sokhan at 06:06 PM | Comments (10)

تصادف الپر

با آرزوی سلامتي و بهبود برای الپر عزيز

Posted by sokhan at 03:49 PM | Comments (1)

خدمت بزرگ شوراي نگهبان

برای خواندن اين مقاله در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 01:31 AM | Comments (4)

تشکر و سپاس

از تک تک دوستان عزيزي که با اعتراض ِسفيد خود، از زندانيان اهل قلم و همکاران خبرنگارشان حمايت کردند به نوبه ي خود تشکر مي کنم و اميدوارم اين حرکت جمعي باعث دلگرمي نويسندگان زجرکشيده ي دربند شود. اسامي دوستان ارجمندي که در اين حرکت اعتراضي شرکت داشتند در وب لاگ آقاي هوشنگ دوداني ثبت شده که در همينجا از ايشان به خاطر تمام زحمات سپاسگزاري مي کنم.

با احترام
ف.م.سخن

Posted by sokhan at 01:27 AM | Comments (2)

May 22, 2005

اين وب لاگ به نشانه ی همبستگی با زندانیان اهل قلم و حمایت از اکبر گنجی - که اکنون در اعتصاب غذا به سر می برد - و مجتبی سميع نژاد و تحصن روزنامه نگاران در مقابل ساختمان مجلس، و نیز در اعتراض به رفتار وقيحانه ی نمایندگان رهبری با خبرنگاران، امروز یکشنبه به صورت سفید منتشر می شود.

Posted by sokhan at 12:53 AM | Comments (15)

May 20, 2005

تسليت باد!

تسليت بر روزنامه نگاران و وب لاگ نويسان که همکارشان اکبر گنجي شصت ماه است به خاطر نوشتن کتاب و مقاله در حبس است و از امروز نيز اعتصاب غذایش را آغاز کرده است و هيچ حرکت متشکل و اعتراض جمعي به حمايت از او صورت نمي گيرد.

تسليت بر روزنامه نگاران و وب لاگ نويسان که همکار خبرنگارشان مسيح علي نژاد را با بي شرمانه ترين توهين ها از مجلس رهبري بيرون مي رانند و هيچ حرکت متشکل و اعتراض جمعي به حمايت از او صورت نمي گيرد.

تسليت بر روزنامه نگاران و وب لاگ نويسان که مجتبي سميع نژاد را فقط به جرم نوشتن و ابراز عقيده متهم به ارتداد مي کنند، و او را همانند تبه کاران خطرناک با غل و زنجير به دادگاه اعزام مي دارند و هيچ حرکت متشکل و اعتراض جمعي به حمايت از او صورت نمي گيرد.

تسليت بر روزنامه نگاران و وب لاگ نويسان که بر همکار خبرنگار و وب لاگ نويس شان پرستو دوکوهکي با وقاحت ِ تمام، اتهام توزيع سکه هاي طلا براي جمع آوري آراي رياست جمهوري مي زنند و هيچ حرکت متشکل و اعتراض جمعي به حمايت از او صورت نمي گيرد.

تسليت بر روزنامه نگاران و وب لاگ نويسان که نماينده ي محترم رهبري - که صلاحيت اش لابد به امضاي امام زمان هم رسيده - چانه ي همکارشان ايرج جمشيدي را مي گيرد و ضمن تهديد، به او زنا زاده خطاب مي کند و هيچ حرکت متشکل و اعتراض جمعي به حمايت از او صورت نمي گيرد.

تسليت بر روزنامه نگاران و وب لاگ نويسان که به محض شروع هر حرکت متشکل واعتراض جمعي، عده اي ساز مخالف مي زنند و آن حرکت متشکل و اعتراض جمعي را تضعيف کرده و از اثر مي اندازند. در ذکر نمونه همين بس که زير نامه ي درخواست آزادي سميع نژاد بعد از 9 روز فقط 280 امضا ثبت مي شود.

من روز يک شنبه، به نشانه ي همبستگي با تحصن خبرنگاران در مجلس و براي آزادي زندانيان اهل قلم و درخواست مجازات نماينده ي توهين کننده به خبرنگاران و بازگرداندن مسيح علي نژاد به مجلس، وب لاگم را به صورت سفيد منتشر مي کنم. باشد که چشم بازي اعتراض ما را ببيند و گوش شنوائي فرياد ما را بشنود.

ف.م.سخن

Posted by sokhan at 08:53 PM | Comments (16)

احمدي نژاد عزيز! صداي تو خوب است!

برای خواندن اين طنزسروده در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 07:05 PM | Comments (0)

May 19, 2005

روزنامه ي شرق، قاليباف و گاز اشک آور

برای خواندن اين مقاله در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 05:07 PM | Comments (1)

May 17, 2005

در دفاع از قاليباف و انصاف!

برای خواندن اين مقاله در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 04:45 AM | Comments (9)

May 16, 2005

چشم آقاي شاهرودي روشن!

آزارگر جنسي شهرک غرب با وجود 12 شاکي و تشکيل پرونده در 3 دادگاه تهران به اتهام تجاوز به کودکان 8 تا 16 ساله، تجاوز به دختر خبرنگار، ضرب و جرح، و سرقت، با 10 ميليون وثيقه آزاد شد و در دادگاه نيز حضور نيافت!

مجتبي سميع نژاد، فقط و فقط به خاطر نوشتن عقايدش در وب لاگ با قرار 150 ميليون تومان، هم اکنون در زندان است و زنجير به پا به دادگاه برده مي شود!

آقاي شاهرودي! چشم شما روشن!

Posted by sokhan at 02:40 AM | Comments (8)

May 15, 2005

چند نکته در باره ي خلبان شدن سردار قاليباف

خواننده ي ارجمندي ذيل طنزنوشته ي "کاپيتان رضا خان! شما چرا خلبان شديد؟" اظهار نظر کرده اند که قسمت آخر ِ اين طنزنوشته، بي سرانجام رها شده است. به نظر من اين طور نيست و قسمت آخر اين طنزنوشته، بي سرانجام رها نشده است. رويدادهايي که به طور گسسته و منفصل فقط سوال برانگيز است، در حالت پيوسته و متصل از حد سوال فراتر مي رود و معنائي خاص مي يابد.

وقتي يک نفر از نخبه گان گارد پرواز به طور شخصي دنبال آموزش خلباني مي رود، شخص ناظر اين طور تحليل مي کند که طرف در صدد تغيير شغل است. وقتي اين تعداد - بر اساس اظهارات چند منبع موثق - از يک نفر فراتر مي رود، و کسي هم از شغل قبلي اش استعفا نمي دهد و منبع تامين هزينه آموزش نيز مشخص نمي گردد، معلوم مي شود که تحليل و نتيجه گيري قبلي غلط بوده و اين کار دليل نامعلوم ِ ديگري دارد.

وقوع حادثه ي يازده سپتامبر، مشخص مي کند که مي توان از هواپيماي مسافربري غول پيکر به عنوان بمب پرنده با مسير متغير و نامعلوم و بدون سايت و ايستگاه ِ استقرار استفاده کرد. در واقع به نقش قبلي هواپيماي مسافربري که مي توانست به پوشش هواپيماهاي شکاري بدل گردد و آنها را در زير بال و پرخود به سمت هدف پرواز دهد و بر اسکوپ رادار به جاي سه "تارگت" (اصطلاحي است که خلبان ها به کار مي برند) تنها يک "تارگت" نشان داده شود، اکنون نقش ديگري اضافه مي شود که موثر بودن آن در نيويورک به اثبات رسيده است.

وقتي کسي در سطح فرماندهي نيروهاي انتظامي، - که جان بر کف است و براي ضربه زدن به هدف هاي دشمن حاضر است جانش را بي لحظه اي ترديد يا حتي پرسش فدا کند -، در سن بالاي سي سال "هوس" ياد گرفتن خلباني مي کند - آن هم نه هواپيماي نظامي يا شناسائي يا ترابري سبک بلکه هواپيماي سنگين ارباس -، سوال ديگري به مجموعه ي سوالات قبلي اضافه مي شود. آيا عمليات استشهادي که براي آن هزاران نفر ثبت نام کرده اند، نياز به "وسيله" ندارد؟ آيا هواپيماي مسافربري از قايق بادي پر از ماده ي منفجره که دو تن از استشهاديون يمني در 12 اکتبر سال 2000 به بدنه ي ناو آمريکائي کول کوبيدند و 17 آمريکائي را کشتند بهتر نيست؟ آيا ما هم در همين خليج فارس قايق هاي تند روي پر از مواد منفجره نداريم تا به وقت لازم آن ها را به بدنه ي کشتي هاي دشمن بکوبيم؟ آيا هواپيماي غول پيکر بهتر از اين قايق هاي کوچک و آسيب پذير نيست؟

جناب کاپيتان قاليباف بايد براي رفع شبهه به اين چند سوال پاسخ صريح و روشن و مستدل دهند:

1- مقصود ايشان از خلبان شدن آن هم خلبان هواپيماي مسافربري چه بوده است؟
2- چون ايشان از طريق کنکور سراسري جذب شرکت هاي هواپيمائي نشده اند قطعا به طور شخصي دوره ي آموزش را طي کرده اند. هزينه ي آموزش چند ميليون توماني ايشان، از کجا تامين شده است؟
3- آيا به اين شغل احتياج مالي داشته اند يا در صدد تغيير شغل بوده اند؟
4- براي فراگيري خلباني در سطح حرفه اي، - طبق گفته ي خلبانان که ريز و جزئيات آن نيز معلوم است - هنرآموز بايد اقلا يک تا پنج سال به طور مداوم و تمام وقت در محوطه ي فرودگاه و کلاس هاي آموزشي وقت صرف کند. ايشان با اين همه مشغله اين وقت را از کجا آورده و سازمان نظامي که ايشان در آن مشغول به خدمت بوده به چه دليل اين مرخصي و زمان آزاد را در اختيار ايشان قرار داده است؟
5- ترتيب استخدام ايشان در "ايران ار" به چه صورت بوده است؟ تکميل فرم هاي استخدام ايشان و مصاحبه هاي مختلف و تائيد صلاحيت پرواز ايشان به چه صورت انجام شده است؟

پاسخ به اين سوالات و چند سوال ديگر که مي تواند بعدا مطرح شود، مسائل را به خوبي روشن خواهد کرد که البته به نفع آقايان و نظام و وجهه بين المللي جمهوري اسلامي نخواهد بود. اين سوالات و نتيجه گيري ها نه سخن اينجانب - به عنوان فرد بي اطلاع و غير متخصص - بلکه سوال يک دست اندرکار ِ کارآشناست که تنها بر اساس فاکت ها مطرح کرده، و حدس و گمان بدان راه ندارد. اگر قرار بر انعکاس تحليل هاي ذهني - و البته منطقي - بود، مطالب ديگري توسط منبع مطلع ما مطرح مي شد که يقينا شگفتي بيشتري مي آفريد.

اگر خلبانان يا افراد مطلع ديگري در اين زمينه نظري -اعم از رد يا قبول- داشته باشند، آنها را در همين صفحه ي اصلي منتشر خواهم کرد. نظر متخصصان کارآزموده طبيعتا بر نتيجه گيري هاي ما ارجحيت خواهد داشت.

ف.م.سخن

Posted by sokhan at 08:36 PM | Comments (16)

May 14, 2005

آقاي تاج زاده و خشونت سال هاي 60

برای خواندن اين مقاله در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 01:14 AM | Comments (11)

May 13, 2005

کاريکاتوريست بزرگي که کوثر نام دارد...


منبع: روزنامه ی روز

نيک آهنگ کوثر کاريکاتوريست بزرگي است (حال نمي دانم کاريکاتوريست بگويم يا کارتونيست و چندان هم مهم نيست). بزرگي او از بزرگي کارهائي است که تاکنون ارائه داده؛ کارهائي ماندگار که تا سالها نقش و اثرش را بر ذهن باقي مي گذارد.

از نظر من هنرمند "واقعي" کسي است که نمي تواند هنرمند نباشد. از نظر من هنرمند واقعي کسي است که ابزار کارش جزئي از بدن و جسم و وجودش باشد و آفرينش هنري برايش مثل عمل تنفس غير قابل اجتناب باشد. از نظر من هنرمند واقعي کسي است که آفرينش هنري برايش زحمتي نداشته باشد و اگر ابزار آفرينش از او گرفته شود انگار که هوا و آب از او گرفته شده باشد. خلاصه اين که از نظر من هنرمند واقعي کسي است که بدون هنرش چيزي کم دارد؛ چيزي که نمي تواند و نبايست کم داشته باشد.

آفرينش هنري يک هنرمند، ادامه ي وجود و زندگي اوست. اين آفرينش چيزي ساختگي و تصنعي نيست و براي آن زحمتي خاص کشيده نمي شود. خود به خود مي آيد و خود به خود انجام مي شود. آموزش، آن را به وجود نمي آورد بلکه زائدات را از آن دور مي کند. به همين خاطر است که با درس و آموزش کسي هنرمند نمي شود. درس و آموزش "ممکن است" باعث بهتر شدن کار هنري بشود اما نقشي در آفرينش و خلاقيت هنري ندارد.

اينها را گفتم تا برسم به اينجا که اين آدمک کوچولو، اين سمبل خبرنگاران ظريف و شکننده، که به همين سادگي روي يخ سر مي خورد و آگاهانه روي يخ ِ دور پاي عاليجناب خط مي اندازد - تا کي خود يا عاليجناب را به زير آب روانه کند-، از مبدا حرکتش که ذهن کوثر بوده تا کاغذ يا مانيتوري که آن را روي خود ثبت کرده و تا اینجایی که ما نشسته ایم خيلي راحت آمده؛ آن قدر راحت که کسي آمدنش را حس نکرده و ما نيز رفتن و چرخيدنش را حس نمي کنيم و همين در ذهن ما راحت آمدن و راحت رفتن نشانه ي بزرگي کسي است که او را آفريده و به حرکت در آورده. کسي که نيک آهنگ کوثر نام دارد...

Posted by sokhan at 02:13 AM | Comments (5)

May 11, 2005

عاليجنابا! سپاس تو را که داروي تلخ نوشيدي!

برای خواندن اين طنزنوشته در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 05:41 PM | Comments (0)

آقای شاهرودی، سميع نژاد را آزاد کنيد

در صورت تمايل اين نامه را امضا کنيد.

Posted by sokhan at 03:08 AM | Comments (0)

May 10, 2005

با هر شخص با زبان آن شخص و با ادبیاتی که در او تاثیر گذار باشد سخن بگو

براي خواندن اين نوشته ي خانم سيفي در وب لاگ امشاسپندان روي اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 10:04 PM

يک موفقيت ديگر برای وب لاگ نويسان

فرماندار ساوه از پيگيري شكايت شخصي خود بر عليه محمد رضا فتحي نويسنده وبلاگ ساوه جم صرف نظر كرد.

توضيح ضروري:
نظر به اين که در دوره ي حاضر، به اين گونه "صرف نظر" کردن ها و واکنش هاي مقامات قضائي نمي توان اطمينان کرد، بايد منتظر بمانيم تا نتيجه ي دادگاه دوم آقاي فتحي مشخص شود و در صورت رفع اتهام از ايشان مي توان ادعا کرد که باز پس گرفتن شکايت فرماندار ساوه در آزادي آقاي فتحي موثر بوده است.

Posted by sokhan at 02:46 AM | Comments (0)

May 09, 2005

کاپيتان رضا خان! شما چرا خلبان شديد؟

برای خواندن اين طنزنوشته در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 07:56 PM | Comments (3)

به یاد یكی از فراموش‌شدگان در بند، مجتبی سمیعی‌نژاد

برای خواندن اين مطلب از مسعود برجيان روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 01:07 AM | Comments (0)

May 08, 2005

رفسنجاني وب لاگ مي نويسد!

برای خواندن اين طنزنوشته در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

Posted by sokhan at 12:09 AM | Comments (4)

May 07, 2005

جناب آقاي شاهرودي! از شما خواهش مي کنم مجتبي سميع نژاد را آزاد کنيد!

جناب آقاي شاهرودي
من از شما به عنوان يک نويسنده تقاضا مي کنم، دستور آزادي مجتبي سميع نژاد را صادر فرماييد. مجتبي سميع نژاد جواني است که تنها به جرم نوشتن به زندان افتاده و طبق شنيده ها متهم به ارتداد است.

جناب آقاي شاهرودي
من مجتبي را نمي شناسم و چيز زيادي از او نمي دانم، ولي مي دانم به زندان انداختن يک جوان به جرم ابراز عقايدش، جز آسيب براي ايران و ايراني حاصل ديگري نخواهد داشت. حضرتعالي اگر آن سخنان را در جمع دادستان ها ايراد نمي فرموديد من هرگز اين نامه را خطاب به شما نمي نوشتم، ولي اگر حقيقتا آن حرف ها، حرف دل تان است، در شما اين قدرت را مي بينم تا دستور آزادي اين جوان را صادر کنيد.

جناب آقاي شاهرودي
جرم مجتبي سميع نژاد قتل و جنايت و غارت و چپاول نيست که نياز به بررسي و تشکيل هيئت داشته باشد. جرم او در حد حرف زدن يک جوان دانشجوست و نه بيشتر. من استدعا مي کنم براي اثبات صداقت کلام خودتان هم که شده اين جوان را آزاد کنيد.

جناب آقاي شاهرودي
من يک نويسنده ام و جز نوشتن کار ديگري نمي دانم. من يک منتقدم و جز انتقاد کار ديگري نمي توانم. ما آنچه مي نويسيم حرف و سخن بخشي از مردم اين سرزمين است. من از زبان اين مردم از شما تقاضا مي کنم مجتبي را آزاد کنيد.

با احترام
ف.م.سخن

Posted by sokhan at 03:04 AM | Comments (37)

May 05, 2005

ديدار دکتر معين با وب لاگ نويسان

عکس ها از فرهاد رجبعلي
سايت وب نامه

دکتر معين- آقا رجبعلي! خيلي خيلي تو اين جمع احساس خوشحالي مي کنم. من وب لاگ نويس نبودم ولي وب لاگ نويسان را از همان اول دوست داشتم. امان از رفيق بد و کامپيوتر خوب! واي خدا جون! چقدر من امروز خوشحالم! حالا اگه عکس گرفتن تون تموم شد مي خوايم با آقای الپر در باره ی پست وزارت آی.تي کمي صحبت کنيم.

دکتر معين- برای کسب محبوبيت بيشتر مي تونيم بگيم که قالب وب لاگم رو خودم طراحي کردم! کي به کیه! ضمنا به هر کس هم که بهم لينک بده، حاضرم بهش لينک بدم! اين جوری کلي هيت هام زياد مي شه!

- قربون اون شکل ماهت، نگير! بذار اين يه لقمه از گلو مون پايين بره. يادته برادرمون ميردامادي موقع تحصن مجلس به خاطر يه لقمه موقع باز کردن روزه اش چه بلائي سرش اومد؟ آره قربونش، نگير!

- اون چشم بند و نوشته رو چه جوري بيرون آوردي؟...
(لقمه به گلوي دکتر معين مي پرد)- اوه... اوه...اوه (يعني صداي سرفه!)

(دکتر معين در حال سخنراني)- ... من تا آخرين قطره خونم از شما وب لاگ نويسان عزيز حمايت مي کنم. شما به من راي بديد من هم جلوي قاضي مرتضوي مي ايستم. من به شما قول مي دم که در مقابل هر لنگه کفشي مثل سپر عمل کنم. استعفاي من در حوادث دانشگاه يک تاکتيک جنگي بود. فکر نکنيد من هميشه استعفا مي دم و جا مي زنم. من يک سردار مبارزم که ايستادگي مي کنم. من مقاومت مي کنم. من مبارزه مي کنم...

(جمعيت هيجان زده براي دکتر معين کف مي زند)- زنده باد معين... زنده باد اصلاحات... زنده باد دشمن من...
- چقدر مطلب براي لاگيدن دارم. حيف که نشد زنده بلاگم. امشب اينقدر تايپ کردني دارم که نوک انگشتام از کار مي افته...

- من مي خواستم از آقای دکتر سوال کنم که... سوال کنم... سوا...سو... (جمعيت: اي واي اومد!) دُک.. دُک.. دکتر جون اومد... اومد!

(همهمه ي جمعيت: يا حضرت عباس! قاضي مرتضويه!) دکتر معين- قربان... سل...سلام...

- اوخ جون! الانه که کافه به هم بريزه! از اينجا به بعدش ديدن داره!

- بي نوا رو کشيدن تو اون يکي اتاق! خدا خودش بهش رحم کنه...

ابطحي (در حالي که يک نفر از پشت با شي سخت به او نزديک مي شود)- جونمي! سوژه براي امشب وب نوشت جور شد! ديگه لازم نيست بشينم زياد فکر کنم. امشب يک مرتضوي بسازم که خودش حظ کنه! زودتر پاشيم بريم پاي کامپيوتر. مُرديم از خماري!

Posted by sokhan at 09:25 PM | Comments (5)

May 04, 2005

امام زمان در تهران گردش مي کند!

توضيح ِ ضروري: حکومت اسلامي و برخي از مسئولان بلند پايه کشوري، در چند سال اخير براي حفظ قدرت، ارکان ِ مذهبي را که بخش بزرگي از مردم ايران با تمام وجود به آن اعتقاد دارند، با اعمال و رفتار و گفتار خود به مسخره گرفته اند. از مُهر و پاراف ِ ليست ِ "مشت زنان و بزن بهادران ِ فحاش" ِ مجلس هفتم توسط امام زمان تا ملاقات هفتگي ايشان با برخي از سران نظام، گوشه هائي از رسوائي حکومت اسلامي است که براي چند روز بيشتر ماندن دست به هر ترفندي مي زند.

اکنون نيز به "همت" شهردار تهي مغز ِ تهران، نقشه ی مسير حرکت آن حضرت با هزينه ي بسيار زياد منتشر شده که از شدت فضاحت جلوي پخش آن را گرفته اند.

در مملکتي که حضرات آياتش، براي حفظ شان و احترام و جايگاه خويش حتي از انتشار و چاپ عکس شان در مطبوعات پرهيز داشتند و اگر عکسي از ايشان در روزنامه يا مجله اي چاپ مي شد به شدت به آن اعتراض مي کردند، کار به جائي رسيده است که در سريال هاي درجه سه و مبتذل ِ تلويزيوني، پيکر امامان را که براي اکثريت ملت ايران مقدس هستند با سر ِ نوراني نمايش مي دهند و اکنون نيز، در آخرين پرده از نمايش ِ سخيف ِ خشک مغز ِ از ثري به ثريا رسيده اي به نام ِ احمدي نژاد، مسير گردش ِ آن امام را -لابد در خيابان هاي تهران!- ترسيم مي کنند. احتمالا جناب شهردار در طرح خلاقانه ي بعديشان کانال هائي را که قرار است در آن ها خون کفار جاري شود بر روي نقشه ها ترسيم خواهند کرد!

اين مطلب طنز، از آن رو نوشته شده تا نشان دهنده ي زشتي و کراهت ِ بازي با مقدسات ِ سران حکومت اسلامي باشد.

ف.م.سخن

***

(ميدان تجريش در يک روز ِ دل انگيز ِ بهاري. حضرت امام زمان با لباس عادي در ميان مردم قدم مي زنند)
"...عجب اينجا شلوغه. چقدر هوا آلوده ست. چشم ها و گلوم مي سوزه. چه کوه قشنگيه! ببين تا کجاي کوه ساختمون ساختن! اونجا رو نگاه! بازار قائم! اسم منو گذاشتن رو بازارشون! لابد کسبه اش، به خاطر حفظ حرمت ما هم که شده تقلب و حقه بازی نمی کنند. بذار يه گشتي تو اين بازار بزنيم ببينيم چه خبره..."

(حضرت، سعي مي کند از عرض خيابان عبور کند. هيچ راننده اي به خط کشي عابر پياده توجه ندارد. پليسي به درخت تکيه زده و کلاه بالا داده و سيگار مي کشد و تسبيح مي گرداند. راننده ها اجازه عبور به حضرت نمي دهند)
راننده مسافرکش (در حالي که سرش را از پنجره بيرون آورده)- آهاي! مگه کوري! مي خواي نفله بشي نسناس؟! (با قيافه ي حق به جانب رو به مسافران) فردا که رفت زير ماشين هزار تا صاحاب پيدا مي کنه! مگه امام ظاهر شه اينا آدم شن!
(راننده ها بوق مي زنند و با دست به حضرت اشاره مي کنند که کنار بايستد. بعضي هم متلک مي پرانند. حضرت به هر سختي هست از عرض خيابان عبور مي کند.)

***

(داخل پاساژ. مرد ناشناسي کنار حضرت مي ايستد. چشمانش به نقطه ي ديگري خيره شده. جمله اي را با صداي آرام تکرار مي کند)
- نوار، سي دي، دي وي دي، سوپر...
-آقا، اينا که مي گي چيه؟

(مرد نگاهي خشمگين به حضرت مي اندازد. به بالا و پايين ايشان نگاه مي کند تا دوربين مخفي به همراه نداشته باشد)
-برو خدا روزي تو جاي ديگه حواله کنه. تا نزدم شَل و پَلِت بکنم و فک ات رو پایین بیارم راهتو بکش برو. خلوت کن بذار باد بياد. هــــــررری... نوار، سي دي، دي وي دي...

"...عجب آدم بد اخلاقي بود. فکر مي کردم تو کشوري که به اسم ماست و ام القرای اسلامه، مردم اش غريب نوازن و ما رو کلي تحويل مي گيرن... صداي اذان مي آد. اون جا کجاست؟ امام زاده صالح. لابد يکي از قوم و خويش هامونه. بريم تو يه فاتحه اي واسش بخونيم..."
(مردي بد قيافه و اخمو، عبا بر دوش، و عرقچين بر سر رو به حضرت فرياد مي زند)
-هـــــــــــــــــوي! عمـــــــــــو! کجا؟ مگه نمي بيني نوشته خواهرا؟ حاجي يارو رو بگير ببين اونجا چه غلطي مي کنه...
-ببخشيد! اشتباه شد. من غريب و ناواردم.
-الان يه ناوارد نشونت بدم که از بغلت دو تا ناوارد بياد بيرون. زلفاشو نگاه! آخرالزمون شده! اينا همه اش نشونه ي ظهوره! روز روشن بچه سوسول مي خواد بره وسط خواهرا. آي اکبر! دُم ِ اين پسره رو بگير بندازش بيرون...
...
"...بخير گذشت. بابا اين مردم چرا اين قدر عصباني و ناراحتن. هر جا مي ري با آدم دعوا مي کنن. اين ساختمون چي نوشته روش؟ شهرداري منطقه 1. د ِ... نقشه رو ببين! نقشه ي مسير تردد ماست..."
- آخ...

(امام بر زمين مي افتد. وسط خيابان چاله اي پر از آب است که امام آن را نديده است)
"...پام داغون شد. عجب چاله اي بود. نگاه کن! تمام خيابون پر از چاله-چوله ست..."

***

(در داخل شهرداري)
-آقا سلام.
-..... (سکوت)
-آقا سلام.
(مسئول اطلاعات با اخم و تخم در حالي که به روزنامه جمهوري اسلامي خيره شده)
-با کدوم قسمت کار دارين؟
-کاري ندارم. مي خواستم از اين نقشه يکي بخرم.
-نداريم.
-مي شه بپرسم کي ميارين؟
-خبر ندارم. گفتن توزيع نکنيم.
-لطف مي کنيد بفرمائيد قيمتش چنده؟
-گفتم که نداريم. قيمت مي خواي چيکار؟ آقا جون، الان وقت نمازه. فرمايشي نيست بريم وضو. اول نماز، بعدا غذا!
-فکر کنم کار مردم رو راه بندازين ارزشش پيش خدا بيشتر باشه!
-(با پوزخند و با اشاره ي انگشت به سقف) خداي ما اون بالا، طبقه ي آخر نشسته و حيات و ممات و رزق و روزي ما دست اونه! اين نماز رو هم به قصد قربت او مي خونيم! يک خداي ريشوي بد اخميه که نگو! اشاره کنه، ما از نون خوردن افتاديم. خدا پدرت رو بيامرزه. برو قربونت. برو عزيز. خُلق مون رو تنگ نکن. بفرما. بفرما...
-به عرضم توجه کنيد: من از جمکران اومدم و برام مهمه که اين نقشه رو داشته باشم که خداي نکرده تو اين شهر بزرگ گم نشم. حالا راهي هست که شما بتونيد زحمت بکشيد يه جوري اين نقشه رو برام جور کنيد (امام براي امتحان ِ کارمند، چند اسکناس روي ميزمي گذارد و در حالي که با کف دست آن ها را پوشانده است به طرف او هل مي دهد. امام شنيده است که برخي از کارمندان در ام القراي اسلام، براي راه انداختن کار مردم مسلمان رشوه مي گيرند، ولي بعيد مي داند اين شخص نمازخوان – که نمازش را اول وقت مي خواند – اهل رشوه باشد). از اون نقشه مسير حرکت امام زمان مي خوام...

(کارمند، روزنامه را به سرعت به کناري مي نهد و لبخند بر لبانش مي نشيند)
-اخوي زودتر مي گفتي ديگه! نقشه مي خواي (خم مي شود و کشو را باز مي کند و نقشه اي بيرون مي آورد) بفرما، اين هم نقشه. فکر کردم نقشه ي تهران رو مي خواين گفتم نداريم. نفهميدم نقشه ی مسير حرکت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه شريف (با احترام از صندلي بر مي خيزد و دو باره مي نشيند) رو مي خوايد. شرمنده. فقط نگيد از ما گرفتيد چون فعلا اجازه توزيع نداريم. امري باشه؟
-عرضي نيست.

***

(حضرت مهدي با نا اميدي و ياس سر بالايي دربند را در پيش مي گيرد)
-آقا وايستا ببينم. يه لحظه تشريف بيار اينجا.
حضرت مهدي- بله. بفرماييد.
-تو اون بسته اي که دستته چيه؟
-نور و محبت و نقشه!
-صحيح. نور و محبت و نقشه. اسم "مواد" جديدا نور و محبت و نقشه شده! سرگروهبان!
-بله جام سروان.
-آقا رو راهنمائي کن تو همه چيش رو بگرد. بخصوص اون بسته ي نور ومحبت اش رو. نقشه رو درست نگاه کن ببين مال کجاست و مسير کجا رو روش کشيده. ممکنه توطئه-موطئه اي در کار باشه...

***

(چند ساعت بعد، امام غمگين و افسرده از بالاي کوه به تهران چشم دوخته است. چراغ هاي رنگارنگ، نورهاي سفيد و زرد، ساختمان هاي کوتاه و بلند، ماشين هايي که در هم مي لولند، مسجدهايي که نام او بر بالاي آنها خودنمائي مي کند؛ مردمي که براي تامين معاش دست به هر کاري مي زنند... شهر او، کشور او، حکومت او... نه اين شهر او نيست، کشور او نيست، حکومت او نيست... شهر کساني است که به نام او بر گرده ي مردم سوارند... کشور رهبران فريبکار؛ کشور ظلم و بي عدالتي ... )

(امام سر بالايي کوه را در پيش مي گيرد و آرام آرام در تاريکي محو مي شود)

Posted by sokhan at 09:10 PM | Comments (28)

May 02, 2005

چگونه علي لاريجاني ملت فهيم ِ ايران را "فيلم" مي کند؟

برای خواندن اين طنزنوشته در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.

اکبر گنجي تنها نيست!

Posted by sokhan at 04:05 PM | Comments (13)

May 01, 2005

آن كار گفتنی نیست، این نام رفتنی نیست

برای خواندن گزارش آقای مسعود برجيان از حرکت وب لاگ نويسان در سايت روزنامه اقبال روی اينجا و در وب لاگ خودشان روی اينجا کليک کنيد.

اکبر گنجي تنها نيست!

Posted by sokhan at 10:10 PM